امیرالمؤمنین علیه السلام در نگاه ابن ابی الحدید(۱)
ابن ابی الحدید سنی معتزلی علی علیه السلام را چگونه وصف میکند؟
و اینک من [ابن ابی الحدید]چه بگویم دربارهی بزرگمردی که دشمنانش به فضیلت او اقرار کردند و برای آنان امکان منکر شدن مناقب او فراهم نشده است و نتوانستهاند فضایل او را پوشیده بدارند؛ و تو]خواننده[ میدانی که بنی امیه در خاور و باختر جهان بر پادشاهی چیره شدند و با تمام مکر و نیرنگ در خاموش کردن پرتو علی علیه السلام کوشیدند و بر ضد او تشویق کردند و برای او عیبها و کارهای نکوهیده تراشیدند و بر همه منبرها او را لعن کردند و ستایشگران او را نه تنها تهدید کردند، که به زندان افکندند و کشتند و از روایت هر حدیثی که متضمن فضیلتی برای او بود، یا خاطره و یاد او را زنده می کرد جلوگیری کردند. حتی از نامگذاری کودکان به نام علی منع کردند و همهی این کارها بر برتری و علو مقام او افزود. همچون مشگ و عبیر که هر چند پوشیده دارند بوی خوش آن فراگیر و رایحهی دل انگیزش پراکنده میشود و چون خورشید که با کف دستها و پنجه ها نمی توان پوشیدهاش داشت و چون پرتو روز، که بر فرض چشم نابینایی آن را نبیند، چشمهای بیشمار آن را می بینند.
و چه بگویم در بارهی بزرگمردی که هر فضیلت به او باز می گردد و هر فرقه به او پایان میپذیرد و هر طایفه او را به خود میکشد. او سالار همهی فضایل و سرچشمهی آن و یگانه مرد و پیشتاز عرصهی آنهاست. رطلگران همهی فضیلتها او راست و هر کس پس از او در هر فضیلتی، درخششی پیدا کرده است، از او پرتو گرفته است و از او پیروی کرده و در راه او گام نهاده است.
چگونه ابن ابی الحدید سنی معتزلی تمام علوم الهی را از علی (ع) میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
و چه بگویم در بارهی بزرگمردی که هر فضیلت به او باز می گردد و هر فرقه به او پایان میپذیرد و هر طایفه او را به خود میکشد. او سالار همهی فضایل و سرچشمهی آن و یگانه مرد و پیشتاز عرصهی آنهاست. رطلگران همهی فضیلتها او راست و هر کس پس از او در هر فضیلتی، درخششی پیدا کرده است، از او پرتو گرفته است و از او پیروی کرده و در راه او گام نهاده است.
به خوبی میدانی که شریف ترین علوم، علم الهی است که شرف هر علم بستگی به شرف معلوم و موضوع آن علم دارد و موضوع علم الهی از همهی علوم شریفتر است، که خدای اشرف موجودات است و این علم از گفتار علی (ع) اقتباس و از او نقل شده و همهی راههای آن از او سرآغاز داشته و به او پایان پذیرفته است. معتزله که اهل توحید و عدل و در آن دو موضوع ارباب نظرند و مردم از آنان این فن را آموختهاند، همگان در زمرهی شاگردان و اصحاب اویند. سالار و بزرگ معتزله واصل بن عطاء است و او شاگرد ابو هاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه است و او شاگرد پدرش و پدرش شاگرد پدر خود، علی(ع) است. اما اشعریها منسوب به ابو الحسن علی بن اسماعیل بن ابو بشر اشعری هستند و او شاگرد ابو علی جبایی است که خود یکی از مشایخ معتزله است. به این گونه سند معارف اشعریان هم سرانجام منتهی به استاد و معلم بزرگ معتزله، یعنی علی (ع) میشود. انتساب امامیه و زیدیه به علی (ع) هم کاملا آشکار است.
چرا ابن ابی الحدید سنی معتزلی اصل علم فقه را از علی (ع) میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
دیگر از علوم، علم فقه است که علی (ع) اصل و اساس آن است و هر فقیهی در اسلام ریزه خوار او و بهرهمند از فقه اوست. اما یاران ابوحنیفه همچون ابو یوسف و محمد و کسان دیگر غیر از آن دو، همگان علم خود را از ابوحنیفه فراگرفتهاند. اما شافعی نزد محمد بن حسن خوانده و آموخته و فقه او هم به ابوحنیفه برمیگردد. احمد بن حنبل هم نزد شافعی آموزش دیده است و به این گونه فقه او هم به ابوحنیفه باز میگردد و ابوحنیفه نزد جعفر بن محمد (ع) آموخته و جعفر در محضر پدر خویش آموزش دیده و سرانجام به علی (ع) منتهی میشود.
اما مالک بن انس، شاگرد ربیعه و او شاگرد عکرمه و او شاگرد عبدالله بن عباس و عبدالله شاگرد علی بن ابی طالب (ع) است. ضمنا میتوان فقه شافعی را از این رو که شاگرد مالک بوده است به مالک برگرداند، و این چهار تن فقیهان چهارگانهاند.
اما بازگشت فقه امامیه و شیعه به علی (ع) آشکار است. فقیهان صحابه عبارتند از عمربن خطاب و عبدالله بن عباس و آن هر دو فقه خود را از علی (ع) آموختهاند. در مورد ابن عباس موضوع آشکار است و اما در مورد عمر همگان میدانند که او در بسیاری از مسایل که بر او و دیگر اصحاب دشوار بود به علی (ع) مراجعه میکرد و عمر مکرر میگفته است که اگر علی نبود عمر هلاک می شد و گفتار دیگرش که گفته است: امیدوارم برای مسأله پیچیده و دشواری که ابوالحسن علی برای حل آن باقی نباشد، باقی نمانم؛ و گفتار دیگرش که گفته است: هرگاه علی در مسجد حاضر است، نباید هیچ کس دیگری فتوی دهد. به این گونه معلوم میشود که علم فقه هم به علی (ع) منتهی میشود.
چرا ابن ابی الحدید سنی معتزلی ریشهی علم قضاوت را از علی (ع) میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
عامه و خاصه این سخن پیامبر (ص) را نقل کردهاند که فرموده است:"قاضی ترین و آگاهترین شما به علم قضاوت، علی است."و قضاوت همان فقه است و بر طبق این سخن علی (ع) فقیهترین اصحاب پیامبر (ص) است و همگان روایت کردهاند که چون پیامبر، علی را برای قضاوت به یمن گسیل داشت چنین گفت:"پروردگارا دلش را هدایت فرمای و زبانش را ثابت بدار"و علی (ع) میگفته است پس از آن هرگز در قضاوت میان دو کس شک و تردید نکردم.
و علی (ع) است که دربارهی زنی که پس از شش ماه فرزند زاییده بود و هم در مورد زن بارداری که زنا داده بود، فتوای معروف خود را صادر فرمود و علی (ع) است که روی منبر در مورد ارث زنی که سهم او را پرسیده بودند، فوری فرمود یک هشتم میراثش به یک نهم مبدل میشود و این مسألهای است که اگر شخص متخصص در تقسیم مسایل ارث مدتی طولانی بیندیشد به صحت آن پی میبرد و گمان تو دربارهی مردی که آن را بالبداهه و همان دم بیان کند چیست؟
چرا ابن ابی الحدید سنی معتزلی منشأ علوم قرآنی و علم تفسیر را علی (ع) میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
دیگر از علوم، علم تفسیر قرآن است که هر چه هست از او گرفته شده است و فرع وجود اوست. و چون به کتابهای تفسیر مراجعه کنی صحت این موضوع را درمییابی که بیشتر مبانی تفسیر از او و از ابن عباس نقل شده است و مردم میدانند که ابن عباس همواره ملازم علی (ع) بود و از همگان به او پیوسته بود و او شاگرد و برکشیدهی علی (ع) است و چون به ابن عباس گفته شد: میزان دانش تو در قبال علم و دانش پسر عمویت چگونه است؟ گفت: به نسبت قطرهای از باران که در دریای بیکران (اقیانوس) فرو افتد.
اما قرایت قرآن و اشتغال علی (ع) به قرآن منظور نظر همگان است و در این مورد همگان اتفاق نظر دارند که او به روزگار پیامبر (ص) قرآن را حفظ میکرد و هیچکس دیگر جز او آنرا حفظ نبود. وانگهی او نخستین کسی است که قرآن را جمع کرده است. همگان این موضوع را نوشته اند که او از بیعت با ابوبکر مدتی خودداری فرمود. اهل حدیث (یعنی اهل سنت) آنچه را که شیعه معتقدند که او به سبب مخالفت بیعت نکرد نمیگویند، بلکه همگان میگویند او سرگرم جمع کردن قرآن بود و این دلیل بر آن است که او نخستین کس بوده که قرآن را جمع کرده است. و اگر به روزگار پیامبر (ص) قرآن جمع کرده بود، نیازی به آن نبود که بلافاصله پس از رحلت آن حضرت، علی (ع) سرگرم به جمع کردن آن باشد.
و هرگاه به کتابهای قراآت مراجعه کنی. میبینی که پیشوایان آن علم همگی به او ارجاع میدهند، مثلا ابی عمرو بن العلاء و عاصم بن ابی الجنود و کسان دیگری جز آن دو به عبد الرحمان سلمی قاری ارجاع میدهند و او شاگرد علی (ع) است و قرآن را از او آموخته است، و این فن هم مثل بسیاری از فنونی که ذکر آن گذشت به او منتهی میشود.
چرا ابن ابی الحدید سنی معتزلی می گوید در تمام مناقب باید از علی (علیه السلام) تبعیت شود؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
و چه بگویم در بارهی بزرگمردی که هر فضیلت به او باز می گردد و هر فرقه به او پایان میپذیرد و هر طایفه او را به خود میکشد. او سالار همهی فضایل و سرچشمهی آن و یگانه مرد و پیشتاز عرصهی آنهاست. رطلگران همهی فضیلتها او راست و هر کس پس از او در هر فضیلتی، درخششی پیدا کرده است، از او پرتو گرفته است و از او پیروی کرده و در راه او گام نهاده است....
دیگر از علوم، علم طریقت و حقیقت و احوال تصوف است و نیک میدانی که ارباب این فن در همهی سرزمینهای اسلام سررشتهی خود را به او میرسانند و پایگاهشان اوست؛ و شبلی و جنید و سری سقطی و ابو یزید بسطامی و ابو محفوظ معروف کرخی و جز ایشان جملگی به این موضوع تصریح کرده اند، و همین موضوع خرقهپوشی ایشان که تا امروز مهمترین شعار ایشان است، دلیلی بسنده برای تو در این مورد است و آنان این موضوع را به علی (ع) اسناد میدهند.
... وی (ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه) پس از نقل مناقب زیادی از مناقب آن حضرت می گوید:
اینها که بر شمردیم صفات پسندیده و مزایای بشر است و روشن ساختیم که علی (ع)، در همهی این موارد، پیشوایی است که باید از کردارش پیروی شود و سالاری است که باید در پی او گام نهاد. و من چه بگویم دربارهی مردی که اهل ذمه، با آنکه نبوت پیامبر (ص) را تکذیب میکنند، او را دوست می دارند و فلاسفه، با آنکه با اهل شریعت ستیز دارند، او را تعظیم میکنند و پادشاهان روم و فرنگ صورت او را در کلیساها و پرستشگاههای خود، در حالی که شمشیر حمایل کرده و برای جنگ دامن به کمر زده است، تصویر میکنند. و پادشاهان ترک و دیلم صورت او را بر شمشیرهای خود نقش میزنند. بر شمشیر عضد الدوله بن بویه و شمشیر پدرش رکن الدوله و نیز بر شمشیر آلب ارسلان و پسرش ملکشاه صورت علی (ع) منقوش بود، گویی با این کار برای نصرت و پیروزی فال نیک میزدهاند.
و من چه بگویم دربارهی مردی که هر کس دوست می دارد با انتساب به او بر حسن و زیبایی خویش بیفزاید، حتی ارباب فتوت - که بهترین سخنی که در حد آن گفته شده این است که آنچه را از دیگران زشت و نکوهیده میشمری در مورد خود پسندیده و نیکو مشمار. همهی سران فتوت خویشتن را منسوب به او میدانند و در این مورد کتاب نوشته و اسنادی ارایه دادهاند که فتوت به علی (ع) میرسد و آن را مقصور در او دانسته و به او لقب سرور جوانمردان دادهاند و مذهب خود را بر مبنای بیت مشهوری که در روز احد شنیده شد و سروشی از آسمان بانگ برداشت که:
"شمشیری جز ذوالفقار و جوانمردی جز علی نیست."
بر او استوار می سازند.
چرا ابن ابی الحدید سنی معتزلی منشأ علم نحو را از علی (علیه السلام) میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
دیگر از علوم علم نحو و مبانی عربی است و همگان می دانند که علی (ع) آن را ابداع کرده و اصول و قواعد آن را بیان و به ابو الاسود دویلی املاء فرموده است. از جمله آنکه کلمه بر سه نوع است، اسم و فعل و حرف و کلمه یا معرفه است یا نکره و اینکه اعراب چهارگونه و عبارت است از رفع و نصب و جر و جزم و این نزدیک به معجزه است، زیرا قوت بشری به طریق عادی یارای بیان این گونه حصر را ندارد و به چنین استنباطی دست نمی یابد.
چرا ابن ابی الحدید سنی معتزلی شجاعت علی (ع) را بی نظیر میداند؟
ابن ابی الحدید در مقدمه شرح نهج البلاغه خویش می گوید:
و اگر علی (ع) را در مورد خصایص اخلاقی و فضایل نفسانی و دینی بنگری، او را سخت رخشان و بر اوج شرف خواهی دید.
اما در مورد شجاعت چنان است که نام همهی شجاعان پیش از خود را از یاد مردم برده است و نام همهی کسانی را که پس ا ز او آمدهاند محوکرده است. پایگاه و پایداریهای او در جنگ چنان مشهور است که تا روز قیامت به آن مثلها زده خواهد شد. او دلاوری است که هرگز نگریخته و از هیچ لشکری بیم نکرده است و با هیچکس نبرد نکرده مگر اینکه او را کشته است و هیچگاه ضربتی نزده است که محتاج به ضربت دوم باشد و در حدیث آمده است:"ضربه های او همواره تک و یگانه بوده است."و چون علی (ع) معاویه را به جنگ تن به تن دعوت کرد تا مردم با کشته شدن یکی از آن دو از جنگ آسوده شوند، عمروعاص به معاویه گفت: علی انصاف داده است. معاویه گفت: از آن هنگام که خیرخواه من بودهای به من خیانت نکردی مگر امروز. آیا مرا به جنگ تن به تن با ابوالحسن فرمان میدهی و حال آنکه می دانی او شجاع و دلاوری است که سر جدا میکند. تو را چنین می بینم که به امیری شام پس از من طمع بسته ای. عرب بر خود میبالید که بتواند در جنگ با او رویاروی شود و تاب ایستادگی بیاورد، و بازماندگان کسانی که به دست او کشته میشدند، بر خود میبالیدند که علی (ع) او را کشته است و این گروه بسیارند. خواهر عمرو بن عبدود در مرثیهی او چنین سروده است:
"اگر کشندهی عمرو کس دیگری جز این کشندهاش بود، همواره و تا هرگاه زنده میبودم بر او می گریستم. آری کشندهی او کسی است که او را مانندی نیست و پدرش مایهی شرف مکه بود."
روزی معاویه چون از خواب بیدار شد عبدالله بن زبیر را دید که کنار پاهای او بر سریرش نشسته است. معاویه نشست و عبدالله در حالی که با او شوخی میکرد، گفت: ای امیرالمؤمنین! اگر میخواستم ترا غافلگیر کنم می توانستم. معاویه گفت: عجب، ای ابوبکر از چه هنگام چنین شجاع شدهای؟ گفت: چه چیز موجب شده است که شجاعت مرا انکار کنی و حال آنکه من در صف جنگ برابر علی بن ابی طالب ایستادهام؟ گفت: آری، نتیجه آن بود که با دست چپش تو و پدرت را به کشتن میداد و دست راستش آسوده و در طلب کس دیگری بود که او را با آن بکشد.
و خلاصه چنان است که شجاعت هر شجاعی در این جهان به او پایان میپذیرد و در مورد شجاعت، در خاوران و باختران زمین، فقط به نام علی (ع) ندا داده میشود.
اما نیروی دست و توان بازو، در هر دو مورد به او مثل زده میشود. ابن قتیبه در کتاب المعارف می گوید: با هیچ کس کشتی نگرفته، مگر اینکه او را به زمین زده و از پای درآورده است؛ و علی (ع) است که در خیبر را از بن برآورد و سپس گروهی از مردم جمع شدند تا آن در را به پشت برگردانند و نتوانستند و هموست که بت هبل را با همهی بزرگی و سنگینی از فراز کعبه از بن برآورد و بر زمین انداخت و به روزگار خلافت خویش سنگ بزرگی را که تمام لشکرش از کندن آن ناتوان مانده بودند، به تنهایی و با دست خویش از جای برآورد و از زیر آن آب جوشید و بیرون زد.
فطرت