امام سجّاد(علیه السلام) ؛ پاسدار بزرگ حماسۀ کربلا
اشاره: در خجسته روز پنجم ماه مبارک شعبان المعظّم سال ۳۸ هجری[۱] در مدینه منوّره در خاندان وحی و امامت، کودکی چشم بجهان گشود که او را"علیّ"نام نهادند. پدر بزرگوارش امام حسین(علیه السلام) و مادر گرامی اش بنابر نقل بیشتر مورّخین « شهربانو»[۲] دختر یزدگرد (پادشاه ساسانی ایران) میباشد. اگرچه بنا بر تحقیق بعضی از محقّقین معاصر، این نقل قابل خدشه و تردید واقع شده است.[۳]
شخصیت علمی، اخلاقی امام سجّاد(علیه السلام)
امام چهارم حضرت علیّ بن الحسین، ملقب به سجّاد(علیه السلام) پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام حسین(علیه السلام) در واقعه عاشورای سال ۶۱ هجری، امامت و ولایت مسلمانان و شیعیان را عهدهدار شدند.
ابو حازم (یکی از محدثین) میگوید: «ما رایت هاشمیاً افضل من علیّ بن الحسین ولا افقه منه».[۴] یعنی؛از میان بنی هاشم[اهل بیت پیامبر] هیچکس را والاتر و داناتر از علیّ بن حسین[ع] ندیدم.
زهری میگوید: «لم أدرک احداً من اهل هذا البیت ـ بیت النبیّ(صلی الله علیه و آله و سلم) ـ افضل من علیّ بن الحسین(علیه السلام)». [۵]یعنی؛ از میان خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) (در این زنان) هیچکسی را عالمتر و با فضیلتتر از علیّ بن حسین(علیه السلام) ندیدم.
پیرامون مقامات معنوی و عبادت حضرت، از امام باقر(علیه السلام) روایتی نقل شده است که ذکر میشود: «کان قیام علی بن الحسین(علیه السلام) فی صلاته قیام العبد الذلیل بین یدی الملک الجلیل، کانت اعضاوه ترقعد من خشیه الله ـ وکان یصلی صلاه مودع یری انه لا یصلی بعدها ابداً».
یعنی؛ پدرم در نمازش همانند بند ضعیف در مقابل خداوند بزرگ میایستاد و اعضای بدنش از خوف خداوند میلرزید همانند کسی که آخرین نماز خود را میخواند، نماز میخواند.
در سایر صفات و کمالات اخلاقی امام زین العابدین(علیه السلام) نیز سخن به همین منوال است. ائمه معصومین(علیه السلام) به معنای واقعی کلمه الگو و اسوه مردم زمان خود و تمامی بشر تا روز قیامت بوده و هستند. بر ما مسلمانان و شیعیان است که با سر مشق گرفتن از آنها و پایبندی عملی به گفتار و کردار آن بزرگواران بتوانیم وظایف خودمان را انجام دهیم، ان شاء الله.
وضعیت شیعه و نقش امام سجاد(علیه السلام)
کوفه که در آن زمان پایگاه شیعیان بود، تبدیل به مرکزی جهت سرکوبی شیعیان شده بود، شیعیان واقعی امام حسین(علیه السلام) در حادثه کربلا به شهادت نایل آمده بودند. آن عدهای هم که هنوز زنده بودند، تحت شرایطی که ابن زیاد بوجود آورده بود جرأت خودنمای نداشتند، شیعیان پس از واقعه کربلا و شهادت جمع زیادی از خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در وضعیت روحی و فکری سختی بسر میبرند، دشمنان خیال میکردند، پس از رویداد واقعه عاشورا، دیگر در هیچ زمانی شیعه و رهبران آنها نمیتوانند قدرت پیدا کنند ولی این خیال باطلی بود، امام سجاد(علیه السلام) موفق شد در سایه تلاشهای فراوان به شیعه حیاتی تازه ببخشد و زمینه را برای تجدید حیات واقعی در زمان امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) آماده سازد.
امام علیّ بن الحسین(علیه السلام) در طول مدت ۳۴ از امامت و هدایت مسلمانان موفق شد شیعیان را از یکی از سختترین دورانها نجات دهد. دورانی که جز سرکوبی، فتنه، تحریف، قیامهای باطل و کشتار شیعیان چیزی همراه نداشت.
امام سجّاد علیه السلام و شیعیان
امام زین العابدین علیه السلام بعد از ورود به مدینه مشاهده کرد که حادثه کربلا در میان مردم بخصوص شیعیان (عده ای که بنا بر عللی نتوانستند امام حسین علیه السلام را یاری دهند و یا نخواستند) اثر بدی گذاشته است. چنانچه عده ای گمان میکردند که دیگر شیعیان نخواهند توانست قد علم کنند و کار آنها به پایان رسیده است و یا اینکه لا اقل در صحنه سیاسی جامعه و اداره آن نخواهند توانست کاری از پیش ببرند.
البته این درست است که جامعه مسلمین (بخصوص شیعیان) بعد از حادثه کربلا دیگر توان مقابله شدید با دستگاه اموی را نداشت اما آنها دریافتند که امویان برای رسیدن به اغراض دنیا طلبی خود و حکومت بر مسلمین از انجام هر جنایتی ولو کشتن فزند پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) باشد دریغ نخواهند نمود. لذا امام چهارم(علیه السلام) دست به فعالیتهای سازندگی روحی و معنوی مردم مسلمان زد و مبارزات خود با ظلم و ستم اموی را به شکل دیگر (یعنی آماده سازی نیرو برای آینده) شروع نمود گواینکه از اعتراض به جنایات و ظلمهای حکام اموی نیز غافل نمیشد.
در دروان امامت امام زین العابدین علیه السلام چند قیام و شورش اسلامی، شیعی در دفاع از مظلومیت ائمه معصومین(علیه السلام) و اظهار توبه از عدم حمایت اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفت. گرچه در بعضی از آنها اغراض غیر الهی نیز دخالت داشت!.
یکی از این قیامها، نهضت توّابین بود که مردم کوفه به رهبری سلمان بن صرد خزاعی، بهمراهی چندین هزار نفر از کوفیان در آن شرکت داشتند. ادعا شده است که رهبری توابین، امامت علیّ بن الحسین(علیه السلام) را پذیرفته بود. [۶] آنچه مهم است این است که آیا آنها در صورت پیروزی، رهبری و امامت شیعیان را به اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) که مصداق آن در این زمان حضرت سجّاد(علیه السلام) بودند واگذار مینمودند!.
شروع این نهضت به طور پنهانی پس از حادثه جانگذار کربلا آغاز شد، اما در سالهای ۶۴ و ۶۵ به اوج خود رسید و به صورت تهدیدی جدی علیه ابن زیاد و دستگاه اموی درآمد. آنها میگفتند: ما از عدم حمایت از اهل بیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) که به شهادت حضرت حسین بن علیّ علیهما السلام انجامید سخت پشیمانیم و لذا برای پاک کردن دامان خود از این گناه، دست به شمشیر برده و بر قاتلین حضرت میتازیم. آنها از ناحیه وجدان خود سخت در عذاب بسر میبردند و آرامش وجدان خود را شرکت در نهضت خونین و در نهایت کشته شدن میدانستند و فریاد میزدند: ما از زندگی در دنیا سخت بیزاریم و هرگز بخاطر آن دست به شورش نزده ایم. [۷]
آنها در جنگ خونین خود با سپاه اموی شکست خوردند و اکثریت آنها به همراه فرمانده خودشان به شهادت رسیدند.
پس از شکست توابین، «مختار بن ابی عبیده ثقفی» در کوفه حرکتی جدید علیه بنی امیه شروع کرد. هدف او اگرچه بیشتر رنگ سیاسی داشت، اما در آن موقعیت، نقش مهمی در سوزاندن پایههای ستم دستگاه اموی داشت و فکر میکرد اگر شورش و نهضتش به موفقیت برسد باید رهبری آن در دست یکی از آل محمد(علیه السلام) باشد. لذا نامه ای به امام چهارم حضرت سجّاد (علیه السلام) نوشت و درخواست نمود تا فرماندهی و هدایت نهضت را به عهده بگیرند ولی امام(علیه السلام) امتناع ورزید.
امام سجّاد(علیه السلام) بخوبی مختار و اغراض خاص او را میشناخت و موقعیت جامعه آن روز را نیز آماده قیام نمیدیدند. مختار نامه ای به «جناب محمّد بن حنفیّه» نگاشت که او جواب منفی نداد. مختار کار خود را شروع نمود. او در در مرحلۀ اول، با جمع آوری لشکر فراوان، به دنبال قاتلان درجه اول شهدای کربلا رفت و سرهای ناپاک عبدالله بن زیاد، عمر بن سعد و... را از بدن آنها جدا کرده و نزد امام سجّاد(علیه السلام) فرستاد و امام نیز با انجام سجده شکر خدای را انجام داده و فرمودند: خدای مختار را جزای خیردهد.... [۸]
البته قابل ذکر است که بعضی از تاریخ نویسان میگویند مختار از محمد بن حنفیه سوء استفاده کرد و حتی او را مهدی موعود! نامید واز آن زمان عده ای به نام"کیسانیه"، فرقه جدیدی درست کردند و قایل به امامت محمد بن حنفیه شدند!، ولی بنا بر آنچه در منابع شیعه آمده است،محمد بن حنفیه از اصول اعتقادی تشیّع منحرف نبود و امام سجاد(علیه السلام) را به عنوان حجت خدا قبول داشت.
به هرحال قیام مختار نیز تا مدت زیادی دوام نیاورد و در سال ۶۷ هـ. ق توسط آل زبیر سرکوب شد. در مجموع میتوان گفت: مختار گرچه خدماتی برای شیعه انجام داده است و در این جهت مورد رضایت و تایید ائمه بوده است[۹] ولی درست کردن فرقه کیسانیه و مطرح کردن محمد بن حنفیه به عنوان مهدی موعود(علیه السلام) [۱۰] و یا غرضهای غیر الهی در سر داشتن و توجه زیاد به احساسات نمودن و حتی غافل کردن مردم از دشمن اصلی، هیچگاه مورد تایید ائمه(علیه السلام) نبوده و حتی مورد مذمّت نیز بوده است. [۱۱]
اولین برخورد امام سجاد علیه السلام با امویان در زمان امامت خویش با عبدالله بن زیاد در شهر کوفه بود و همینطور با نماینده بنی امیه در آن زمان یعنی یزید بن معایه در شام که حضرت با ایراد سخنان وخطبههای أتشین، مقام و منزلت اهل بیت رسول خدا و نگون بختی دشمنان بالخصوص بنی امیه را ذکر میکند.
در واقعه حره که شورشی کوچک به رهبری عبدالله بن حنظله غسیل الملایکه در اعتراض به دستگاه اموی ویزید بود، امام(علیه السلام) موضع بی طرفی گرفت و از شهر مدینه بریون رفت و حتی برای جلوگیری از ریخته شدن خونها، عده ای زیاد را پناه داد. [۱۲]
یکی از دلایل عدم خالفت صریح و موضع انقلابی (قیام با شمشیر) توسط حضرت، مسئله تقیّه بود که حضرت از آن به عنوان سپری برای حفظ اصل دین استفاده میکردند که در فقه سیاسی اسلام، جایگاه آن و موادش روشن شده است و یکی از مسلمات فقه شیعه میباشد.
لذا امام از آنجایی که میدیدند اگر قیام نمایند، قطعا کشته خواهند شد و خوف از بین رفتن بقیه السیف واصل دین میباشد و چه بسا، از نسل پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) کسی زنده نماند و به هدفی هم نرسند، از این کار خودداری نمودند و آنرا به مصلحت اسلام ندانستند و مقصد خود را صرف تربیت انسانهای فداکار و آگاه به مبانی دین و معارف الهی در ابعاد اخلاقی، تربیتی، علمی، فرهنگی و سیاسی کردند تا در وقت لازم، از آنها در راه نشر دین و مبارزه با دشمنان استفاده کافی شود.
صحیفۀ سجادیه
یکی از خدمات ارزشمند و تاثیرگذارحضرت امام سجاد(علیه السلام) به اسلام و مسلمین صحیفۀ سجادیه میباشد که مجموعه ای از ادعیه در باب تهذیب نفس، رابطه بنده با خداوند، توجه به آخرت و اعراض از دنیا، اخلاق پسندیده، دعا در هنگام مشکلات، دعا درباره پدر و مادر، فرزندان، همسایگان، مرزداران مملکت اسلامی، طلب روزی از خداوند و دعا در اعیاد، خوف خدا و تواضع و ده ها مورد دیگر است.
امام سجاد(علیه السلام) با بصیرت تمام میدید که بزرگترین نیاز مردم در آن زمان، همین مسائل است. در زمانی که توجه به دنیا و زخارف آن زیاد شده بود و اعراض از عبادت و مسائل اسلامی نیز فراوان مشاهده میشد، بهترین دارو برای درمان این مشکل (سرطان)، همانا برقراری ارتباط با خدا [صحیفه سجّادیه] که دریایی از معارف الهی در آن نهفته بود.
عظمت این کتاب علاوه بر شیعیان، در بین اهل سنت نیز پذیرفته شده است. [۱۳] و این خود حاکی از این است که دعاهای امام سجّاد(علیه السلام) در درون جامعه آن روز، نفوذ کرده و همه مسلمانان (شیعیان و اهل سنت)، از آن به عنوان راهی بسوی خدا و معنویت استفاده میکردند.
زمانی که حتی نام گذاری اشخاص بنام « علیّ » مجازات دارد و کار حاکمان بنی امیّه با سبّ علیّ علیه السلام شروع و ختم میشد!، بکارگیری این تعبیر، ارزش خود را بخوبی نشان میدهد.
از مسائل دیگری که صریحا در لابلای دعاهای امام زین العابدین(علیه السلام) بچشم میخورد همانا مسئله امامت و حقانیّت اهل بیت پیامبر(علیه السلام) در احراز آن و رهبری جامعه مسلمین میباشد، کسانی که علاوه بر پاکدامنی و تقوا از مقام عصمت هم برخوردارند. برای روشن تر شدن جایگاه اهل بیت(علیه السلام) در بین مردم مشاهده میکنیم تعبیری که بیش از همه تکرار شده همانا صلوات بر حضرت محمّد و آل محمّد(صلوات الله و سلامه علیهم) است.
زمینهسازی تدوین حدیث و فقه شیعه
در زمانی که گروههای مختلف با ایدهها و افکار التقاطی، در پی اهداف خود بودند و هر کدام برداشتی خاص از اسلام و قرآن میکردند، بخصوص با فاصله گرفتن از عصر نبوی، خوف این میرفت که سنّت واقعی نبوی و معارف ناب اسلامی از بین برود، امام سجّاد علیه السلام که وارث و خزانه¬دار علم الهی بود، دست به تربیت دانشمندان زیادی زد تا از این طریق قرآن و سنّت واقعی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بر مردم بیان شود و فرقههای منحرف نتوانند به اغراض و اهداف شیطانی خود برسند. بویژه اینکه حاکمان ستمگر اموی تمام سعی خود را در دور نگه داشتن مسلمانان از معارف حقیقی قرآن و سنت واقعی نبوی گذاشته بودند.
روی این هدف بسیاری از طالبان علم و دانش، در سلک راویان حدیث و شاگردان حضرت در آمدند تا از سرچشمۀ زلال دانش او بهره ها گرفته و به حقایق قرآن و معارف دینی اسلام دست بیابند.
مرحوم شیخ طوسی(ره) تعداد ۱۷۰ نفر از اصحاب امام سجّاد(علیه السلام) و یا کسانی که از آن حضرت روایت نقل کرده اند[۱۴] را ذکر کرده است که از مشهورترین اصحاب و شاگردان حضرتش: ابو حمزه ثمالی، سعید بن مسیّب، محمد بن جبیر، ابو خالد کابلی، سعید بن جبیر و... میباشند.
از طرف دیگر عالمان اهل سنت مانند ابن شهاب زهری، محمد بن سعد، یحیی بن سعید و جاحظ در باره مقام علمی و زهد و کمالات امام سجّاد(علیه السلام) سخنها گفته اند و همگی اورا به بزرگی یاد کرده اند. برای نمونه جمله ای از زهری نقل میشود که گفت: «ما ریت هاشمیا افضل من علی بن الحسین ولا افقه منه»[۱۵] یعنی هیچ مرد هاشمی(از فرزندان پیامبر را برتر از علیّ بن حسین(علیه السلام) و فقیه تر از او ندیدم.
در نتیجه سنگ بنای فقه و زمینه سازی آن از زمان امام سجّاد(علیه السلام) و توسط آن حضرت شروع شد و در عصر امام باقر و امام صادق"علیهما السلام"با توجه به موقعیت و شرایط پیش آمده (تغییر و جابجایی خلافت از بنی امیه به بنی عباس) به اوج خود رسید و فقه و مذهب جعفری تکمیل و تدوین شد.
ضمنا از حضرت امام سجّاد زین العابدین(علیه السلام) رساله ای در حقوق نیز بجای مانده که در کتب محدّثین شیعه مانند تحف العقول، من لایحضره الفقیه، خصال و امالی ذکر گردیده است.
فسلام علیه یوم ولد ویوم استشهد و یوم یبعث حیّا
پینوشتها:
__________
[۱]. اربلّی، کشف الغمة فی معرفه الایمة، ج۲ ص۲۸۵؛ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد ص۲۵۳؛ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی ص۲۵۱.
[۲]. شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(علیه السلام) ص۱۰؛ مقرّم، الامام زین العابدین (علیه السلام) ص۱۴.
[۳]. یوسفی غروی، مجله رساله الحسین(علیه السلام) ص۱۰؛ مقرّم، الامام زین العابدین(علیه السلام) ص۱۴.
[۴]. اربلّی، کشف الغمة فی معرفه الایمة، ج۲ ص۸۶؛ ابن عبد ربه، عقد الفرید ج۳ ص۹۷.
[۵]. جعفری، تشیّع در مسیر تاریخ، ص۲۸۶.
[۶]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲ ص۴۵۵.
[۷]. کشی، رجال ص۸۴؛ المختار الثقفی ص۱۲۴.
[۸]. پیشین ص۸۴ ؛ طوسی، رجال ص۱۲۵.
[۱۰- ۹]. ابن سعد، طبقات، ج۵ ص۲۱۳ و۲۸۵.
[۱۱]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵ ص۲۴۵.
[۱۲]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱ ص۱۹۲ و ج۶ ص۱۸۶ و ج۵ ص۱۱۳.
[۱۳]. شیخ طوسی، رجال، ص۸۱.
[۱۴]. سبط ابن الجوزی، تذکرة الخواص، ص۱۸۶، اربلی، کشف الغمه ج۲ ص۸۰.
[۱۵]. شیخ صدوق، تحف العقول، ص۲۵۵، خصال ص۵۶۵.
به قلم: حجت الاسلام عباس جعفری
.img۱ { max-width:۴۰۰px; width: expression(this.width
سایت ابنا