امام باقر، بزرگترین مرجع اصلاحات دینی
ظهور اسلام و انتشار آن در کمتر از صد سال در میان اقوام و ملل گوناگون موجب تحقق رسالت جهانی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و جذب فرهنگهای بشری گردید، به گونهای که با تلفیق آنها با فرهنگ و تمدن اسلامی، سنگ بنای فرهنگ و تمدن عظیمی برای بشریت نهاده شد. وجود عناصر استدلالی منشعب از وحی باعث تغییر در ساختار ارزشی نظام فرهنگی جهان بشری گردید، اما این مهم به آسانی به دست نیامده و هر گامی که برای تحقق این آرمان برداشته شد، حاکی از سالها رنج، تلاش و همت والای پیشوایان معصوم(علیه السلام) است.
پس از رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)، قرآن به عنوان تنها منبع شناخت و معرفت اسلامی مطرح شد، اما بدیهی است که فهم متن آن به مفسرانی نیازمند بود که به ظاهر و باطن آن واقف باشند. حال آن که شرایط سیاسی حاکم بر جامعه، این مفسران بحق را به انزوای نسبی سیاسی و اجتماعی فرو برده بود. آنچه مسلم است، این که این اتفاق باعث انزوای فکری و فرهنگی اهل بیت پیامبر(علیه السلام) نشد. چرا که آن دسته از کسانی که به عنوان عالمان جامعه ـ که بعضاً به دربار وابسته بودند ـ مطرح بودند، نتوانستند با استفاده از شیوههای نادرست خود به پرسشهای اعتقادی مردم پاسخ گویند. نتیجه این سانسور فکری در جامعه پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، شکل گیری جریانهای منحط فکری منبعث از فلسفه یونان و متأثر از اسراییلیات و انحراف برخی از سازمانهای عقیدتی مسلمانان از مسیر حق اسلام بود.
در این میان حضور امامان معصوم(علیه السلام) به عنوان وارثان به حق میراث پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، از ایجاد انحراف در اساس دین و جامعه جلوگیری میکرد و از التهابات فکری و عقیدتی آن میکاست. امامان شیعه(علیه السلام)، خط مشی اجتماعی و سیاسی خود را براساس سنجش دقیق اوضاع و شرایط فرهنگی زمان، ارزیابی امکانات و مقتضیات و متناسب با برخوردها و جبهه گیریهای گوناگون مخالفان اسلام تنظیم میکردند. این ادعا در بررسی شیوه مبارزاتی ائمه معصومین(علیه السلام) مشهود است. بهره گیری از سنگر علم و دانش تا زمان امامت امام باقر(علیه السلام)، در شیوههای مبارزاتی امامان شیعه(علیه السلام) کمتر مشاهده میشود، شاید بتوان علت این امر را علاوه بر عنصر مقتضیات زمان، ناآگاهی مردم از جایگاه علم و دانش در ادوار قبل از امامت امام باقر(علیه السلام) دانست که این نکته نیز به وضعیت جامعه آن ایام مرتبط است. وقوع جنگهای پیاپی، وجود اقتصاد بیمار، نمایش قدرت فقر و بیسوادی در جامعه اسلامی و ناآگاه نگه داشتن مردم توسط حاکمان از عواملی که در عدم رغبت مردم به فتح دروازههای علم و دانش بیتأثیر نبوده است. از طرف دیگر فتوحات گسترده سپاه اسلام باعث ایجاد قرابت بین فرهنگی و امتزاج فرهنگ ملل دیگر با فرهنگ اسلامی شد و مسلمانان خسته از درگیریهای نظامی و تشنه فراگیری را جذب آموزش در کلاس درس علوم وارداتی کرد.
علاوه بر این، اقدامات دستگاه حکومتی در ایجاد فاصله بین اسلام حقیقی و اسلام ساخته افکار و عقاید آنان باعث ایجاد انحرافاتی در درون نظام عقیدتی اسلام گردید. با این وجود، مبارزه مسلحانه، دیگر پاسخگوی نیاز مسلمانان نبود. امام باقر(علیه السلام) نیز راه نجات شریعت مقدس را در گشودن دروازههای علم به روی مسلمانان یافتند. باقرالعلوم(علیه السلام) در این مسیر با چند رویکرد به گسترش و نشر علوم و معارف اسلامی پرداختند که رویارویی با بدعت گزاران در نظام عقیدتی دین، مبارزه با قیاس در میدان اجتهاد، تعلیم فقه و شیوه صحیح اجتهاد، پی جویی نهضت علمی پویا در متن شریعت اسلام، تحکیم بنیانهای فکری تشیع، پی ریزی تدوین حدیث و توسعه فرهنگ انتظار، از آن جمله است. همه آن چه به عنوان رویکرد امام باقر(علیه السلام) در این مسیر عنوان شد با اصل حرکت علمی و فرهنگی ایشان قابل تفسیر است. علت این رویکرد را میتوان در وضعیت سیاسی جامعه آن روز، چه در درون حکومت و چه نمای بیرونی آن یافت.
وضعیت جامعه اسلامی در دوران امام باقر(علیه السلام) به گونهای بود که اقتدار اولیه اسلام در سطح بین المللی از بین رفته و جامعه اسلامی با بقایای فرهنگهای دیگر مواجه و برای غلبه بر این فرهنگها به یک جریان فرهنگی مقتدر نیازمند بود تا از هضم فرهنگ اسلامی در خرده فرهنگهای موجود جلوگیری کند. از طرف دیگر وجود فاصله زمانی از عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، باعث انتشار و فراگیری فرهنگ ظاهر گرایانه و قشری گرایانه از ناحیه بنی امیه در حاشیه اقتدار سیاسی آنان به صورت سطحی و مستمر گردید، که این امر موجب بیگانه شدن توده مردم با فرهنگ نبوی گردید. این در حالی است که جامعه اسلامی علی رغم دوری از اساس دین به عدم صحت این شیوه پی برده بود و آنان تشنه تقویت و تبیین فرهنگ خود بودند، اما نبود یک مرجع فرهنگی رسمی در جامعه باعث شد تا هر یک از فرقهها به دنبال تبیین تیوریک خود، باعث گسترش انحرافات و اختلافات در عرصهاندیشه و فکر شوند. نبود منبع روایی معتبر و متقن از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به ایجاد این تکاپوی علمی و فرهنگی برای یافتن مسیر صحیح و تحرک برای بقای تمدن اسلامی، بیتأثیر نبود، اما این جریان نیاز به یک مرجع فکری مقتدر و مستقل از جریان قدرت فاسد حاکم داشت. وجود امام محمدباقر(علیه السلام) در این ایام که تشنگی علمی در جهان اسلام مسلمانان را به کرنش در مقابل فرهنگهای وارداتی از آن روی مرزهای اسلام واداشته بود، باعث شد تا از استحاله فرهنگی مسلمانان در این جریانهای فکری جلوگیری کند. آن چه در این اتفاقات مدنظر امام باقر(علیه السلام) بود تثبیت اقتدار اسلام، استمرار بخشیدن به فرهنگ اسلامی و جلوگیری از نابودی تمدن اسلامی از یک سو و صیانت از اصالت اسلام از سوی دیگر بود. بخش مهم قضیه یعنی صیانت از اصالت سیاسی اسلام در ادوار قبلی به خوبی شکل گرفته بود، آنچه در این دوره مهم به نظر میرسید تثبیت هویت فرهنگی و معرفتی اسلام است. هر چند نمیتوان از اقدامات فرهنگی سایر ائمه(علیه السلام) در دورههای قبلی چشم پوشی کرد، اما آنچه بر اهمیت حرکت فرهنگی امام باقر(علیه السلام) میافزاید، رویکرد کاملاً فرهنگی ایشان در قالب تعلیم و تعلم در کانون فرهنگی دنیای اسلام و تربیت طبقه نخبه جامعه است، آن هم در زمانی که خطری جدی هویت فرهنگی مسلمانان را نشانه گرفته است. لذا ایشان دو دهه از عمر خویش را به تربیت مربیان و معلمانی اختصاص میدهند که حفظ اصالت فرهنگی شریعت را عهده دار میشوند. نکتهای که نباید از آن غفلت کرد، این است که اهتمام ایشان به مسأله فرهنگ به معنی بیتوجهی به سیاست نیست، بلکه شهادت ایشان توسط بنی امیه دلیلی بر اقدامات ایشان در غیر مشروع جلوه دادن حکومت آنان است، اما نقش اصلی فعالیتهای امام(علیه السلام) غنا بخشیدن به فرهنگ اسلامی است. امام(علیه السلام) با بهره گیری از عنصر علم، در راستای تثبیت هویت اسلامی گام برداشته و میراث بزرگ تمدن اسلامی را برای حفظ و رویارویی مسلمانان با فرهنگهای منحط ادوار پس از خود پاسداری نمودند. چرا که در هر دوره ای، ما با دو جبهه فرهنگی برون مرزی و درونی مواجه بودهایم و اقدامات امام باقر(علیه السلام) مسیر صحیح مواجهه با این انحرافات و تهاجمات را به تصویر کشیده است. وضعیت دنیای اسلام در عصر حاضر بیشباهت با دوران امامت امام باقر(علیه السلام) نیست، چرا که هر دو عنصر خطرساز برای فرهنگ و تمدن اسلامی در حال رشد و گسترش فعالیتهای خویش است. اختلافات عقیدتی و فرقهای از یک سو و شکل گیری فرقههای منحط که خود را جزیی از بدنه اسلام معرفی میکنند و خواسته و ناخواسته به بنیانهای فکری اسلام ضربه وارد میکنند از دیگر سوی موجب تقویت دشمن بیرونی میشود. اگر این جریان با همان سرعتی که آغاز شد و به شکل خزنده چون گیاهی هرز بر بدنه نهال نوپای اسلام پیچید به حرکت خود ادامه دهد، دیری نخواهد گذشت که شاهد بروز اتفاقات ناخوشایند در جهان اسلام خواهیم بود. در حال حاضر دنیای اسلام از نظر قدرت سیاسی در موضع انفعال قرار دارد و این واقعیتی است که عالمان و روشنفکران جوامع اسلامی را به بهره گیری از سیره معصومین(علیه السلام) - به خصوص صادقین(علیه السلام)- و تقویت و تحکیم پایههای علمی و فرهنگی مسلمانان دعوت میکند. در این راستا اقدامات باقرالعلوم(علیه السلام) به عنوان مرجع فکری این اصلاحات قابل تأمل و بهره برداری است.
7/12/85-بازتاب