اعرف الحق، تعرف أهله.
یکی از درسهای پیشوایان راستین دین و آموزگاران معرفت و یقین، این است که دین خدا تنها و فقط، با نشانه حق و درستی، شناخته میشود و شخصیتها هر که باشند و در هر پایهای از علم و معرفت و تقوا و دیانت جای داشته باشند، هرگز ملاک شناخت دین نیستند؛ هرگز! ایشان به ما آموختهاند که مبادا تمام سخنان غیر معصومی را راست و درست بشمارید و غیر معصوم را در جایگاه معصوم بنشانید. و این آموزهای است که گواه درستیاش خرد آدمی و آیات قرآن کریم است.
یکی از درسهای پیشوایان راستین دین و آموزگاران معرفت و یقین، این است که دین خدا تنها و فقط، با نشانه حق و درستی، شناخته میشود و شخصیتها هر که باشند و در هر پایهای از علم و معرفت و تقوا و دیانت جای داشته باشند، هرگز ملاک شناخت دین نیستند؛ هرگز! ایشان به ما آموختهاند که مبادا تمام سخنان غیر معصومی را راست و درست بشمارید و غیر معصوم را در جایگاه معصوم بنشانید. و این آموزهای است که گواه درستیاش خرد آدمی و آیات قرآن کریم است.
در نهجالبلاغه آمده است که در رزمگاه جمل، مردی به نام حارثبن حوط گریبان امیر مؤمنانعلیهالسلام را گرفت که: «آیا چنین میاندیشی که من اصحاب جمل را گمراه میپندارم؟» آن حضرت او را پاسخی گفت که چراغ راه آدمیان حقجو در تمامی عصرها و نسلهاست: «ای حارث! تو به فرودست خود نگریستی و بالای سرت را ندیدی؛ از این رو، سرگردان شدی! بیگمان، تو حق را در نیافتهای تا اهلش را بازشناسی و باطل را نشناختهای تا بدانی چه کسانی بدان گرویدهاند.»(۱)
امیرالمؤمنینعلیهالسلام به حارث همدانی نیز آموخت: «دین خدا هرگز، نه به وسیله شخصیتها، بلکه با نشانه حق و راستی شناخته میشود؛ پس حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی.»(۲)
و امام صادقعلیهالسلام ابوحمزه ثمالی را هشدار داد: «بپرهیز از اینکه جز حجت خدا کسی را در همه سخنانش تصدیق کنی.»(۳)
این تعلیم ارزشمند بسان ترازویی است که پویندگان راه تحقیق و تفقّه، همواره باید خود را با آن بسنجند و بر اساس آن، سخنان دیگران را بپذیرند یا نپذیرند. و این خود آرزویی است!
۱) نهجالبلاغه، حکمت ۲۵۴.
۲) امالی شیخ مفید / ۵.
۳) کافی ۲ / ۲۹۸ ؛ معانی الاخبار/ ۱۶۹.
گروه فرهنگی امیدواران