اصحاب شمال چه کسانی هستند؟
اصحاب شمال چه کسانی هستند؟
اصحاب شمال چه کسانی هستند؟
اصحاب شِمال در اصطلاح قرآن، کسانی هستند که گمراه، تکذیب کننده و کافر میباشند و در قیامت نامه عمل خود را با دست چپ دریافت میکنند؛ بنابراین مؤمنان گنهکاری که برههای در جهنّم به سر میبرند و سپس با شفاعت آزاد میشوند، در شمار اصحاب شمال نخواهند بود؛ اگرچه برخی مفسران، آنان را نیز از مراتب اصحاب شمال دانسته و ویژگیهایی را که در آیات برای اصحاب شمال بیان شده است، به غالب آنان که کافرند، مربوط دانستهاند.(۱)
این گروه از مؤمنان، در زمره اصحاب یمین نیز نیستند؛ زیرا اصحاب یمین با حسابرسی آسان به بهشت وارد میشوند. از این رو شاید بتوان گفت انسانها در قیامت به اصحاب یمین و اصحاب شمال منحصر نخواهند بود.(۲) قرآن میفرماید:"وَ أَصْحابُ الْمَشْیَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْیَمَةِ (۳)، وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ (۴)، وَ الَّذینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْیمَةِ (۵)."
* اصحاب المشیمه، شاخهای دیگر از اصحاب شمال
"اصحاب المشیمه"، تعبیری دیگر از اصحاب شمال در قرآن است. قرآن از اصحاب شمال با عناوین دیگری نیز یاد کرده است:"مکذّبین"،"ضالّین"(۶) ؛"کافر"(۷) ؛"أعمی"(۸) ؛"مَن اوتِی کِتـبَهُ وراءَ ظَهرِه"(۹) و"مَن اوتِی کِتـبَهُ بِشِمالِهِ".(۱۰)
راز نامگذاری این گروه از افراد به اصحاب شِمال را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
۱. نامه عمل آنان در قیامت به دست چپشان داده میشود و آن نوعی بیم دادن به آنهاست ؛ زیرا عرب تحویل نامه به دست راست را نشانه پذیرش و تکریم و به دست چپ را علامت ردّ و اهانت میداند.(۱۱)
۲. آنان زندگی را در پوچی، پستی و پلیدی گذرانده و با کفر به آیات الهی بر خلاف راه حق و سعادت گام برداشتند و فرجام آنان در آمدن به دوزخ و عذاب فراوان است.(۱۲)
۳. عالم هستی دارای دو جانب راست و چپ است. جانب راست آن ملکوت اعلا و جانب چپ آن ملکوت اسفل و جایگاه ارواح اشقیا و فرشتگان عذاب و نویسنده بدیها و دوزخ بدکاران است.(۱۳)
با استفاده از آیاتی که از سقوط اصحاب شمال در جهنّم، عذاب دردناک آنها و حال و وضع آنان در آخرت سخن میگوید، میتوان اموری را عوامل سقوط و عذاب اصحاب شمال دانست:
* کوردلی
قرآن اصحاب شمال را در برابر اصحاب یمین قرار داده و گروه مقابل اصحاب یمین در دنیا نابینا معرفی شدهاند؛ بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که اصحاب شمال کوردلاناند و کوردلی آنان در دنیا باعث نابینایی آنان در آخرت خواهد بود.(۱۴)
* برخورداری از نعمت فراوان
اصحابشمال در دنیا غرق در نعمتاند و همین امر آنان را از عبرتگیری غافل کرده است. آنها برای راحتی تن، وظایف واجب خود را ترک میکنند. خداوند قوه شهویه را برای رشد و تعالی انسان در وجود وی نهاده است، اما زیاده روی مترفان در خوردن و آشامیدن و پیامدهای آن دو و خوشگذرانی، زمینه غفلت و ترک وظیفه را برای آنان فراهم میآورد؛ از این رو آنان قوه شهویه را که میتواند وسیله رشد و کمال باشد، در جهت سقوط خویش بهکار گرفتهاند.(۱۵)
* اصرار بر گناهان کبیره
اصحاب شمال بر ارتکاب گناهان بزرگ اصرار میورزند و گناه بزرگ عبارت است از: گناهی که پس از آن توبه نشود، شرک، سوگند دروغ بر اینکه خداوند مردهها را زنده نمیکند، گسستن عهد و پیمان مؤکد و استکبار و رویگردانی از عبادت پروردگار.(۱۶)
* انکار معاد
خداوند نیروی ادراک مفاهیم را به همه انسانها عطا فرموده است تا قدرت تشخیص معارف حقیقی را داشته باشند، امّا اصحاب شمال از این نیرو درست استفاده نمیکنند و به بی اعتقادی به معاد و انکار آن گرفتار میشوند و میگویند:"آیا وقتی که مُردیم و خاک و استخوان شدیم، برانگیخته خواهیم شد؟ یا نیاکان ما برانگیخته میشوند؟"(۱۷) خداوند به رسول گرامی خویش فرمان میدهد، انکار آنان را نسبت به معاد پاسخ داده و آن را ثابت کند و به ایشان خبر دهد که روز قیامت با خوردن"زقّوم"و نوشیدن"حمیم"چه زندگی دردناکی خواهند داشت و آنان را توبیخ کند که خبر بعث و جزا، از سوی خداست؛"کسی که آفریدگار و تدبیر کننده امور ایشان است."(۱۸)
* گمراهی و تکذیب
اصحاب شمال از مسیر هدایت و حق و ثواب گمراه شده، توحید و بعثت انبیاء علیهم السلام و آیات الهی را تکذیب میکنند.(۱۹) از دیدگاه قرآن کسانی که به آیات الهی کفر میورزند، همان اصحاب شمال دانسته شدهاند.(۲۰)
* بی ایمانی به خدای بزرگ
اصحاب شمال به خدای بزرگ ایمان ندارند.(۲۱)
* بی اعتنایی به امور مساکین
اصحاب شمال مردم را به اطعام مستمندان و حل مشکلات آنها تشویق نمیکنند. زکات و حقوق واجب مالی خود را نیز نمیپردازند و در قیامت به این کوتاهی خویش اعتراف میکنند.(۲۲)
* خطاکاری
اصحاب شمال خوراکی جز غسلین (چرکابه) ندارند و این غذا را فقط خطاکاران، یعنی کسانی که به عمد از راه حق جدا شدند، میخورند.(۲۳)
* ترک نماز
آنان در آخرت اقرار میکنند که از نمازگزاران نبودند.(۲۴)
* همدمی و همنشینی با اهل باطل
اصحاب شمال در قیامت اعتراف میکنند که با اهل باطل، همنشین میشدند.(۲۵)
* سرمستی در خانواده
آنان در خانواده خود پیوسته از کفر و گناه مسرورند و سرگرم شدن به لهو و لعب سرگرم اند و از تکالیف خود و خانواده غافلند.(۲۶)
آنان در آغاز ورود به عالم آخرت با خوراکیها و آشامیدنیهای دوزخی پذیرایی و در قیامت به آتش سوزان وارد میشوند. شخصیت ذاتی آنان در دنیا از آتش طبیعت و شرارت شان از شرر آن شکل گرفته است. از این رو در آخرت نیز به اصل خویش باز میگردند.
باطن آنان در دنیا نیز از آتش اخروی شعلهور است، اما بر اثر حجابهای ستبر آن را درک نمیکنند تا اینکه با فرا رسیدن مرگ و برطرف شدن حجاب به آن پی میبرند.(۲۷)
امام علی علیه السلام فرموده است:"بزرگترین بلاها در قبر، نزول حمیم و شرارههای آتش و زوزههای آن است که راه فراری از آن وجود ندارد و هیچ مانعی جلودار آن نیست".(۲۸)
آنان در آخرت، نامه عمل را به نشانه مردود بودن، با دست چپ دریافت میکنند؛ از این رو آرزو میکنند که آن را دریافت نمیکردند و از محتوای آن باخبر نمیشدند ؛ زیرا میبینند که عذاب دردناکی در انتظار آنان است و آرزو میکنند در پی مرگ، معدوم شده و دوباره زنده نمیشدند تا گرفتار عذاب جاوید شوند.
آنان در دنیا میپنداشتند با مال و سلطه به هر چیز دوست داشتنی میرسند و از هر رنجی دور میمانند؛ از این رو در پی کسب مال و سلطه کوشیدند و از پروردگار غافل شدند و اکنون که میبینند از آنها کاری ساخته نیست، از روی حسرت میگویند: مالمان برایمان سودی نداشت و قدرت و شوکتمان از دستمان رفت. خدای سبحان به فرشتگان فرمان میدهد:"آنان را بگیرید و در غل کشید، آنگاه آنان را به میان آتش افکنید و در زنجیری که درازای آن ۷۰ ذراع است، در بندشان کشید."(۲۹) آنان در صحنه قیامت هیچ هواداری ندارند تا سبب نجاتشان شود ؛ زیرا عقیده و عمل آنان چنان بود که در آخرت شفاعت هیچ شفاعت کنندهای به حالشان سودی ندارد. آنان در دنیا از دین و آیات الهی چنان رویگردان بودند که خران رمنده از شیر گریزاناند.
آنان خوراکی جز عرق کافران یا چرک آمیخته به خون ندارند. از درختی که میوهاش بسیار ناگوار است، خواهند خورد و شکمهای خود را از آن پر خواهند کرد و برای هضم آن و رفع عطش مانند شتران تشنه، آب جوشان خواهند نوشید.(۳۰)
قرآن در آیاتی دیگر تصویری دردناک از وضعیت اصحاب شمال در آخرت نمایان میسازد: آب داغ و جوشانی بر آنان پاشیده میشود و سایهای از دود سیاه بر آنان مستولی میشود که نه مانند سایههای آفتاب خنک است و نه دارای خیری میباشد.(۳۱)
* پی نوشت:
۱. منشور جاوید، ج۹، ص۴۵۱
۲. المیزان، ج۲۰، ص ۲۴۴ـ۲۴۵
۳. واقعه، ۹
۴. همان، ۴۰
۵. بلد، ۱۹
۶. واقعه،۹۳
۷. بلد، ۱۹
۸. اسراء،۷۲
۹. انشقاق،۱۰
۱۰. حاقه، ۲۵
۱۱. حاقّه، ۲۵ و تفسیر ماوردی، ج۶، ص۸۴
۱۲. بلد، ۱۹ و التحقیق، ج۱۴، ص۲۷۰
۱۳. مطففین، ۷ و تفسیر صدرالمتالهین، ج۷، ص۲۲ـ۲۳
۱۴. واقعه، ۹-۸ و اسراء، ۱۷
۱۵. واقعه،۴۵؛مجمعالبیان، ج۹، ص۳۳۳ و تفسیر صدرالمتالهین، ج۷، ص۶۴ ۱۶. واقعه،۴۶،نحل،۳۸؛جامعالبیان،مج۱۳،ج۲۷،ص ۲۵۲؛التبیان ج۹،ص۵۰۰والمیزان،ج۱۹، ص۱۲۵
۱۷. واقعه، ۴۸-۴۷ و تفسیر صدرالمتالهین، ج۷، ص۶۴ ـ ۶۵
۱۸. واقعه، ۷۳-۵۷
۱۹. همان، ۵۱ و ۹۲
۲۰. بلد، ۱۹
۲۱. حاقه،۳۳
۲۲. حاقه، ۳۴؛ مدثّر، ۴۴ و المیزان، ج۱۹، ص۴۰۱
۲۳. حاقه، ۳۷-۳۶
۲۴. مدثّر، ۴۳
۲۵. همان، ۴۵
۲۶. انشقاق، ۱۳ و مجمعالبیان، ج۱۰، ص۷۰۰
۲۷. واقعه، ۹۴-۹۲؛ مجمع البیان، ج۹، ص۳۴۴ و تفسیر صدرالمتالهین، ج۷، ص ۱۲۹ـ۱۳۰
۲۸. نهجالبلاغه، خطبه۸۳
۲۹: حاقه، ۳۲- ۲۷ و المیزان، ج۱۹،ص۴۰۰
۳۰. حاقه،۳۶-۳۵؛مدثّر،۴۹-۴۸؛نورالثقلین،ج۵،ص۴۰۹؛جامع البیان،مج۱۴،ج۲۹،ص۸۰؛نورالثقلین،ج۵،ص۴۱۰والتبیان،ج۹،ص۵۰۲
۳۱.حج،۱۹؛واقعه،۴۴-۴۲و المیزان،ج۱۹،ص۱۲۴
ارسال نظرات