این روزها خبر درگذشت راغب مصطفی غلوش در کمال ناباوری شنیده میشود. گرچه کهنسال بود و از دنیا رفت ولی هنوز برای ما همان شکل و شمایل میانسالی بیست و اندی سال پیش را دارد.
راغب مصطفی غلوش نامی آشنا برای ایرانیهایی است که حالا حداقل در دههی سی از زندگانی خود به سر میبرند. ایرانیهایی که وقتی جوانتر بودند در برههای خاص شاهد حضور او و دیگر قاریان سرشناس مصری در ایران بودند. زمانی که قرایت قرآن در ایران جایگاه ویژهای داشت و خانوادههای مذهبی از بزرگ و کوچک به مسابقات و قرایتهای قرآنی که از تلویزیون پخش میشد حداقل نیمنگاهی داشتند.
آن زمان زمانی بود که از این سو قاریان ایرانی و خوشچهره مثل استاد کریم منصوری (با آن وقار و متانت مثالزدنی) استاد بزرگوار و عزیز حسین سبزعلی و استاد شهریار پرهیزگار (با آن ترتیل ماندگار که از ترتیل منشاوی هم دلنوازتر بود) و ... هم به عنوان قاریان شیعی-ایرانی تازه پا به میدان گذاشته بودند و الحق و الانصاف چیزی از قاریان مصری کم نداشتند جز آنکه جوانتر بودند و کم تجربهتر و اینکه بالاخره مصر مهد "قرایت"به شمار میرفت.
غلوش با ویژگیهایی خاص از دیگر قاریانی که به ایران رفت و آمد میکردند متمایز میشد. صدای زیبا حرکات پشت میکروفن برای کم و زیاد و دور و نزدیک نشان دادن صدا که کار یک استودیوی نیمه حرفهای را میکرد واکنش به مخاطبین و توجه به آنها و خلاصه ایجاد ارتباطی ملموس با مستمعین جلوهای متفاوت توسط او خلق میکرد.
اما چیزی که در همان سالهای ابتدایی دههی هفتاد خیلی به چشم آمد و زبان به زبان چرخید و حتی واکنشهای منفی از سوی برخی مصریها را به دنبال داشت اقرار به ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام در اذان زیبا و ماندگار غلوش بود.
او بدون واهمه و با پذیرفتن خطری که از سوی"الازهر"میتوانست متوجه جایگاه و اعتبار او شود در اذانی که برای ایرانیها گفت – و زیبا هم گفت – در کمال ناباوری این عبارت را به وضوح و فاخر چنین بیان کرد: اشهد ان علیاً ولی الله.
این حرکت زیبای او در حالی صورت گرفت که او سنی مذهب بود اما اقدام او پیامهای بسیاری داشت که هیچگاه مورد دقت قرار نگرفت. جایگاه و اعتبار او نزد الازهر قاریان مصری و جو حاکم بر کشورش چیزی نبود که به این سادگی خود را در معرض آن خطر قرار دهد. بلکه میتوان حدس زد پشت پردهی این حرکت نگاهی شگرف و عمیق وجود داشته است. نگاهی که حتی میتواند از ضمیر ناخودآگاه او شکل بگیرد یا اینکه اگر خودآگاه است هیچگاه به زبان نیاید.
ما نمیخواهیم اهداف او را بازشماری کنیم بلکه میخواهیم در این نوشتار کوتاه پیامدهای کار او را بررسی کنیم. کاری که بیش از بیست سال است بیتوجه مانده و حتی شیعیان نیز بدان نگاه دقیق نداشتهاند.
اولاً: اهل سنت (و نه وهابیون و داعشیها و مانند آنها) اهل بیت علیهم السلام مخصوصاً حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را دوست دارند. این ویژگی مهم را باید در نظر داشت و نگذاشت اهل سنت مخصوصاً نسلهای جدید آنها این مهم را به فراموشی بسپارند مخصوصاً برادران اهل سنت در کنار تلاشهای سیاسی اجتماعی به این امور نیز نیمنگاهی داشته باشند و میراث ارزندهی حب اهل بیت علیهم السلام را پاسداری و پاسبانی کنند و به نسلهای بعد از خود منتقل کنند که این بزرگترین برگ برنده برای گسترش زندگی مسالمتآمیز یا همان وحدت شیعه و سنی است. وحدت پیرامون اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ماندگار و تضمین شدهتر از سایر نسخهها خواهد بود.
ثانیاً: در دل مصر کانون افکاری که گاهی در قالبی زیبا به سلفیگری و وهابیگری منجر میشود مردانی - حتی انگشتشمار- رشد و نمود پیدا کردهاند که در بهترین جایگاه و اعتبار اجتماعی درحالی از حریم ولایت علوی سخن میگویند که ممکن است تمام داشتههای خود را از دست بدهند.
اگر یک قاری مصری از علی ابن ابیطالب علیه السلام ذرهای دفاع میکند و اعتبارش را به خطر میاندازد شایسته است که ما بیش از هزاران برابر آن ذره تلاش کنیم و علی بن ابیطالب را آنگونه که در فهم و توانمان هست به یکدیگر یادآوری کنیم. گرچه شناخت آل نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) از عهدهی غیر معصوم خارج است اما:
آب دریا را گر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
بازخوانی مفهوم ولایت الهی مولا شناساندن مرام و مسلک امام تاریخ زندگانی ایشان صبرها و طاقتها ظلمها و خیانتهایی که به ایشان شد جنگهایی که علیه ایشان راه افتاد و درسنامهی زندگی یعنی نهج البلاغه مطالبی هستند که بچهشیعهها کمتر از آنها آگاهند و از همه بدتر کمتر کسی پیدا میشود که بتواند ولایت ایشان را ترویج کنند.
ثالثاً: یک قاری سنیمذهب در مقام یک جوانمرد ظاهر شد یا بهتر است بگوییم در اندازهی خویش جوانمردی را تمام کرد. غلوش درس جوانمردی داد اما اینکه ما چقدر آموختیم خدا میداند. البته این جوانمردی را میتوان در سایرینی دیگر نیز دید: مانند جناب عبدالفتاح عبدالمقصود نویسنده و دانشمند مشهور مصری و یا استاد جرج جرداق نویسنده شاعر و نمایشنامه نویس مسیحی لبنانی که سال پیش از دنیا رفتند. لذا بهترین و زیباترین جلوهای که از جوانمردی میتوان ترسیم کرد این است که سخن از مردی بگویی که قامت او الهی است ولی مظلومیتش فراگیر.
امیدواریم با عنایت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام روح او در آرامش و غفران الهی قرار بگیرد.
سایت الف