آیا روایت «انما اکلت یوم اکل الأبیض» از قول امیر المؤمنین علیه السلام صحت دارد؟
سؤال:
اخیراً یکی از وبلاگهای اهل تسنن، خطبهای از امیر المؤمنین علیه السلام را نقل کرده است که از وقتی این مطلب را خواندهام، اعصابم بهم ریخته و سر درد شدیدی گرفتهام. بنده عین مطالب وی را برای شما میفرستیم. امیدواریم که هر چه سریعتر جواب آن را برای ما ارسال نمایید.
اصل مطلب ایشان: داستان سه گاو از زبان حضرت علی رضی الله عنه:
روزی حضرت علی میخواستند سخنرانی کنند خوارج شعار دادند و اجازه ندادند حضرت علی سخنرانی کند ایشان با ناراحتی از منبر پایین آمدند و سپس برای کسانی که نزدیک وی بودند فرمودند: مثال من و مثال عثمان مثل داستان آن سه گاو که در جنگل بودند است.
سه گاو یکی به رنگ سفید دیگری قهوه ای و دیگری به رنگ سیاه در جنگلی زندگی میکردند بعد از مدتها شیری وارد آن جنگل شد وقتی گاوها را دید در خوردنشان طمع کرد اما دید آنها سه نفر هستند و او تنهایی قادر به آن نیست لذا تصمیم گرفت میان گاوها تفرقه بیاندازد با دو گاو سیاه و قهوه ای تماس گرفت و گفت رنگ پوست ما شبیه هم است این گاو سفید شما را بدنما نموده اجازه دهید او را بخورم.
گاو سیاه و قهوه ای موافقت کردند شیر در برابر چشمان آن دو، گاو سفید را خورد. بعد از مدتی با گاو قهوه ای تماس گرفت و گفت رنگ پوست ما کاملا شبیه است اجازه بده گاو سیاه را بخورم گاو قهوه ای موافقت نمود.
چند روزی گذشت تا اینکه شیر گرسنه شد بدون تعارف و هیچ مشکلی به نزد گاو قهوه ای آمد و گفت اکنون نوبت تو است میخواهم تو را بخورم. گاو قهوه ای گفت پس اجازه بده من سه بار فریاد بزنم گفت فریاد بزن. گاو قهوه ای گفت: من روزی خورده شدم که گاو سفید خورده شد...(یعنی اگر من آن روز گاوسفید را تنها نمیگذاشتم امروز نوبت به من نمیرسید)
حضرت علی فرمود: روزی که عثمان کشته شد من مقداری سستی نمودم اگر سستی نمیکردم امروز اینگونه اهانت نمیشدم.
قتلت یوم قتل عثمان.
انما اکلت یوم اکل الابیض. فلو انی نصرته لما اکلت
ثم قال علی: انما انا وهنت یوم قتل عثمان و لو انی نصرته لما هنت. قالها ثلاثا
البدایه و النهایه ج ۷ ص ۲۳۳.
پاسخ:
اولا: یکی از تهمتهایی که بنی امیه و در رأس آن ها معاویة بن أبی سفیان به امیر المؤمنین علیه السلام میزدند، شرکت و یا کوتاهی کردن آن حضرت در ماجرای کشته شدن عثمان است.
خود امیر المؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه به این اتهام معاویه اشاره کرده و در جواب وی در نامهای میفرمایند:
وَ لَعَمْرِی یَا مُعَاوِیَةُ لَیِنْ نَظَرْتَ بِعَقْلِکَ دُونَ هَوَاکَ لَتَجِدَنِّی أَبْرَأَ النَّاسِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ وَ لَتَعْلَمَنَّ أَنِّی کُنْتُ فِی عُزْلَةٍ عَنْهُ إِلَّا أَنْ تَتَجَنَّی فَتَجُنَّ مَا بَدَا لَکَ وَ السَّلَامُ.
نهج البلاغه، نامه ۶.
ای معاویه! قسم به جان خودم اگر با نگاه عقل بنگری، نه با چشم هوا و هوس، مییابی که من از همه در خون عثمان مبراترم، و میدانی که من از آن بر کنار بودهام جز این که بخواهی خیانت کنی و چنین نسبتی را به من بدهی، اکنون که چنین است هر جنایتی که میخواهی بکن (و السلام)
و در نامه ۲۸ نیز خطاب به معاویه میفرماید:
ثُمَّ ذَکَرْتَ مَا کَانَ مِنْ أَمْرِی وَ أَمْرِ عُثْمَانَ فَلَکَ أَنْ تُجَابَ عَنْ هَذِهِ لِرَحِمِکَ مِنْهُ فَأَیُّنَا کَانَ أَعْدَی لَهُ وَ أَهْدَی إِلَی مَقَاتِلِهِ أَ مَنْ بَذَلَ لَهُ نُصْرَتَهُ فَاسْتَقْعَدَهُ وَ اسْتَکَفَّهُ أَمْ مَنِ اسْتَنْصَرَهُ فَتَرَاخَی عَنْهُ وَ بَثَّ الْمَنُونَ إِلَیْهِ حَتَّی أَتَی قَدَرُهُ عَلَیْهِ
کَلَّا وَ اللَّهِ (لَ قَدْ عَلِمَ اللَّهُ الْمُعَوِّقِینَ مِنْکُمْ وَ الْقایِلِینَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنا وَ لا یَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلًا)
وَ مَا کُنْتُ لِأَعْتَذِرَ مِنْ أَنِّی کُنْتُ أَنْقِمُ عَلَیْهِ أَحْدَاثاً فَإِنْ کَانَ الذَّنْبُ إِلَیْهِ إِرْشَادِی وَ هِدَایَتِی لَهُ فَرُبَّ مَلُومٍ لَا ذَنْبَ لَهُ وَ قَدْ یَسْتَفِیدُ الظِّنَّةَ الْمُتَنَصِّحُ (وَ مَا أَرَدْتُ إِلَّا الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیب).
سپس در باره وضع من با عثمان یادآور شدهای و این جوابش به عهده تو است که از خویشان و بستگانش بودی کدامیک از ما دشمنیش با او شدیدتر بود و راه را برای کشندگانش مهیاتر ساخت؟ آیا کسی که به یاریش پرداخت و از او خواست که بجایش بنشیند و دست بکشد و یا کسی که (عثمان) از او یاری خواست و او تاخیر کرد تا مرگ بر سرش هجوم آورد و زندگیش به سرآمد؟
نه، به خدا سوگند: خداوند مانعان از نصرت را خوب میشناسد، و هم آنان که به برادران خود میگفتند: به سوی ما آیید و به هنگام ناراحتی جز تعداد کمی بکمک نمیشتافتند.
من نمیگویم: در مورد بدعتهایی که به وجود آورده بود بر او عیب نمیگرفتم، میگرفتم و از آن عذر خواهی نمیکنم اگر گناه من هدایت و ارشاد او است، بسیارند کسانی که مورد ملامت واقع میشوند و بیگناهند و به گفته شاعر: «گاهی شخص ناصح و خیر خواه از بس اصرار در نصیحت میکند، مورد تهمت قرار میگیرد»
و من قصدی «جز اصلاح تا حد توانایی ندارم و موفقیت من تنها به لطف خدا است و توفیق را جز از خداوند نمیخواهم بر او توکل کردم و به او باز گشتم».
این نامهها نشان میدهد که در همان زمان بنی امیه و در رأس آن معاویة بن أبی سفیان تلاش میکردند که به نحوی امیر المؤمنین علیه السلام را به قتل عثمان مرتبط کرده و به همین بهانه با آن حضرت بجنگند.
ثانیاً: دلیل اصلی شروع جنگ جمل و نیز جنگ صفین، همین بهانه بود که آنها میگفتند امیر المؤمنین علیه السلام در قضیه کشته شدن عثمان کوتاهی کرده و قاتلان عثمان را (شیر داستان بالا) در اردوی خود راه داده است. و ما میخواهیم از قاتلان عثمان انتقام بگیریم ؛ در حالی که خود آنها در کشتن عثمان نقش اساسی داشتند. در حقیقت عایشه، طلحه، زبیر و معاویه از قاتلان اصلی عثمان به حساب میآیند ؛ چرا که آنها بودند که صحابه را در این امر تحریک کردند. برای اطلاع بیشتر در این باره به این آدرس مراجعه بفرمایید:
http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=۴۷
این مدارک نشان میدهد که روایت ذکر شده در سایت اهل سنت نیز از ساختههای افسانهپردازان دربار معاویة بن أبی سفیان بوده و نویسنده مقاله نیز با چشمان بسته و شاید به پیروی از معاویه و برای اثبات نظر معاویه، میخواسته امیر المؤمنین علیه السلام را جزء مقصرین در ماجرای کشته شدن عثمان قلمداد کند ؛
ثالثاً: سند روایتی که آقایان به او استدلال میکنند ضعیف است و بدون این که سند روایت را بررسی کند، آن را در وبلاگ خود گذاشته است.
سند روایت ضعیف است:
این روایت را طبرانی در المعجم الکبیر با این سند نقل میکند:
(۱۱۳) حدثنا علی بن عبد العزیز ثنا عارم ثنا حماد بن زید حدثنا مجالد بن سعید عن عمیر بن رودی قال خطبهم علی رضی الله تعالی عنه فقطعوا علیه خطبته فقال إنما وهنت یوم قتل عثمان رضی الله تعالی عنه وضرب لهم....
المعجم الکبیر - الطبرانی - ج ۱ ص ۸۱.
در سند این روایت دو مشکل اساسی وجود دارد ؛ یکی مجالد بن سعید و دیگری عمیر بن رودی.
هیثمی بعد از نقل روایت میگوید:
رواه الطبرانی وعمیر لم أعرفه، وبقیة رجاله رجال الصحیح غیر مجالد بن سعید وفیه خلاف.
مجمع الزواید - الهیثمی - ج ۷ ص ۲۴۵.
مزی در تهذیب الکمال، ج ۲۷، ص ۲۲۰ در باره مجالد بن سعید مینویسد:
قال البخاری: کان یحیی بن سعید یضعفه، وکان عبد الرحمان بن مهدی لا یروی عنه شییا. وکان ابن حنبل لا یراه شییا یقول: لیس بشی.
بخاری گفته است: یحیی بن سعید او را تضعیف کرده و عبد الرحمن بن مهدی از روایت نقل نمیکرد، احمد بن حنبل ارزشی برای او قایل نبود و میگفت: او ارزشی ندارد.
عن یحیی بن معین: لا یحتج بحدیثه.
از یحیی بن معین نقل شده که به احادیث او استدلال نمیشود.
وقال أبو بکر بن أبی خیثمة عن یحیی بن معین: ضعیف، واهی الحدیث.
ابوبکر بن أبی خیثمه از یحیی بن معین نقل کرده است که او ضعیف و احادیثش بی ارزش است.
و مذمتهای بسیاری که ما به اختصار نقل کردیم.
و عمیر بن رودی نیز مجهول است.
آیا امیر المؤمنین در قضیه کشتن عثمان کوتاهی کرد؟
رابعاً: وقتی صحبت از روابط حسنه میان خلفا میشود، علمای اهل تسنن میگویند که علی علیه السلام در قضیه کشته شدن عثمان از وی دفاع کرد و حتی دو فرزند بزرگوارش امام حسن و امام حسین علیهما السلام را برای دفاع از عثمان فرستاد و...
اما در این جا با انتشار چنین مطالبی میخواهند ثابت کنند که آن حضرت در قتل عثمان کوتاهی کرده است و بعدها (نعوذ بالله) پشیمان شده و حتی کوتاهی در آن قضیه را دلیل اصلی کشته شدن خودش قلمداد کرده است.
ما از علمای اهل تسنن سؤال میکنیم که بالأخره امیر المؤمنین علیه السلام از عثمان دفاع کرده است یا نه؟ اگر دفاع کرده است، پس چرا چنین مطالب توهین آمیز و زننده را نقل میکنید؟
اگر دفاع نکرده، علت دفاع نکردنش چه بوده؟ آیا عثمان را مستحق کشته شدن و قاتلان وی را بر حق میدانسته است؟
براستی هدف نویسنده مقاله چه بوده است؟
آیا میخواسته ثابت کند که امیر المؤمنین علیه السلام در قضیه کشتن عثمان (نعوذ بالله) سستی کرده و از عثمان دفاع نکرده است؟ اگر چنین باشد، پس امیر المؤمنین علیه السلام، عثمان را مستحق کشته شدن میدانسته و پذیرش این مطلب، زیر بنای مذهب اهل سنت را فرومیپاشد.
خامساً: تشبیه خلفاء به گاو خود یک نوع اهانت به آنان است که اگر چنان که یک شیعه این چنین تشبیهی میکرد آقایان اهل سنت آسمان را بر سر او ویران میکردند ؛ ولی خود در این زمینه آزاد هستند.
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)