آسیب شناسی فرهنگ مهدوی در عصر جهانی
مهدویت به عنوان نهایت و غایت بشریت مهم ترین و اساسی ترین مساله ای است که هر انسانی باید در مقابل آن تأمل و تفکر کرده و راه و هدف خود را انتخاب و در این مسیر و سلوک قرار بگیرد. بدیهی است مهدویت آنی و دفعی نبوده و یک باره اتفاق نخواهد افتاد. بلکه مسیری است بس طولانی که هر کس و هر ایده ای سازنده و هادی قسمتی از این راه است. راهی که شناخت آن دشوار و بیراهه ها و رنج و شکنج آن بسیار است.
مسأله پراهمیت منجی و غایت هستی موضوعی است کاملاً جهان شمول که هیچ وجودی از آن مستثنی نیست. انسان به عنوان اشرف مخلوقات همیشه و در همه حال سعی کرده ایده و طرح زندگی خود را بر اساس این موضوع ارائه دهد و بر اساس آن دنیای درون را پشت سر گذاشته و گام در سرای ابدی بگذارد.
انسانهای اهل فکر و آینده بین پی به مسؤولیت خطیر خود برده و همیشه سعی کرده اند تا وظیفه خود را درهر کجایی از زمان و مکان که هستند نسبت به منجی و غایت هستی انجام دهند. اسلام به عنوان کاملترین دین و بهترین توشه در اختیار بشریت قرار گرفته تا انسانهای آزاده با انتخاب این دین ناب، به رستگاری ابدی نایل گردند.
موضوع منجی و مهدویت با چهره ها و ظاهر و باطنهای مختلف و توسط مکاتب متفاوت ارائه شده و انتخاب حقیقت و واقعیت را برای بشریت بسیار سخت کرده است. مهدویتهایی با ظاهرهایی زرین و پر زرق و برق به وجود آمده که چشم بسیاری از انسانهای ساده لوح را گرفته و آن ها را به جمود کشانده است. ایده و اصولی که امروزه عملاً و صراحتاً توسط بسیاری از دشمنان اسلام، ارائه شده و میشود همگی چون ویروسهایی، مهدویت اسلامی و انسانی را با مخاطراتی رو به رو کرده و بعضا ضربههای مهلکی را به پیکره آن وارد کرده است. تبلیغات و تحریف و تخریب حقایق، امروزه کم تر بشری را گرفتار خود نکرده و دامنه آن تقریبا همه افکار را در برگرفته و چشم بسیاری از کوته بینان را کور کرده است. بر این اساس در مجال زیر در پی پاسخ گویی به این پرسش هستیم که در فرآیند جهانیشدن چه چالشهایی فرهنگ مهدوی را تهدید میکند؟ و این که چه آسیبهایی در این فرآیند درون فرهنگی است و چه فرصتهایی در آیین مهدوی قابل استفاده است.
آسیب شناسی فرهنگ مهدوی در عصر جهانی شدن
واژه آسیب شناسی شناخت موانع و چالشهای بالقوه و بالفعل است که در فرآیند جهانی شدن، فرهنگ مهدوی را مورد مناقشه قرار میدهند. منظور از چالش، همان معنای مصطلحی است که در علوم سیاسی و روابط بین الملل به کار رفته و شامل هرگونه مخاطره، مشکل، درگیری، زد و خورد، تهدید و... است که همه تهدیدات نرم و فیزیکی را در بر میگیرد.
از مفهوم جهانی شدن تعریف مشخص و معینی ارائه نشده و هرکس از دید خود به آن نگریسته است؛ اما تعریفی مورد توجه در این موضوع تعریفی است که توسط یان آرت شولت ارائه شده است. وی از جهانی شدن با عنوان «فوق قلمرو گرایی» یاد میکند و آن را معادل مفاهیمی چون جهانی، فرا جهانی و فرامرزی قرار میدهد. بر اساس تحلیل شولت جهانی شدن نوعی تغییر گسترده در ماهیت فضای اجتماعی است.
انتشار گسترش ارتباطات فوق قلمرو موجب پایان یافتن قلمرو گرایی، یعنی وضعیتی که در آن جغرافیای اجتماعی کاملاً مربوط به یک قلمرو یا سرزمین است، خواهد شد. اما دیگر کل جغرافیای ما را تشکیل نخواهد داد.
چالشها در حوزه عناصر فرهنگ مهدوی
تهدیدات فرهنگی در درجه اول، ناظر به عناصر فرهنگ مهدوی یعنی مبانی اعتقادی و باورها، ارزشها و هنجارها و... هستند.
الف. در بعد باورها
در این بعد مهمترین بخش مسایلی است که به هستی شناسی، معرفت شناسی و انسانشناسی مرتبط است. نوع پاسخ جهانی شدن به این گونه سؤالات به نگرش جریاناتی بستگی دارد که بر فرآیند جهانیشدن سوار شده و افسار آن را به دست میگیرند. در شرایط کنونی دو جریان اصلی مدرنیزم و پسامدرنیزم بیش از سایر جریانات، متولّی امر جهانیشدن هستند و به همین سبب در تعارض آشکار با فرهنگ مهدوی قرار میگیرند؛ برای مثال یکی از مهم ترین ویژگیهای هستی شناسی مدرنیزم، فردگرایی است.
فردگرایی یعنی نفی هرگونه اصل عالیه و برتر از فردیت. یعنی خودداری از پذیرفتن یک اقتدار برتر از فرد و نیز یک معرفت برتر از عقل و استدلال فردی؛ بنابراین، در اندیشه مدرن، انسان محوری جایگزین خدامحوری میشود. از سوی دیگر پستمدرنها نیز معتقدند هیچ حقیقت عالی و غایت متعالی برای زندگی وجود ندارد.
لذا در هر دو دیدگاه مسایلی هم چون بعثت پیامبران و هدایت اولیای الهی و در رأس آن، امامت امام عصر(عج) مورد تردید قرار میگیرد که در تعارض آشکار با هستی شناسی مهدوی است. در بعد معرفت شناختی یکی از اصلی ترین اصول مدرنیسم، خردگرایی ابزاری است. خردگرایی ابزاری که در مسیر تکاملی خویش، به پوزیتویسم منطقی و سپس به ابطالگرایی منتهی میشود، جز به معرفت تجربی بها نداده و به نفی هر گونه شناخت متافیزیک و ماورایی دلالت دارد که با نگرش مهدوی در تضاد و تعارض قرار میگیرد؛ هم چنین از نگاه پست مدرنیستی، گرایش به نوعی تکثرگرایی مشاهده میگردد که هرگونه مطلقگرایی و فراروایت گرایی را نفی میکند.
در واقع در این دیدگاه، چه دانش را محدود به ساختار زبان بدانیم و چه تأکید بر فضای گفتمانی داشته باشیم، هیچ حقیقت ثابت و بنیاد دینی وجود ندارد و همه چیز حتی دانش نیز محصول تفسیرهای ماست. با این وصف، پست مدرنیزم یا قایل به هیچ حقیقتی نیست یا هر چه که فرهنگهای مختلف بیان میکنند را برداشتی از حقیقت میداند.
این نگرش، به گونه ای، اساس و شالوده فرهنگ مهدوی را نشانه میرود؛ زیرا در نگرش مهدوی همه چیز از باورهای یقینی و قطعی سرچشمه میگیرد و وجود خدا، پیامبران و امامان معصوم(علیه السلام) خصوصاً آخرین آنها که زنده و ناظر است قطعی و بلاشک است. در نتیجه، فرهنگ مهدوی نیز همانند هر فرا روایت دیگر سوژه نقد پسامدرنیسم قرار میگیرد.
بدین سان جهانی شدن تحت تأثیر نگرشهای پست مدرنیستی، تنوع طلبی و تردید را وارد فضای فرهنگی جوامع شیعی کرده و به ترویج آن میپردازد. این در حالی است که در فرهنگ مهدوی، مؤمن حقیقی کسی است که بیش از دیگران به ایمان قلبی و یقینی نایل شده باشد. در بعد انسان شناسی نیز در حالی که فرهنگ مهدوی به انسان به عنوان موجودی چند بعدی مینگرد که هر یک از ابعاد وجودیاش نیازمند تغذیه، تکامل و رشد است، جهانی شدن با نگرش مدرنیستی و حتی پست مدرنیستیاش، به دلیل نگاه مادی گرایانهای که در آنها نهفته است، تنها بعد مادی وجود انسان را در نظر آورده و تکامل بشر را در گرو تکامل همین بعد میداند. کوتاه سخن آن که، جهانی شدن با هر دو روی کرد مدرنیستی و پست مدرنیستی اش، هم در هستی شناسی، هم در معرف شناسی و هم در انسان شناسی و در یک کلام، در باورهای ریشهای خود با فرهنگ مهدوی در تعارض و تقابل است.
ب) در بعد ارزشها
گسترش روابط فوق قلمروگرایی، به گونهای در جریان است که ارزشهای مورد نظر مدرنیزم یا پست مدرنیزم را ارزشهای عام و جهانی معرفی میکنند. در حالی که بسیاری از این ارزشها در تعارض صریح با ارزشهای جهان شمول مهدوی است. برای مثال، مدرنیسمی که در هستی شناسی خویش بر فردگرایی تأکید دارد، در حوزه ارزشها متمایل به آزادی خواهد بود. بنابراین بدون تردید سرلوحه ارزشهای جامعه مدرن آزادی است. مدرنیته آزادی را عمدتاً به معنای فقدان موانع خارجی و شرایط خالی از اجبار و فشار و عدم دخالت دیگران میداند.
مسلماً این تعریف از آزادی، با آزادی در فرهنگ مهدوی متفاوت است؛ زیرا مفهوم مدرن آزادی با خود بنیادی بشر و اعراض آن از مذهب و وحی، محقق گردیده و بر همان مبنا تداوم یافته و صبغه سوداگرانه و سودپرستانه و قدرت طلبانه دارد.
در حالی که در فرهنگ مهدوی آزادی در چارچوب قوانین شرع و اسلام معنا مییابد. یکی دیگر از ارزشهای مدرنیزم، حاکمیت قانون و مساوات برابر آن است. البته قانون مد نظر ایشان، قانونی بشری است که توسط اکثریت پذیرفته شده است.
در اندیشه مهدوی نیز همه مردم برابر قانون برابرند؛ اما تنها قانون حقیقی و لازم الاجرا قانون الهی است. مسئله دیگر آن که مدرنیزم با پر رنگ کردن برخی ارزشها هم چون آزادی، برخی دیگر از ارزشها را نادیده میانگارد. به دیگر سخن، این نگرش، ارزشی را فدای ارزش دیگر میکند؛ برای مثال ارزشهایی چون برابری، عدالت، فساد ستیزی و... که از مهمترین ارزشهای مد نظر فرهنگ مهدوی هستند، از نظر این دیدگاه، مغفول میمانند.
نگرش پست مدرنیستی هیچ اصلی را ذاتاً ارزشمند ندانسته و به نفی خصلت استعلایی ارزشها و هنجارها میپردازد. لذا در بعد ارزشها نیز، میان فرهنگ مهدوی و قرایتهای مختلف مدرنیستی و پست مدرنیستی جهانی شدن، تفاوتهای عمیقی وجود دارد.
ج. در بعد هنجارها
جهانی شدن با ترویج باورها و ارزشهای گوناگون و حتی متضاد، شیوه خاصی از زندگی را در جوامع به وجود میآورد؛ لذا الگوهای خاصی از زندگی را در عرصههای مختلف حیات بشری مطرح میکند و به صورت طبیعی با بایدها و نبایدهای چندی نیز همراه خواهد بود. در واقع شکلگیری هویتهای چهل تکه و تو در تو با لایههای ضد و نقیض هویتی که تار و پود شخصیتی افراد را در دنیای فوق قلمروگرایی شکل میدهد، در بسیاری از افراد به ناچار به انتخاب شیوهای از زندگی منجر میگردد که به رهایی از هر گونه تعهد اخلاقی و پایبندی به هنجارهای سنتی و انسانی میانجامد.
اینگونه است که ما با چالش دیگری در حوزه تعلیم و تربیت مهدوی مواجه میگردیم که عبارت است از: کاهش قدرت والدین و نظام آموزشی در جهت کنترل و هدایت رفتار و اخلاق جوانان... [چنین مسیلهای] با تأکیدی که در توسعه فرهنگ دینی [مهدوی] بر نقش والدین و نظامهای آموزشی میشود، منافات دارد و این تضاد خود مانعی بر سر راه بهبود توسعه فرهنگ دینی است.
به طور کلی میتوان چنین بیان کرد که جهانی شدن با روندی که در پیش گرفته است، با اساسیترین هنجار فرهنگ مهدوی که همان «عمل به شریعت اسلام» است، منافات دارد.
د. در بعد نمادها
یکی از چالشهای این حوزه، وضعیتی است که در آن، نمادها از حالت تقدس معنوی بیرون آمده و به فرآیند «تجاری شدن فرهنگی» آلوده میشوند؛ برای مثال، اماکنی هم چون مسجد مقدس جمکران، مسجد امام حسن عسکری(علیه السلام) یا قدمگاه، صرفاً از بعد زیبایی شناختی، معماری بنای ساختمان یا طبیعت زیبای اطراف آن، مورد توجه قرار میگیرند و اعیادی هم چون روز جمعه یا نیمه شعبان و مناسکی هم چون دعای ندبه تنها از زاویه مطالعات جامعه شناختی و روان شناختی مورد قبول واقع میشوند. در نتیجه اینگونه نمادها که خود، دارای محتوای دینی و زبان گفتاری یا جسمانی یا نوشتاری فرهنگ مهدوی محسوب میشوند، مورد مناقشه قرار گرفته و تقدس خویش را از دست میدهند.
از آن بالاتر، حتی گاهی همین ارزش زیبایی شناختی را نیز از دست داده و تنها بعد اقتصادی مییابند. بنابراین هنگامی که نمادها یعنی صور سمبلیک فرهنگی ارزش واقعی خویش را از دست دهند، محتوای درونی آنها نیز نادیده انگاشته میشود. به این صورت کم کم نمادهای غیر دینی جای گزین آداب، هنجارها و تشریفات نمادین مذهبی میشوند.
البته جف هینس معتقد است، رسانه ها در عصر جهانی شدن میتوانند به فراگیر کردن نمادها بینجامند؛ به این صورت که رسانههای نوین میتوانند با کم کردن شکافهای اجتماعی، موضوعات و نمادها را از چارچوب اولیه و معنادار خود جدا ساخته و در نتیجه آن ها را هر چه بیشتر فراگیر نمایند. اما آیا خارج کردن نمادها از چارچوب اولیه خویش ماهیت آن ها را از بین نخواهد برد؟ این دقیقاً همان چیزی است که ما را در روند جهانی شدن دچار تردید و نگرانی می کند.
فوق قلمروگرایی علی رغم چالشهایی که برای گسترش فرهنگ مهدوی به دنبال میآورد فرصت هایی را نیز به این فرهنگ عطا میکند. گرچه این فرصت ها، در مقابل چالشهای برشمرده شده به لحاظ کمّی ناچیز میباشند، اما استفاده درست و منطقی از آن ها و غنیمت دانستن زمان، تا حدّ بسیاری میتواند راه گشای مسائل و معضلات پیش رو باشد.
فرصتها در حوزه کارکردهای فرهنگ مهدوی
۱در- بعد انسجام بخشی
مرزهای فرهنگ مهدوی برای جوامع، اعتقادی است و در میان این مرزهای اعتقادی است که به انسجام درونی پرداخته و میان قلب های مؤمن پیوند عاطفی ایجاد میشود. گرچه جهانی شدن با ایجاد سیالیت، از انسجام درونی جوامع کنونی میکاهد. امّا با همین خصوصیت به ایجاد پیوند میان جوامع انسانی یاری میرساند. و این همان چیزی است که فرهنگ مهدوی خواهان آن است. فرهنگ مهدوی با گسترش باورها و ارزشهایی که آن ها را منبعث از فطرت پاک انسان ها می داند درصدد ایجاد پیوند میان تمامی انسانهای آزاده در هر گوشه ای از جهان میباشد.
حضرت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز برای استقرار همین پیوند معنوی است که قیام می نماید. البته این سیالیت آن گاه که از مرزهای عقیدتی فراتر میرود منجر به آسیب هایی جبران ناپذیری خواهد شد، که در بحث چالش ها بدان اشاره نمودیم. امّا با اتخاذ یک سیاست فرهنگی درست میتوان هر گونه تهدیدی را به فرصت بدل نمود.
۲- در بعد هویت بخشی
یکی از مهم ترین کارکردهای فرهنگ مهدوی هویت بخشی به جوامع می باشد. قلمروزدایی با از بین بردن مرزها، مسیر پیش روی فرهنگ مهدوی را هم وار نموده و راه را برای ترسیم هویت مذهبی می گشاید؛ چرا که قلمرو زدایی تعلّقات هویتی نسبت به مکان و زمان را از هم میپاشد و فرد برای اولین بار در یک جامعه شبکه ای بهم پیوسته قرار می گیرد.
گسترش روابط فوق قلمروگرایی که منجر به از میان رفتن تعلقات هویتی مکانی و زمانی میگردد نه تنها از این حیث تهدیدی برای فرهنگ مهدوی قلمداد نمیشود، بلکه باعث تقویت نگرش این فرهنگ در ارتباط با هویت عقیدتی و مذهبی که فراتر از مرزها عمل میکند، میباشد. ضمن آن که در شرایط موجود جهانی شدن که کمکم اندیشههای پست مدرنیستی با رویکردهای نسبی گرایی خود مطرح می گردند. ما با فعال شدن هویتهای حاشیهای مواجه میگردیم.
جهانی شدن با فعال شدن هویت های متفاوت و متکثر همراه میگردد که از آن به ظهور سیاست هویت در عصر جهانی شدن تعبیر می شود. فعال شدن هویتهای به حاشیه رانده شده در دو دهه اخیر، همانند رنگین پوستان، جنبشهای فمینیستی(هویت مبتنی بر جنسیت) و بنیادگرایی دینی(هویتهای مبتنی بر مذهب) نمود بارزی از چنین وضعیتی است.
بنابراین این امکان برای هویتهای دینی نیز وجود خواهد داشت که به ابراز وجود پرداخته و ظرفیت های خویش را آشکار کنند.
فرصتها در حوزه آرمانهای فرهنگ مهدوی
بسیاری از آن چه که احادیث و آیات الهی در ارتباط با آخرالزمان به انسان های هزار سال پیش وعده داده بودند در عصر جهانی شدن با گسترش تکنولوژی و پیشرفت علم در سراسر جهان تا حدّ بسیاری به تکامل فکری و رشد آگاهی انسان ها یاری رسانیده است. گسترش آگاهی، موجب فهم درست آموزه های مهدوی توسط مؤمنان میشود و چشم انداز وعده ی داده شده فرهنگ مهدوی را به نمایش می گذارد.
عصر ما هر چند دچار آفات و انحرافات فکری است اما در مجموع فرصت شناخت بیشتری نسبت به گذشته از جهان داشته است. هر چند دانش بشری افقهای بسیار گسترده و عظیمی را فتح نموده است. اما چنان که در روایات ملاحم آمده است علم در عصر ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیشرفت شگرفی خواهد داشت و از سوی دیگر فهم و آگاهی انسان ها نیز فزونی خواهد یافت. بدین سان، جهانی شدن با تحولاتی که در عرصههای مختلف فن آوری، و علم و دانش به وجود آورده است و با ترسیم یک ماکت کوچک از پیشرفت کمّی وعده داده شده، رسیدن به چنین افقی را مجسّم میکند.
آسیبهای ناشی از درون فرهنگ
با آسیب شناسی عملکرد دستگاه های فرهنگی درون جامعه، کاستیهای موجود جامعه مورد ارزیابی قرار میگیرد، آن گاه ارائه راه حل مفید خواهد بود. چالشهای فرهنگ مهدوی، آسیب هایی است که از بیرون متوجه فرهنگ مهدوی شده است. اما در عصر جهانی شدن، برخی چالش ها نیز از درون این فرهنگ، و یا بهتر بگوییم از عملکردهای ما متوجه فرهنگ مهدوی میشود که بررسی آن ها بسیار ضروری می باشد.
مهم ترین آسیب ها، فاصله گرفتن از فرهنگ اصیل مهدوی مبتنی بر تبیین نادرست آموزههای مهدوی معرفت عمیق به آموزه های قرآنی و احادیث اهل بیت(علیه السلام) است که سبب بد فهمی عدّه بسیاری از مردم میشود. کسانی که آموزه های این فرهنگ را از این آموزه ها نیاموخته به اشتباه گمان میکنند امام عصر (عج) با قیام خویش جهان را به خون کشانده و همه را از دم تیغ میگذراند. این عدّه برای قیام آن حضرت دعا نمیکنند و آرزو میکنند امام زمان(عج) در زمان حیات آنان ظهور نکند.
البته چنین چالشی در قرون پیش نیز وجود داشته است، امّا این بد فهمیها در شرایط جهانی امروز که به ظاهر صحبت از صلح و تسامح و تساهل فرهنگی است تنشهای فراوانی را میتواند در داخل فضای فرهنگی ایجاد نماید و از گسترش آموزه های مهدوی به فراسوی مرزهای خودی جلوگیری کند.
عدم تببین درست آموزههای مهدوی، ما را نسبت به ظرفیت های بی شمار این فرهنگ در تولید ارزشهای مشترک جهانی، غافل کرده است.
عدم وفاق و خلأ مبانی نظری است که بخش عمده چالش های توسعه فرهنگ دینی(مهدوی) در حال و آینده میباشد. حقیقت آن است که هنوز اندیشمندان و دانشمندان علوم دینی ما نتوانستهاند به نظریه پردازی جامع در علوم انسانی نایل آیند و همین ضعف در حوزه نظریه پردازی است که ما را در توسعه فرهنگ دینی و خصوصاَ فرهنگ مهدوی با مخاطرات جدّی روبهرو کرده است.
کارشناسی نشدن معضلات و مسائل پیش روی گسترش این فرهنگ از دیگر چالشها است. در این خصوص البته کاستی های فراوانی احساس میشود که یکی از آن ها را میتوان به عدم بهره مندی از دستاوردهای علمی روز در حل معضلات پیش روی توسعه این فرهنگ، نسبت داد. این گونه ضعفها ما را با فقدان استراتژی فرهنگی و عدم برنامه ریزی راهبردی مواجه میگرداند.
ناکارآمدی شیوههای تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدوی، وعدم آمادگی برای پاسخ گویی به سؤالات نسل جوان و خلأ آموزشی، خصوصاَ در سطح مدارس و دانشگاه ها از جمله مهم ترین این آسیب ها است که شاید یکی از مهم ترین دلایل چنین روندی ناشی از بی توجهی به رویکرد تربیتی فرهنگ مهدوی در پرورش انسان و جامعه بوده است.
تأسیس نهادها و سازمان های موازی با عملکردهای مشابه این نهادها و مؤسسات با انجام کارهای مشابه، تکراری و جزیی بدون آن که در ارتباط با گسترش آموزههای مهدوی فعالیت قابل قبولی انجام داده باشند منجر به هدر رفتن میزان زیادی از بودجه و منابع انسانی و مالی نیز میگردند. همه این ضعفها از فقدان مدیرت کارآمد فرهنگی نشأت میگیرد. مدیریت کارآمدی که دارای یک استراتژی کلان و برنامه مدوّن برای چشم انداز توسعه این فرهنگ بوده و از متخصصین کارآمد و آگاه بهره گیرد.
این مسأله که عموماَ از دید برنامه ریزان فرهنگی ما نادیده انگاشته میگردد در درجه اول به شناخت ظرفیتهای فرهنگ خودی نیازمند است. ما باید ابتدا از درون فرهنگ مهدوی را بشناسیم و به تقویت بنیان های اعتقادی خویش مبادرت نماییم. آن گاه به ترویج و گسترش این بنیان های فکری در درون جوامع شیعی و سپس در جوامع اسلامی بپردازیم و در نهایت به توسعه و گسترش آن در سایر جوامع همّت گماریم. در واقع استفاده از امکانات و فرصتهایی که جهانی شدن در اختیار ما قرار میدهد زمانی به کارمان میآید که به شناختی عمیق در رابطه با فرهنگ مهدوی، ظرفیت ها، و امکانات آن نایل آمده و حرفی برای گفتن داشته باشیم.
متأسفانه سیاست گذاران فرهنگی ما به جای آن که از شرایط به وجود آمده کمال استفاده را به عمل آورند و از ابزار تکنولوژی در راستای اهداف خویش بهره گیرند، جهانیشدن را به عنوان امپریالیزم فرهنگی و تکنولوژی جدید و رسانههای جهانی را صرفاَ به عنوان عامل نفوذ غرب معرفی نموده و سهل انگاری های موجود در امر سیاست گذاری فرهنگی را به گردن این و آن میاندازند
ارائه راهکار
جهانی شدن به وقوع خواهد پیوست و لذا امکان گریز از آن وجود ندارد و رسانههای ارتباطی به کار خویش ادامه خواهند داد، چه ما آنان را بپذیریم و چه نپذیریم. امّا تنها نوع رویکردی که ما اتخاذ میکنیم و سیاست های راهبردی که تدوین مینماییم و ابتکارهایی که به خرج میدهیم میتوانند ما را در این فرایند یاریگر باشند. شرایط موجود جهانی حاکی از آن است که مکتبی میتواند در این عصر فراگیر گردد که از قابلیت و ظرفیت بالایی برخوردار باشد و ضمن استفاده از تجربیات تاریخی بشر و به رسمیت شناختن سایر ادیان در سایه آموزههای دینی و ذات گرایانه خود از سلطه طلبی های بی بنیاد پرهیز کند.
انتخاب عقلایی انتخابی است که در شرایط بد و بدتر، بد را انتخاب نماید، و این همان رویکردی است که باید اتخاذ نماییم. تفاوت ها را نباید با خشونت و جدل از میان برداریم. فرهنگ جهانی مهدوی در صورتی فراگیر خواهد شد که در شرایط گفت و گوی بین فرهنگها بر گزیده گردد. از میان رفتن مرزها و ایجاد روابط فوق قلمروگرایی، شرایطی را ایجاد نموده که امکان حصاربندی فرهنگی را ناممکن ساخته است. ما ناچار از مواجهه با دیگرانیم و در این آوردگاه، نیازمند به تربیت صحیح مهدوی مطابق با فرهنگ آرمانی آن میباشیم.
یکی از مهم ترین راه کارهای مناسب و به عنوان اولین گام در این رویارویی، هم چنان که اغلب نظریه پردازان دینی نیز در سالهای اخیر بدان توصیه اکید دارند، گفت و گوی بین ادیان الهی میباشد. فرهنگ ما به لحاظ باورها و اعتقادات ریشه ای و بنیادینش، تشابهات فراوانی با ادیان داشته و لذا چنین رویکردی میتواند راه کار مناسبی برای نزدیک شدن به دیگر فرهنگ ها باشد. در شرایط کنونی که باید با فهم روح زمان همراه باشد باید به مصداق آیه شریف قرآن بر پایه اشتراک بین ادیان که عمدتاَ به توحید، نبوت و معاد و اصول اخلاقی مشترک بر میگردد به وحدتی پایدار رسید؛ بنابراین در ارتباط با ادیان الهی رویکرد ما باید یک رویکرد مسالمتآمیز و مبتنی بر گفتگوی متقابل و تأکید بر اشتراکات باشد.
در فرایند جهانی شدن با فرهنگ مدرن که فرهنگ برگزیده و هژمون غرب میباشد مواجه هستیم. در این ارتباط بهتر آن است که در اولین گام به شناخت هر چه بیشتر این فرهنگ بپردازیم. البته شعارهای فراوانی در این رابطه داده میشود، اما در مرحله عمل هم چنان کاستی های بسیاری وجود دارد. برخی از نظریه پردازان بر این نکته تأکید دارند که در ارتباط با فرهنگ غرب خصوصاَ اندیشه لیبرال دموکراسی امکان هیچ نوع گفت و گویی وجود ندارد.
هر نوع گفت و گو مستلزم وجود محورهای مشترک میان دو مکتب یا دو فرهنگ است، در حالی که میان فرهنگ دینی ما با اندیشه لیبرالیسم غرب هیچ گونه اشتراکی وجود ندارد، پس چگونه میتوان این گفت و گو را تحقق بخشید.
ما در حوزه های معرفت شناسی، هستی شناسی، انسان شناسی و بسیاری از باورهای زیربنایی با فرهنگ غرب اختلاف دیدگاه داریم و لذا از آنجایی که این مسائل به عنوان لایههای زیرین فرهنگی محسوب میگردند، امکان تساهل و تسامح در این زمینه وجود ندارد. اما تصمیم درست، تصمیمی است که تهدیدات را تبدیل به فرصت نماید، نه این که به آن ها دامن بزند.
آینده فرهنگ مهدوی در شرایط فوق قلمروگرایی، بستگی به نوع پاسخ ما به شبهات موجود و رویارویی منطقی و علمی با فرهنگ غرب دارد، و پاسخ درست تا حدّ بسیاری میتواند راه گشای مسائل پیش روی ما باشد؛ لذا پاسخ گویی به شبهاتی که این فرهنگ رویاروی ما قرار میدهد، نه تنها باید منطقی و به دور از موضع گیریهای خشونت طلبانه باشد، بلکه باید بر اساس شناخت درست از فرهنگ غرب و نگاه جامعه شناختی به مردمان این خطّه از کره زمین باشد. تنها در این صورت است که میتوان مونولوگ موجود نظام بین الملل را که بر مبنای چیرگی فرهنگ لیبرال دموکراسی شکل گرفته است تبدیل به یک دیالوگ چند جانبه نمود. ناگفته پیداست این امر بدون داشتن یک سیاست فرهنگی پویا و جامع، قابل پی گیری نخواهد بود.
جهانیشدن فینفسه خنثی است و سیاستهای اتخاذ شده از سوی متولّیان فعلی روند جهانی شدن است که آن را مثبت یا منفی جلوه میدهد؛ بنا بر این جهانی شدن یک فرایند یک طرفه محسوب نشده و نوع عملکردها و تصمیمات اتخاذ شده از سوی فرهنگهای گوناگون و در یک کلام، نحوه اداره کردن آن از سوی ماست که می تواند آینده ای سرشار از صلح و امنیت و عدالت و گفت و گو را به ارمغان آورد.
نتیجه:
بیشترین چالشهایی که پیش روی فرهنگ مهدوی میباشد، نه مربوط به ذات و جوهره پدیده جهانیشدن، بلکه از سیاستهای اتخاذ شده کنونی و مدیریتی است که هم اینک بر فرآیند جهانیشدن مستولی گشته است. این مدیریت که حاصل سیطره اندیشه مدرنیزم خصوصاَ از نوع لیبرال دموکراسی آن است، بیش از همه باورها و وجوه زیربنایی فرهنگ مهدوی را به چالش فرا میخواند، و بنابراین به هیچ وجه قابل اغماض و چشم پوشی نمیباشد.
اما فرصت هایی که جهانی شدن پیش روی فرهنگ مهدوی قرار میدهد بیش از همه به نفس فرایند جهانی شدن و شرایط ذاتی آن باز میگردد و استفاده از این فرصت هاست که ما را در تحقق فرهنگ مهدوی و رسیدن به آرمانهای آن یاری میرساند. اما هم چنان که عنوان نمودیم، این هدف محقق نخواهد شد مگر آن که در ابتدای امر، از درون به بازسازی و آسیب شناسی عملکرد خویش بپردازیم تا در سایه یک سیاست فرهنگی صحیح گام های بعدی خویش را برداشته و از شرایط بوجود آمده بیشترین استفاده را ببریم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
* بیانات مقام معظم رهبری(مدظله) در جمع اساتید و فارغالتحصیلان تخصصی مهدویت، ۱۸/۴/۱۳۹۰.
۱. چالشهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، محمد علیپور نجفعلی، ص ۲۴.
۲.نگاهی موشکافانه به پدیده جهانی شدن، یان آرت شولت، مترجم: مسعود کرباسیان، ص ۵۰.
۳. بحران دنیای مدرن، رنه گنون، مترجم: ضیاءالدین دهشیری، ص ۸۲ و ۹۸، به نقل از پژوهشی در چالشهای توسعة فرهنگ دینی با نگاهی به آینده، محمد جواد ابوالقاسمی و مهدی سجادی، ص ۵۵.
۴. پژوهشی در چالشهای توسعة فرهنگ دینی با نگاهی به آینده، همان، ص ۸۷ ـ ۵۰
۵. همان، ص ۸۰.
۶. همان، ص ۵۹.
۷.همان، ص ۶۰.
۸. درآمدی بر اسلام و جهانی شدن، عبدالقیوم سجادی، ص ۸۸.
۹. پژوهشی در چالشهای توسعة فرهنگ دینی با نگاهی به آینده، همان، ص ۱۷۸.
۱۰.همان، ص ۶۷.
۱۱. دام جهانی شدن، پیتر مارتین هانس و هارالد شومن، مترجم: حمیدرضا شه میرزادی، ص ۱۱۸.
۱۲. متقیزاده، زینب، ماهنامه نامه جامعه، شماره ۹۰
۱۳. آرمان فرهنگ مهدویت، (۲۰۱۲)،خبرگذاری ایرنا، یکشنبه ۲۳ مهر - ساعت ۳:۱۷ عصر
ابنا