کودتای سقیفه -۱

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین، والصلاه والسلام علی أشرف المرسلین محمد وعلی أهل بیته الطاهرین.

شکرا لک یارب أن هدیتنا إلی الدین المبین، وجعلتنا من المتمسکین بالثقلین، ومن المساهمین فی إحیاء تراث الأیمه الهداه المهدیین.

اشاره:

فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه (الزمر ۱۷-۱۸)

هر تفکری که حرف برای گفتن داشته باشد خواه ناخواه مورد هجوم کسانی که منافع خود را از بودن آن تفکر در خطر می‌بینند قرار می‌گیرد و به انواع مختلف و با حربه‌های گوناگونی با ان به مبارزه بر می‌خیزند، که مذهب شیعه امامیه نیز از این هجوم در امان نمانده است، گاه با حربه تکفیر و انگ شرک، گاه خرافه پرستی و قبر پرستی، مورد تهاجم نا جوان مردانه قرار می‌گیرد.

اما درد آن است که بعضی، از درون مذهب تحت تاثیر شبهات قرار میگیرند و به جای اینکه در صدد تحقیق و مطالعه برایند بیشتر در پی انتشار ان، هستند.

نوشتار حاضر در پاسخ به افرادی به رشته تحریر در امد که حاضر به شنیدن پاسخ، نبودند و فقط در صدد مطرح کردن شبهه بودند؛ لذا تصمیم گرفتم که با نوشتن پاسخ شبهات مطرح شده و بعضی از شبهات مرتبط به آن، تعهد خود را به مکتبم به اندازه توان ادا کنم و در مجموعه، نوشته ای تک تک شبهات را بررسی نموده و پاسخ دقیق و مستند آنها را ارائه نمایم، هرچند بعضی از این شبهات بارها توسط دلسوزان به مذهب پاسخ داده شده است.

امیدوارم حقیقت جویان با مطالعه این نوشتار بنده را در رفع نقایص آن یاری دهند.

امید است این نوشتار در راستای دفاع از مکتب حقه اهل البیت علیهم السلام قرار گیرد و مورد رضایت حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف، باشد.

به امید خدا این نوشته ها با نام ‹ مجموعه پژوهش‌های من› ادامه خواهد یافت.

نوشته حاضر به سوال ‹ چرا حضرت علی علیه السلام در سقیفه برای احقاق حق خود شرکت نکردند› پاسخ داده شده است.

این نکته نیز در خور توجه است که بدلیل مشکلاتی که در مراحل تحقیق، مواجه شدم برای اینکه، محققین پس از من دچار مشکل مشابه نشوند و فرصت‌های تحقیقی شان را بهتر به ثمر بنشانند، تا جایی که به اصل اختصار این سلسله آسیبی نرساند، متن ارجاعات تحقیقی، با زبان اصلی در پاورقی و یا متن آروده شده است.

والله یهدی من یشاء الی صراط مستقیم

 

چرا حضرت علی (علیه السلام) برای احقاق حق خود در سقیفقه شرکت نکرد؟

توضیح:

مساله خلافت و حکومت بعد از پیامبر اسلام حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) دارای اهمیت ویژه ایست که اگر در همان عصر اول، مشخص می‌شد، جهان اسلام دچار این همه آشفتگی و سرگردانی و خون‌های به نا حق ریخته، در طول تاریخ، نمی‌شد، و اگر علی علیه السلام در قضیه انتخاب خلیفه در سقیفه شرکت می‌نمود و آنجا با استدلال و محاجه، حقانیت خود را اثبات میکردند، شاید کمتر کسی پیدا می‌شد که در باره آن حضرت مخالفت کند. چنانچه بشیر بن سعد انصاری پس از سخنان علی (علیه السلام) دفاع از حق خود، شنید، گفت:

‹ لو کان هذا الکلام سمعته الأنصار منک یا علی قبل بیعتها لأبی بکر، ما اختلف علیک اثنان›[۱] یا علی اگر این گفته تورا انصار قبل از بیعت با ابی بکر می‌شنیدند در باره-حقانیت- تو هرگز اختلاف نمی‌کردند.

حالا سوال این جاست که چرا حضرت علی علیه السلام برای محاجه و حق خواهی در سقیفه شرکت نکردند؟

پاسخ این سوال نیازمند به ذکر سه مقدمه است:

مقدمه اول: عیار ایمان به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)

مسلمانان در عصر رسول مکرم به چهار دسته تقسیم میشوند:

۱. مومنین و کسانیکه تسلیم محض دستورات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده و هیچ گاه ذره ای شک در دلشان راه نیافت. 
این گونه افراد امثال سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و…. که به نسبت کل صحابه انگشت شمار، بودند.

۲. عده ای که منافق بوده و در عیان و خفاء به کار شکنی مشغول بوده و از هر فرصتی برای ضربه زدن به اسلام و پیامبر دریغ نمی‌کردند که سوره منافقین به معرفی این گونه افراد میپردازد. امیر المومنین در معرفی این گونه افراد می‌فرمایند:
فوالذی فلق الحبه وبرأ النسمه ما أسلموا ولکن استسلموا وأسروا الکفر، فلما وجدوا أعوانا علیه أظهروه[۲]

۳. عده ای هم مسلمان شده بودند، تا در پناه اسلام جان و مالشان، حفظ حفظ شود، چنانچه قران کریم در این باره میفرماید: 
قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَإِنْ تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْیًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (حجرات ۱۴)

۴. عده ای هم نه برای حفظ جان و نه از روی تحقیق به اسلام روی آورده بودند بلکه براساس نظام قبیله ای حاکم، با مسلمان شدن رییس قبیله تمام قبیله کلمه بر زبان جاری کرده و مسلمان می‌شدند.

گروه اول حالشان مشخص است و راه در پیش گرفته آنان همان ایمان حقیقی است که آیات مدح فراوانی در وصف آنان از سوی خدا نازل شده است.

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَی عَلَی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَأَجْرًا عَظِیمًا (الفتح ۲۹)

گروه دوم: این گروه در میان مسلمانان به صورت پنهانی و ناشناس فعالیت میکردند و به نافرمانی‌های مدنی، مردم را تشویق مینمودند.

وَمِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَهِ مَرَدُوا عَلَی النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلَی عَذَابٍ عَظِیمٍ (توبه ۱۰۱)

گروه سوم: برای این گروه حفظ جان و منافع شخصی و قبیله ای مهمتر از حفظ اسلام است.

امیر المومنین این گروه را به حشراتی تشبیه میکند که با اندک نسیمی جهت خود را تغییر داده و سرنوشت خود را به باد سپرده اند و به عبارتی اینان حزب باد اند.

الناس ثلاثه: فعالم ربانی ومتعلم علی سبیل نجاه، وهمج رعاع أتباع کل ناعق یمیلون مع کل ریح، لم یستضییوا بنور العلم، ولم یلجأوا إلی رکن وثیق[۳]

گروه چهارم: این گروه نیز دست کمی از گروه سوم نداشته بلکه خطر این ها به مراتب، بیشتر از گروه سوم است بدلیل پیروی از سنت علط و تبعیت کور کورانه از بزرگ قبیله که با انحراف رییس قبیله باقی اعضای قبیله بدون هیچ تحقیقی به گمراهی و ضلالت کشانده میشوند.

نویسنده: هادی عباسی پور

 

——————————————————————————–

[۱] الدینوری- ابن قتیبه – الامامه والسیاسه – ج ۱ – ص ۱۸ -۱۹

[۲] نهج البلاغه ج۳ ص ۱۶

[۳] همان ج ۴ ص ۳۵کلام ۱۴۷
 

اشتراک‌ها:
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *