مستی از ظرف او، حد نیز به دست او؟!
از نوشیدنی که برای شخص خلیفه ی دوّم فراهم آورده بودند، فردی بنوشید و از قضا مست و دستافشان شد. خلیفه آن بینوای مدهوش را بدید و حد بر او روا دانست.(۱)
باری، اگر آن مرد به سکر این نوشیدنی جهالت داشت که بر او حدّی نباشد.
و امّا اگر به جهت تأسّی بر حضرت خلیفه، کرد آنچه کرد
آیا خلیفه، فرد مناسبی برای اجرای این حدود است؟
______________________
پی نوشت:
۱- المصنف – ابن أبی شیبه الکوفی – ج ۶ – ص ۵۰۲
(۲) حدثنا أبو بکر قال حدثنا ابن مسهر عن الشیبانی عن حسان بن مخارق قال: بلغنی أن عمر بن الخطاب سایر رجلا فی سفر وکان صایما، فلما أفطر أهوی إلی قربه لعمر معلقه فیها نبیذ قد خضخضها البعیر، فشرب منها فسکر، فضربه عمر الحد، فقال له: إنما شربت من قربتک، فقال له عمر: إنما جلدناک لسکرک.
معرفه السنن والآثار – البیهقی – ج ۶ – ص ۴۴۲
قال أحمد: وهذا الحدیث رواه الأعمش تاره عن أبی إسحاق عن عامر الشعبی عن سعید بن ذی لعوه وتاره عن أبی إسحاق عن سعید بن ذی جدان وابن ذی لعوه أن رجلا أتی سطیحه لعمر فشرب منها فسکر فأتی به عمر فاعتذر إلیه وقال إنما شربت من سطیحک فقال عمر: إنما أضربک علی السکر فضربه عمر. ومن لا ینصف یحتج بروایه سعید بن ذی لعوه علی ما قدمنا ذکره عن عمر وغیره.

