روزهای تیغ یا ایام شهادت حضرت علی (علیه السلام)
روزهای تیغ یا ایام شهادت حضرت علی (علیه السلام) مصادف با روزهای نوزدهم، بیستم و بیست و یکم ماه مبارک رمضان است. در این ایام مسلمانان و دوستداران مولای متقیان در ماتم و حزن و اندوه فرو میروند و همه جا یکپارچه سیاه پوش است. کسب و کار و بازار یکسره تعطیل و تعزیه و عزاداری و سینه زنی و نوحه خوانی یک لحظه قطع نمیشود.این ایام با شبهای قدر مصادف است و شیعیان شب هنگام تا سحر به دعا و نیایش پروردگار مشغول میباشند و در تمام مساجد و تکایا در سوگ امام نوحه خوانی و سینه زنی برپاست. چهره ماه رمضان در این روزها دگرگون و حال و هوایی دیگر دارد. بسیاری که به سبب ناتوانی موفق به روزه گرفتن نمیباشند و حتی آنان که در روزه داشتن کاهل و سست اراده هستند به احترام شهادت سرور آزادگان و اهمیت این ایام، رنج روزه را تحمل کرده و با خلوص نیت روزه میگیرند و عزاداری میکنند. آداب و مراسم عزاداری در روزهای تیغ.....
(نوزدهم تا بیست ویکم ماه رمضان) بسیار دیدنی و حزن آور است که گوشههایی از چگونگی انجام این مراسم در نقاط مختلف تقدیم شما میشود.
تعزیه و عزاداری در ایام شهادت حضرت علی (علیه السلام)
در بعضی از مناطق سبز وار برای ماه مبارک رمضان تعدادی تعزیه خوان را از شهرها و آبادیهای اطراف دعوت میکنند. در ایام ماه رمضان از روز اول تا بیست و سوم مجالس تعزیه برگذار میشود. روزهای نوزدهم تا بیست و سوم، تعزیه خوانی حال و هوای خاصی دارد و تعزیه شهادت حضرت علی (علیه السلام) خوانده میشود.
روز بیست و یکم در سبزوار هم هییتهای عزاداری راه میافتند، وسط هر هییت یک تابوت در حرکت است که در پارچه مشکی پیچیده و یک عمامه سبز روی آن گذاشته اند. دو طرف تابوت دو بچه خردسال که لباس سبز به تن دارند و کاه بر سر آنان ریخته اند در هییت حسنین حرکت میکنند. در عقب تابوت یک دسته درویش با کشکول و تبرزین با پیراهن بلند و پای برهنه مدح علیاً علیاً یا علی میخوانند. در جلو تابوت دو بیرق و یک علامت قرار دارد. بعد از بیرق سی چهل نفر سنگ زن، سنگ میزنند. سنگ عبارت است از دو تخته دایره شکل که در دست هر نفر است. یک مرتبه دو تخته را جلو سینه و یک مرتبه بالای سر به هم میکوبند. سنگ زدن کنایه از آن است که بعد از شهادت امیر مومنان باید خود را سنگسار کنند. با طبل و سنج و قره نی هم آهنگ عزا نواخته میشود. به دنبال سنگ زنان هم چهل، پنجاه پیرمرد ریش سفید در حال که پیراهنهایشان را در آورده اند آن چنان جانانه سینه میزنند که هر بیننده ای را متاثر میسازد. سینه زنان همه پیرمردان موسپیدند و جوانان را میان آنان راه نیست.
به این ترتیب هییتهای عزاداری امامزاده صبح روز بیست و یکم، قبل از طلوع آفتاب راه میافتند و در حال عزاداری به صحن امازاده « یحیی» که گویند برادر حضرت رضا(علیه السلام) است و در وسط سبزوار واقع شده است میروند و تا نزدیک ظهر عزاداری میکنند.
در مشهد روزهای نوزدهم و بیست و یکم « هییتهای مذهبی » عزاداری میکنند و به صورت دسته جمعی در حال سینه زدن و زنجیر زدن به حرم مطهر حضرت رضا (علیه السلام) مشرف میشوند. به این ترتیب که هر هییتی از تکیه یا مسجد خاص خود خارج میشود و از بست بالا وارد حرم میشود. در سالهای قبل از بازار زنجیر به حرم مشرف میشدند. وقتی هییت وارد صحن یا حرم میشود یک نفر نوحه خوان بر بلندی میایستد و نوحه میخواند و جمعیت هم جواب میدهند و سینه و زنجیر میزنند. پس از عزاداری تمام بیرقها و علمهای خود را جمع میکنند و متفرق میشوند و به تکیه خود بر میگردند.
همچنین مردم مشهد و روستاهای آن برای روز بیست و یکم قداست و ارزش خاصی قایلند. در این روز همه جا تعطیل است و کار کردن را مکروه میدانند و دست به هیچ کاری که آزاری به خلق خدا برسد نمیزنند. حتی دامداران در روز بیست و یکم ماه رمضان شیر گاو و گوسفندشان را نمیدوشند و گاوها و گوسفندها را با گوساله ها و بره هاشان برای چرا به صحرا میفرستند تا همه شیر آنها نصیب گوساله ها و بره ها بشود. چنانچه خانواده مستحقی در این روز نیاز به شیر داشته باشد مقداری از شیر گاو را میدوشند و بلاعوض و بدون دریافت وجه به آن خانواده میدهند.
در تاکستان قزوین صبح روز بیست و یکم بعد از سحر چند نفر شیپورچی و طبال به تپه ای نزدیک آبادی که به تپه « خلکو» مشهور است میروند و بنا میکنند به زدن سنج و قره نی. زن و مرد، پیر و جوان با شنیدن صدای قره نی و سنج کنار تپه جمع میشوند. آن گاه بیرقها و علمها را بلند میکنند و کجاوه ای به نام کجاوه امام بر پشت شتر یا اسبی گذاشته و با پارچههای سیاه ماهوت و زری کجاوه را میپوشانند و بالای کجاوه عمامه سبزی نصب میکنند. یک شخص بلند بالا و نکره و بدهیبتی را هم شبیه این ملجم درآورده در حالی که عبایی بر دوش انداخته و آستینها را بالا زده و پابرهنه شمشیری در دست دارد به دنبال کجاوه حرکت میدهند. شخصی هم با طنابی بازوهای ابن ملجم را بسته و سر طناب را در دست دارد. دسته ای سینه زن هم به دنبال کجاوه و ابن ملجم نوحه میخوانند و زنجیر میزنند. به این ترتیب عزادران وارد آبادی میشوند و کجاوه را تا ظهر در آبادی میگردانند و عزاداری میکنند و زن و مرد هم گریه و شیون سر میدهند. بعد از ظهر هم در همان تپه «خلکو» تعزیه شهادت حضرت علی (علیه السلام) را برپا میدارند.
در شهر کازرون فارس مجالس قرایت قرآن را با پارچههای مشکی سیاهپوش میکنند و بعد از پایان شب بیست و سوم پارچه ها را برمی دارند. در این شب ابن ملجم مرادی لعین را لعن میکنند و قاریها بعد از قرایت و تلاوت جزو نوزدهم قرآن مجید و دعاهای وارده، مراسم الغوث و اعمال شب قدر را به جا میآورند و به همین جهت این شب را علاوه بر شو قدر و شو ضربت خوردن و شو الغوث هم میگویند. اهالی کازرون در این شب برای اموات خود خرما و پشمک و زلوبیا و کلوچه و شربت خیرات میکنند.
در شب نوزدهم نوحه و تعزیه و مصیبتها همه راجع به ضربت خوردن حضرت علی (علیه السلام) است و تعزیه میان جمعیت حلقه بسته و نشسته گرفته میشود.
اینک مجلس تعزیه در شب نوزدهم در کازرون فارس:
ابتدا یکی از نوحه خوانها پیش تعزیه را میخواند:
کس دیده در ایام که یک رو به پیری در بیشه شیران کند آهنگ دلیری
پس از خواندن پیش تعزیه مجلس تعزیه آغاز میشود:
- علی (علیه السلام) برای نماز صبح به مسجد رفته به بالین ابن ملجم که در زیر منبر دمر خوابیده میرود:
علی (علیه السلام):
انبیا بر پشت خوابند اولیا بر دست راست خواب شیطانی بود ای ملحد این خفتن خطاست
نیست مخفی از من آن قصدی که داری بهرمن ظاهر است آن آلت ظلمی که در زیر عباست
در این موقع علی (علیه السلام) به نماز میایستد و ابن ملجم شمشیر به دست به طرف امام میرود:
جبرییل: خطاب به ابن ملجم میگوید:
سنگ این دم ای لعین از کین به جام جم مزن تیغ بر فرق علی آن مفخر عالم مزن
علی (علیه السلام) رکعت اول نماز را به جا آورده و به رکوع و سجود میرود و تا سر از سجده برمی دارد شمشیر ابن ملجم بر فرقش فرود میآید. در این موقع از همه طرف صدای اذان بلند میشود.....
علی: انا لله و انا الیه راجعون. و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.
جبرییل:
ابن ملجم ای هوادارن، سر حیدر درید کاسه فرق علی داماد پیغمبر درید
بلافاصله جبرییل گوید:
ملایکان مقرب، سیاه پوش شوید ز بعد مرگ علی جمله در خروش شوید
امام را به خانه برده بستری میکنند. در اینجا مجلس شب نوزدهم تمام میشود.
شب بیستم – در این شب مجالس مقابله و دعا و نوحه و مصیبت برپاست و آخر سر دنباله تعزیه امام علی (علیه السلام) برگذار میشود.
شب بیست و یکم، شب شهادت حضرت علی (علیه السلام) است در این شب اهالی برای اموات خود خرما، پشمک، زولبیا، شربت، کلوچه، حلوازرد یا شله زرد و رنگینک خیرات میکنند و نیز هر کس نذر دارد « زبانگش » (نوعی حلوای نذری) امیر المومنین خیر میکند.
مجالس مقابله هم مانند شب نوزدهم برگذار میشود بعد از قرایت جزو بیست و یکم قرآن مجید، دعا و نوحه و مصیبت خوانده و دنباله تعزیه شهادت برپا میشود. در مجالسی که تعزیه نیست تابوت سیاهپوش شده ای به وسیله چهار نفر حمل میشود و پیشاپیش یک نفر مداح نوحه نادعلی میخواند و بی اختیار وارد مجلس میشود و اهل مجلس گریه و شیون سر میدهند. همچنین در این شب بعضی از واعظان خطبه امام زین العابدین در مجلس یزید، برای کسانی که نذر دارند میخوانند. در موقع خواندن خطبه چراغهای مسجد را خاموش میکنند. آن گاه نوبت به قسمت آخر تعزیه شهادت حضرت علی (علیه السلام) میرسد. مانند شبهای قبل ابتدا پیش تعزیه خوانده میشود:
آه و واویلا که حیدر کشته شد شوهر زهرای اطهر کشته شد
بی پدر گردید یاران، مجتبی شد یتیم ای آه شاه کربلا....
در وسط مجلس تعزیه بستری گسترده است و یک نفر که شبیه حضرت علی (علیه السلام) است در بستر خوابیده و کسی که در نقش حضرت زینب (علیه السلام) است با چارقد و چادر مشکی و نیز دو نفر در نقش امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) در کنار بستر امام نشسته اند. در این حال قنبر غلام حضرت (علی) در حال که افسار اسبی در دست دارد وارد مجلس شده و جمعیت را میشکافد و پیش میآید و چنین میخواند:
قنبر:
آمده ام از حبش و زنگبار خدمت شاهنشه دلدل سوار
تا به رکابش بدوم بنده وار ناد علیاً علیاً یا علی......
زینب (علیه السلام) (از پشت در):
صاحب این ناله سوزنده کیست آتش اندوه فروزنده کیست
نغمه زنان بلبل گوینده کیست ناد علیاً علیاً یا علی.....
پس زینب (علیه السلام) در را به روی قنبر میگشاید:
قنبر آیا بنده خاص خدا خیز و بیا بر سر شاه هدا
تا که نماید به برت الوداع ناد علیاً علیاً یا علی......
قنبر بعد از دیدن فرق شکافته مولایش میگوید:
گو که زده ضربت کین بر سرت؟ خاک عزا کرده سر چاکرت؟
کاش نبودی به جهان قنبرت ناد علیاً علیاً یا علی.......
قنبر و زینب (علیه السلام) زیر دو بازوی علی (علیه السلام) را گرفته از بستر بلند و از خانه خارج و به اسب نزدیک میکنند و او را از یک طرف بر اسب سوار میکنند اما امام از طرف دیگر به زمین میافتد.
قنبر به خواندن مصیبت میپردازد:
بعد از علی مرتضی ریزم به سر خاک سیاه
نه تاج خواهم نه کلاه آقای قنبر کشته شد
دلدل سیه پوشت کنم دستی در آغوشت کنم
از غصه خاموشت کنم آقای قنبر کشته شد
روز بیست و یکم ماه رمضان هم مردم کازرون فارس به مناسبت شهادت مولا علی (علیه السلام) در بعضی از محلات شهر مراسم عزاداری گرم و جانسوزی بر پا میدارند. عزاداران هر محله در مسجد محله خود به عزاداری و سینه زنی میپردازند ودسته دسته از مساجد راه میافتند و به امامزاده « سید محمد نوربخش » میروند کسانی هم که به تازگی یکی از بستگانشان را از دست داده اند وهنوز سنگ مزارش را نینداخته اند سنگ قبر او را لای حوله یا پارچه ای سیاه میپیچند و به وسیله چهار پا یا ماشین گلکاری شده به امامزاده نوربخش یا هرگورستانی که عزیزشان در آن مدفون است میبرند و نصب میکنند. آنهایی که عزیزشان جوان و ناکام از دنیا رفته است از نوحه خوانان میخواهند روی مزار او تعزیه علی اکبر بخوانند.
بعضیها هم روز بیست و یکم ماه رمضان با پای پیاده به زیارت مرقد « شیخ امین الدین بلیانی » که در کنار کوه بالای شهر مدفون است میروند.
داستانی هم مردم کازرون در باره ابن ملجم تعریف میکنند که شنیدنی است: روزی حضرت علی علیه السلام از محلی میگذشتند. بچه ای سرراهی را دیدند که همان ابن ملجم بود. حضرت بچه را به خانه بردند وبه فاطمه علیها سلام دادند تا بزرگ کند و فرمودند این بچه قاتل من خواهد بود. ابن ملجم تا وقتی بزرگ شد نمک حضرت را خورد اما عاقبت نمکدان شکست و به دشمنان حضرت پیوست وبا شمشیر کین حضرت را به شهادت رساند.
نذر و نیازها در ایام شهادت امام
مردم قزوین شب نوزدهم یعنی شب ضربت خوردن حضرت علی برای افطار اش « اماج » یا « پرشکه » میپزند. مردم عقیده دارند بریا حضرت علی بعد از ضربت خوردن آش آماج پخته اند به همین سبب همه خانواده ها پختن آش آماج را واجب میدانند برای درست کردن آش آماج مقداری آرد گندم را خمیر کرده خمیر را پشت غربال یا سرند میمالند تا دانه دانه و به اندازه خرده ریگ در آید با این خمیر سرند شده و سبزی مخصوص آش اماج میپزند.
همچنین در دانسفان در شب بیست و یکم ماه رمضان شب وفات امام هم با شیره انگور و آرد و روغن حلوا درست میکنند و سر قبرستان خیرات میکنند. کسانی که یکی از عزیزانشان از دنیا رفته است تا این حلوا را نپزند سنگ قبر برای او نمیاندازند و تنها یک آجر بالای سر قبرش میگذارند. شب بیست و یکم پس از درست کردن حلوا از خویشان و بستگان دعوت میکنند تا سر قبر متوفا جمع شوند و فاتحه بخوانند. پس از خواندن فاتحه و قرایت قرآن از طرف صاحب عزا چند مجمعه نان و حلوا بین حاضران تقسیم میکنند. در این روز شبیه به این مجلس در چند نقطه از قبرستان برپاست. پس از خیرات حلوای بیست و یکم میتوانند سنگ قبر را بیندازند.
در ضمن در دانسفان جوانانی که نامزد دارند برای نامزدشان چند لنگری از حلوای بیست و یکم میفرستند.
در فرنق خمین به شبهای نوزدهم بیستم و بیست و یکم ماه رمضان که برابر با ایام ضربت خوردن و شهادت حضرت علی است شبهای تیغ گویند. در این ایام مردم همه عزادارند و دست از کسب و کار میکشند وبه سوگواری میپردازند. در ایام تیغ زن و مرد پیراهن مشکی به تن میکنند ناخن نمیگیرند حنا و خضاب نمیبندند موی سر و صورت نمیتراشند خیاطی نمیکنند صحبتهای شاد از دهان کسی شنیده نمیشوند و کسی نمیخندد. همچنین در این ایام حیوانی را شکار نمیکنند گوسفند ذبح نمیکنند وبه تیغ و آلات برنده دست نمیزنند. زیرا معتقدند با انجام این کارها مرتکب گناه میشوند و روح امام را میآزارند و ابن ملجم را شاد میکنند. در این ایام زن و مرد غسل به جامی آورند و دعا ونیایش میکنند وبه ابن ملجم لعن میفرستند. بسیاری نیز به فاتحه اهل قبور میروند و برای اموات خیرات میکنند و در ایام تیغ آنهایی که یکی از عزیزانشان تازه فوت کرده و سالش نشده است برایش سنگ قبر میاندازند. برای گذاشتن سنگ قبر ابتدا ختم قرآن میگیرند و بعد با سلام و صلوات سنگ قبر عزیزشان را میاندازند.
خیرات شبهای تیغ در فرنق حلوا و برشتر یا برشدوک است. برای درست کردن برشدوک مقداری آرد گندم الک میکنند و در تابه بومی دهند. آرد بوداده را با شکر در روغن داغ میریزند و میگذارند بجوشد. پس از چند جوش حلوای رقیقی درست میشود که به آن برشدوک گویند.
در شبهای تیغ نوحه خوانی و مرثیه خوانی و سینه زنی مردم فرنق تا صبح قطع نمیشود و روز بیست و سوم هم در مسجد فرنق سوم امام میگیرند و ختم قرآن میگذارند. بعضی از مردم فرنق تا شب بیست و هفتم که شب هفت امام است به خاطر احترام به امام غذا طبخ نمیکنندو عزادارند. شب بیست و هفتم آش رشته یا آش ولگ میپزند. یکی به خاطر برچیدن عزای امام و یکی هم به خاطر جشن به درک واصل شدن ابن ملجم.
مردم فیروز کوه روزهای ماه رمضان مخصوصاٌ ایام شهادت حضرت علی با الاغ یا دوچرخه و یا موتور به یکی از چهار امامزاده ای که اطراف سیمین دشت است میروند و عزاداری میکنند. سه تن از امامزاده ها در شش کیلومتری سیمین دشت در دهکده ای به نام مشهد مدفونند و چهارمی که شاهزاده ابراهیم یا امامزاده زهرجین است که در میان کوههایی که محل ایلات و دامداران است مدفون میباشد در نزدیکی مرقد امامزاده ابراهیم کوپه خاکی است به شکل خرمن گندم مردم سیمین دشت نقل میکنند: در قدیم مردمان بی ایمانی در این مکان زندگی و کشاورزی میکردند. روزی موقعی که سرگرم کوبیدن گندم بودند متوجه آقایی که همان شاهزاده ابراهیم بود میشوند. آقا را به ناهار دعوت میکنند و داخل غذای آقا زهر میریزندو او را به شهادت میرسانند خداوند هم بر مردم غضب میکند و آنها و گاو و خرمنشان را به صورت تپه خاکی در میآورد. از آن به بعد هم شاهزاده ابراهیم به امامزاده زهر جین مشهور شده و مورد احترام و محل زیارت مردم آبادیهای اطراف است.
در شهرستان بیجار و آبادیهای آن در شب بیست و یکم حلوا و نان روغنی برساق میپزند و بین همسایه ها خیرات میکنند مقداری از این نان و حلوا را هم برای روز آخر ماه رمضان نگه میدارند و روز آخرماه رمضان با این نان و حلوا روزه را باز میکنند و معتقدند افطار با حلوا ونان برساق روز بیست و یکم ثواب بسیار دارد.
همچنین روز بیست و یکم مردم بیجار در صورت صاف بودن هوا به زیارت مرقد حضرت صاحبه میروند. معروف است که حضرت صاحبه خواهر حضرت رضا است و مرقدش در هشت فرسخی بیجار واقع شده است.
در تربت جام شب بیست و یکم آنانکه نذری دارند حلیم میپزند و حلیم را در سینیهای بزرگ ریخته و به مسجد میآورند. پس از خواندن نماز مغرب و عشا هر چهار پنج نفر از نمازگزاران دور یک سینی مینشینند و با حلیم نذری روز خود را میگشایند. بعد از خوردن حلیم در حق کسی که حلیم را پخته دعا میکنند و از خداوند میخواهند آرزویش بر آورده شود. ناگفته نماند در دیگر شبهای احیا هم پختن نذری مرسوم است.
منبع: سایت تبیان
پایگاه اطلاع رسانی شیعه شناسی