تورقی در نهج البلاغه
….. که هر چه گرفتاری و آزمون عظیم تر باشد، بازده و پاداشش نیز سنگین تر خواهد بود. (نهجالبلاغه، خطبه ۲۳۸)
کُلَّمَا کَانَتِ الْبَلْوَی وَ الِاخْتِبَارُ أَعْظَمَ کَانَتِ الْمَثُوبَهُ وَ الْجَزَاءُ أَجْزَلَ (نهجالبلاغه، خطبه ۲۳۸)
سپس در امور کارگزارانت ژرف بنگر، و بر مبنای ارزیابی درست به کارشان بگمار، نه به انگیزه ی گرایشهای شخصی و نه بر مبنای خودکامگی ؛ که این دو، شاخههای جور و خیانت را ریشه اند… (نهجالبلاغه، کتاب۵۳، و من کتاب له ع کتبه للأشتر النخعی)
ثُمَّ انْظُرْ فِی أُمُورِ عُمَّالِکَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاهً وَ أَثَرَهً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِیَانَهِ (نهجالبلاغه، کتاب۵۳، و من کتاب له ع کتبه للأشتر النخعی)
مباد که در گزینش چنین دبیران، بر تیزهوشی و شناخت شخصی و خوش باوری خویش تکیه کنی ؛ که فرصت طلبان جامع همی کوشند تا با تصنع و خوش خدمتی خود را در نگاه زمامداراین بیارایند ؛ در حالی که در پس آن نقاب تزویر، نشانی از امانت و دلسوزی نیست ؛ آن چه میتواند شناختت را ملاک آزمون باشد، چه گونگی همکاری افرادی است با شایستگان پیش از تو؛ پس تکیه بر کسانی داشته باش که از خود در انبوه مردم، خاطرههایی زیباتر به یادگار گذاشته اند و به امانت شهره تراند؛ که این باریک بینی دلیل خیرخواهی تو برای خدا و امامت خواهد بود. (نهجالبلاغه، کتاب ۵۳)
{[n۳Ar]}
ثُمَّ لَا یَکُنِ اخْتِیَارُکَ إِیَّاهُمْ عَلَی فِرَاسَتِکَ وَ اسْتِنَامَتِکَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ فَإِنَّ الرِّجَالَ یَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاهِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَیْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِنَ النَّصِیحَهِ وَ الْأَمَانَهِ شَیْءٌ وَ لَکِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِینَ قَبْلَکَ فَاعْمِدْ لِأَحْسَنِهِمْ کَانَ فِی الْعَامَّهِ أَثَراً وَ أَعْرَفِهِمْ بِالْأَمَانَهِ وَجْهاً فَإِنَّ ذَلِکَ دَلِیلٌ عَلَی نَصِیحَتِکَ لِلَّهِ وَ لِمَنْ وُلِّیتَ أَمْرَه (نهجالبلاغه، کتاب ۵۳)
پیش از آزمون و ارزیابی اعتماد کردن به هر کسی، سند درماندگی است. (نهجالبلاغه، کلمات قصار۳۸۴)
الطُّمَأْنِینَهُ إِلَی کُلِّ أَحَدٍ قَبْلَ الِاخْتِبَارِ لَهُ عَجْزٌ (نهجالبلاغه، کلمات قصار۳۸۴)
پیش از آزمون و ارزیابی اعتماد کردن به هر کسی، از کوتاهی عقل است. (غررالحکم، ۴۱۶)
الطمأنینه إلی کل أحد قبل الاختبار من قصور العقل (غررالحکم، ۴۱۶)
ستایش افراد، فزون از حدشان چاپلوسی است و کمتر از سزاواریشان ناتوانی یا رشک.)نهجالبلاغه، کلمات قصار ۳۴۷)
الثَّنَاءُ بِأَکْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِیرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِیٌّ أَوْ حَسَدٌ)نهجالبلاغه، کلمات قصار ۳۴۷)
پس پیامبر در ادامه ی سخن خویش گفت: ای علی، اینها در آینده ای بس نزدیک با داراییهاشان دچار فتنه میشوند، هم دینداری خود را بر پروردگار خویش منت میگذارند و هم رحمت او را آرزو دارند، و از خشم و یورش قهرش احساس امنیت میکنند. با شبهههای دروغین و هوسهای غلفت آفرین حرامش را حلال میشمارند. میرا نبیذ، رشوه را هدیه و ربا راسودا مینامند و حلال میدانند.
“پس گفتم:/ ای رسول خدا، بدان هنگام من چه گونه شان تلقی کنم؟ در موضع ارتداد، یا گرفتار فتنه؟”
“حضرتش فرمود: در جایگاه فتنه.”(نهجالبلاغه، خطبه ۱۴۹)
قَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّ الْقَوْمَ سَیُفْتَنُونَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ یَمُنُّونَ بِدِینِهِمْ عَلَی رَبِّهِمْ وَ یَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ وَ یَأْمَنُونَ سَطْوَتَهُ وَ یَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْکَاذِبَهِ وَ الْأَهْوَاءِ السَّاهِیَهِ فَیَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِیذِ وَ السُّحْتَ بِالْهَدِیَّهِ وَ الرِّبَا بِالْبَیْعِ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَبِأَیِّ الْمَنَازِلِ أُنْزِلُهُمْ عِنْدَ ذَلِکَ أَ بِمَنْزِلَهِ رِدَّهٍ أَمْ بِمَنْزِلَهِ فِتْنَهٍ فَقَالَ بِمَنْزِلَهِ فِتْنَهٍ (نهجالبلاغه، خطبه ۱۴۹)
…. و پند و اندرز و هشدار را – از کسی که این همه را هدیه تان میکند- پذیرا شوید و آویزه ی گوش جان کنید. (نهجالبلاغه، خطبه ۱۲۱)
اقْبَلُوا النَّصِیحَهَ مِمَّنْ أَهْدَاهَا إِلَیْکُمْ وَ اعْقِلُوهَا عَلَی أَنْفُسِکُمْ (نهجالبلاغه، خطبه ۱۲۱)
زنهار، که خطاها، به سان اسبان سرکش افسار گسیخته، سوارانشان را به سوی سقوط پیش میبرند و سرانجام به آتششان میسپارند.
و هشدارید که قصه ی تقوا، داستان مرکبهایی راهوارند که مهار خویش را یکسره به سوارانشان سپرده اند و، آرام آرام، آنان را به سوی بهشت و سعادت مطلق پیش میبرند؛ این جریان همیشگی حق و باطل است که هر کدام را اهلی است…. (نهجالبلاغه، خطبه ۱۶)
أَلَا وَ إِنَّ الْخَطَایَا خَیْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَیْهَا أَهْلُهَا وَ خُلِعَتْ لُجُمُهَا فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِی النَّارِ أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَی مَطَایَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَیْهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّهَ حَقٌّ وَ بَاطِلٌ وَ لِکُلٍّ أَهْلٌ (نهجالبلاغه، خطبه ۱۶)
تیزی زبان و هنر سخنوریت را در پیکار با اویی که گویایی و استواریت بخشیده است، به کار مگیر. (نهجالبلاغه، کلمات قصار۴۱۱)
لَا تَجْعَلَنَّ ذَرَبَ لِسَانِکَ عَلَی مَنْ أَنْطَقَکَ وَ بَلَاغَهَ قَوْلِکَ عَلَی مَنْ سَدَّدَکَ (نهجالبلاغه، کلمات قصار۴۱۱)
کسی که خویشتن را در موضع رهبری مردم قرار میدهد، میباید که پیش از آموزش دیگران با آموزش خویش کار را بیاغازد؛ و نیز لازم است پیش از تادیب با زبان و گفتار، با اعمال و رفتار خویش مردم را ادب آموزد. آن که ادب آموز و آموزگار خویشتن خویش باشد، بیش از آنی که معلوم و مربی مردمان است، ستایش و احترام را سزاوار است. (نهجالبلاغه، کلمات قصار۷۳)
وَ قَالَ ع مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ (نهجالبلاغه، کلمات قصار۷۳)

