مواجهه غیر عالمانه با قرآن کریم (۲)
ویترین روشنفکری، درونمایه…..
یکی دیگر از آیاتی که آقای گنجی – در مقاله قرآن محمدی ۸ ذیل گزاره سیزدهم – از آن به عنوان آیات غیر مطابقِ با واقع نام برده است، آیات ۳۰ تا ۳۵ سوره ص از قرآن کریم است:
وَ وَهَبْنَا لِدَاوُدَ سُلَیْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ (۳۰) إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشیِِّ الصَّافِنَاتُ الجِْیَادُ (۳۱) فَقَالَ إِنیِّ أَحْبَبْتُ حُبَّ الخَْیرِْ عَن ذِکْرِ رَبیِّ حَتیَ تَوَارَتْ بِالحِْجَابِ(۳۲) رُدُّوهَا عَلیََّّ فَطَفِقَ مَسْحَا بِالسُّوقِ وَ الْأَعْنَاقِ(۳۳) وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَیْمَانَ وَ أَلْقَیْنَا عَلیَ کُرْسِیِّهِ جَسَدًا ثمَُّ أَنَابَ(۳۴) قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لیِ وَ هَبْ لیِ مُلْکاً لَّا یَنبَغِی لِأَحَدٍ مِّن بَعْدِی إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ(۳۵)
ایشان در نقد آیات فوق بجای ذکر اصل آن آیات، ترجمه بحث بر انگیزی از آن آیات را – که مبتنی بر تفسیر رایج اهل سنت است- مبنای بحث قرار داده است و بدون رعایت اصول اولیه ترجمه و تفسیر و بدون ارایه دلیل، در کمال تعجب آن ترجمه را نقل قرآن دانسته، چنین میگوید:
« دو داستان بسیار عجیب از حضرت سلیمان در قرآن نقل شده است:… آنگاه که به هنگام عصر، اسبان تیزرو را که ایستاده بودند به او عرضه کردند، گفت: من دوستی این اسبان را بر یاد پروردگارم بگزیدم تا آفتاب در پرده غروب پوشیده شد، آن اسبان را نزد من باز گردانید. به بریدن ساقها و گردنشان آغاز کرد….»
سپس ترجمه فوق را غیر اخلاقی و غیر قابل باور دانسته و مینویسد:
“اگر این گزارش تاریخی یک گزارش واقعی باشد، باید به این پرسش پاسخ گفت که آیا بریدن ساقها و گردن اسبهای بیگناه، اخلاقاً مجاز است؟ نماز پیامبری به علت تماشای اسبها قضا میشود، اسبها در این میان چه گناهی مرتکب شدهاند که باید مجازات شوند؟”
معلوم نیست چرا آقای گنجی علیرغم تأکید فراوانی که در مقالات خود بر موجه و مدلل بودن باورها دارند، وقتی در موضع استدلال قرار میگیرند، خود را مستغنی از ارایه دلیل میدانند! به چه دلیل علمی و ادبی، معنای کلمه مسح، بریدن ذکر شده است و عبارت فَطَفِقَ مَسْحَا بِالسُّوقِ وَ الْأَعْنَاقِ، به «شروع کرد به بریدن ساق ها و گردن ها» ترجمه شده است؟ مطابق کتابهای لغت، معنای اصلی کلمه «مَسح»، همان معنای رایج یعنی: «کشیدن چیزی بر چیز دیگر»، ذکر شده است (معجم مقاییس اللغه: مسح: هو امرار الشی علی الشی بسطاً). در نتیجه معنای تحت الفظی آیه فوق چنین است: « شروع کرد به دست کشیدن بر ساق ها و گردن ها». گر چه در بعضی از کتابهای لغت، معنای مجازی مسح را به استناد به همان آیه ۳۳ سوره ص، «بریدن» نیز ذکر کرده اند، ولی هیچ شاهد دیگری در ادبیات عرب بر این معنای مجازی ذکر نکرده اند و البته خلاف ظاهر معنا کردن یک متن، نیازمند دلیل و قرینه است.
و اما منشأ این تفسیر رایج در بین اهل سنت –که آقای گنجی نیز به آن استناد کرده است- روایاتی است که از کعب الاحبار و شاگردانش از جمله ابوهریره نقل شده است. در کتب رجالی نه تنها علمای شیعه بلکه بعضی از علمای اهل سنت – از جمله محمود ابو ریّه، عالم مصری در کتاب اضواءعلی السنه المحمدیه – نیز وثاقت این شخص را قبول ندارند. کعب الاحبار شخصی است که در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) یهودی بوده و در عصر خلفا مسلمان شده است. منتها با حمایت خلفا بر مسند نقل حدیث نشست و روایات بسیاری را اهل سنت، از او نقل میکنند. به اعتقاد علمای شیعه بسیاری از اسراییلیات توسط این شخص و شاگردانش وارد اسلام شده است..
مرحوم طبرسی روایتی را از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل کرده است که در آن ایشان تفسیر کعب از آیات فوق را غیر واقعی دانسته و کعب را نیز دروغگو خطاب کرده اند:
« ابن عباس گفت: از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نسبت به این آیات پرسیدم. فرمود: ابن عباس درباره تفسیر این آیات به تو چه رسیده است؟ گفتم: شنیده ام که کعب میگوید: روزی سلیمان مشغول دیدن اسب ها بود که نمازش قضا شد. پس سلیمان گفت: اسب ها را به نزد من باز گردانید – تعداد اسب ها ۴۰ عدد بود- پس با شمشیر ساق ها و گردنهای آنان را برید، و آن ها را کشت. پس خدا به خاطر ظلم به اسب ها، چهل روز پادشاهی را از سلیمان گرفت. پس امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: کعب دروغ گفته است…»
و اما اگر بخواهیم ترجمه تحت اللفظی آیات فوق را بیان کنیم، این گونه باید گفت:
«(إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِناتُ الْجِیادُ) هنگامی را که عصرگاهان اسبان چابک تندرو را بر او عرضه داشتند، (فَقالَ إِنِّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَیْرِ عَنْ ذِکْرِ رَبِّی) گفت: من این اسبان را به خاطر یاد پروردگارم دوست دارم (حَتَّی تَوارَتْ بِالْحِجابِ)تا از دیدگانش پنهان شدند. (رُدُّوها عَلَیَّ) -او دستور داد- بار دیگر آنها را نزد من باز گردانید (فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ) و دست به ساقها و گردنهای آنها کشید».
حال با توجه به ترجمه تحت الفظی فوق مشکل غیر اخلاقی بودن آیات – که به دلیل ترجمه نادرست آیات نتیجه شده بود- مرتفع میگردد. در پایان به ذکر این نکته نیز میپردازیم که آقای گنجی باید بداند، قرآن که متکفل و پاسخگوی تمامی تفسیرها و ترجمههای غیر عالمانه و نادرست از خود نمیباشد. این که تفسیری از آیات را به زعم خود و بدون اقامه دلیلی نقل کنیم و سپس به نقد آن بپردازیم، هیچ نقصی را به ساحت قرآن وارد نمیسازد.

