نهضت کربلا از دیدگاه اهل سنت
نهضت امام حسین(علیه السلام)از نادرترین رخدادهایی است که تفکر انسانهارا به خود معطوف داشته است و در تاریخ اسلام ارزش والایی دارد. شهادت حسین بن علی(علیه السلام)حیات تازهای به اسلام بخشیده، خونها رابه جوشش آورد و تنها را از رخوت خارج ساخت. امام حسین(علیه السلام)باحرکت قهرمانانه خود روح مردم مسلمان را زنده و احساس ذلت وزبونی و اسارت را که از اواخر حکومت عثمان بر روح جامعهاسلامی حکمفرما شده بود، تضعیف کرد.
آنچه امت اسلامی از زمان وقوع این حادثه عظیم تا امروز بر آنمتفق است، این است که انقلاب کربلا هیبت و ابهت اسلام را که بهعلتحاکمیت فرمانروایان ضعیف النفس و تحقیر ارزشها و مقدساتدینی رو به افول گذارده بود، احیا کرد. حرکت امام حسین(علیه السلام)،حرکتی است مستمر برای همه نسلها و همه عصرها است.
این انقلاب تنها انقلابی است که اگر کلیه صحنههایش چنان کهبوده، تصویر شود، هیچ کس نمیتواند از بروز احساسها و عواطففطریاش جلوگیری کند; زیرا این فاجعه به قول شافعی دنیا رالرزانده و نزدیک است قله کوهها را آب کند.
حادثه کربلا در میان اهل تسنن موجی ایجاد کرد که زبان و قلمدانشمندان آنان گاه ناخواسته و زمانی با شجاعتبه توصیف وتجزیه و تحلیل آن پرداخته است. شوکانی در کتاب «نیل الاوطار»در رد بعضی از سخنوران درباری میگوید: به تحقیق عدهای از اهلعلم افراط ورزیده، چنان حکم کردند که:
«حسین(علیه السلام)نوه پیامبر که خداوند از او راضی باشد. نافرمانییک آدم دایم الخمر را کرده و حرمتشریعتیزید بن معاویه را هتککرده است.» خداوند لعنتشان کند، چه سخنان عجیبی که از شنیدنآنها مو بر بدن انسان راست میگردد.
تفتازانی در کتاب «شرح العقاید» مینویسد:حقیقت این است که رضایتیزید به قتل حسین(علیه السلام)و شاد شدن اوبدان خبر و اهانت کردنش به اهلبیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)از اخباری است کهدر معنی متواتر است; هر چند تفاصیل آن متواتر نیست. دربارهمقام یزید بلکه درباره ایمان او که لعنتخدا بر او و یارانشباد. توافقی نداریم.
جاحظ میگوید: منکراتی که یزید انجام داد، یعنی قتل حسین(علیه السلام)وبه اسارت گرفتن زن و فرزند او و ترساندن اهل مدینه و منهدمساختن کعبه، همه اینها بر فسق و قساوت و کینه و نفاق و خروج ازایمان او دلالت میکند.
بنابراین، یزید فاسق و ملعون است و کسی که از لعن او جلوگیریکند، نیز ملعون است.
ابن حجر هیثمی مکی در کتاب «الصواعق المحرقه» مینویسد: پسرامام حنبل در مورد لعن یزید از وی پرسید. احمد در جواب گفت: چگونه لعنت نشود کسی که خداوند او را در قرآن لعن کرده است.
آنجا که میفرماید: «فصل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکماولیک الذین لعنهمالله» و چه مفاسدی و قطع رحمی از آنچه یزیدانجام داد، بالاتر است؟!
عبدالرزاق مقرم در کتاب «مقتل الحسین» میگوید: به تحقیقگروهی از علما از جمله قاضی ابویعلی و حافظ ابن الجوزی وتفتازانی و سیوطی در مورد کفر یزید نظر قطعی دادهاند و باصداقت تمام لعن او را جایز شمردهاند.
مولف کتاب «شذرات الذهب» مینویسد: در مورد لعن یزید، احمدبن حنبل دو قول دارد که در یکی تلویح و در دیگری تصریح به لعناو میکند. مالک و ابوحنیفه نیز هر کدام همتلویحا و هم تصریحایزید را لعنت کردهاند; و به راستی چرا اینگونه نباشد و حالآنکه او فردی قمار باز و دایم الخمر بود.
شیخ محمد عبده میگوید: هنگامی که در دنیا حکومت عادلی وجوددارد که هدف آن اقامه شرع و حدود الهی است و در برابر آنحکومتی ستمگر است که میخواهد حکومت عدل را تعطیل کند، بر هرفرد مسلمانی کمک کردن حکومت عدل واجب است; و از همین باب استانقلاب امام حسین که در برابر حکومتیزید که خدا او را خوارکند. ایستاد.
از سبط بن جوزی در مورد لعن یزید پرسیده شد. او در جواب گفت: احمد حنبل لعن او را تجویز کرده است، ما نیز به خاطر جنایاتیکه درباره پسر دختر رسول خدا مرتکب شد، او را دوست نداریم; واگر کسی به این حد راضی نمیشود، ما هم میگوییم اصل، لعنت کردنیزید است.
حادثه کربلا چنان در قلوب نفوذ کرد که بسیاری از بزرگان اهلتسنن آن را در قالب شعر مطرح ساخته، اندوه خویش را ابرازکردند. امام شافعی که در دوستی اهلبیت زبانزد است. دربارهنهضت کربلا چنین سروده است:
قتیل بلا جرم کان قمیصه صبیغ بماء الارجوان خصیب نصلی علی المختار من آل هاشم و نوذی بنیه ان ذاک عجیب لین کان ذنبی حب آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) فذلک ذنب لست عنه اتوب هم شفعایی یوم حشری و موقفی و بغضهم للشافعی ذنوب
حسین(علیه السلام)کشتهای بی گناه است که پیراهن او به خونش رنگین شده وعجب از ما مردم آن است که از یک طرف به آل پیامبر درودمیفرستیم و از سوی دیگر فرزندانش را به قتل میرسانیم و اذیتمیکنیم!
اگر گناه من دوستی اهلبیت پیامبر است، پس من هیچگاه از آنتوبه نمیکنم.
اهلبیت پیامبر(علیهم السلام)در روز محشر شفیعان من هستند واگر نسبتبه آنان دشمنی داشته باشم، گناهی نابخشودنی است.
شمسالله صفرلکی
مجله کوثر شماره ۳۸
پایگاه خبری -تحلیلی اهل البیت (ابنا)