تاریخ نگاری اسلامی در بخش تاریخ‌نگاری عمومی شامل کتاب‌هایی می‌شود که معمولا به نام نویسندگان و مؤلفانشان مشهورند. در این کتاب‌ها اتفاق‌های کلی تاریخ روایت می‌شود مثل تاریخ طبری تاریخ یعقوبی تاریخ مسعودی تاریخ الاسلام ذهبی و....

اما مقتل روایت خبری از درگیری‌های مسلحانه است که منجر به کشته شدن فرد یا افرادی خاص در جامعه می‌شود و مرگ او از رخدادهای مهم آن جامعه به شمار می‌آید. البته نخستین عناوین مقتل را در تاریخ‌های اسلامی درباره کسانی داریم که امروز دیگر در تعریف مرگ آن‌ها تعبیر ‌مقتل ‌به کار نمی‌برند. 

به تاریخ نویسانی که اصلیتشان عراقی است و گرایش شیعی دارند در جنگ‌های جمل و صفین درباره شهادت یاران امیرالمؤمنین ـ علیه‌السلام ـ گزارش‌هایی نوشتند و نام نوشته خود را ‌هذا خبرٌ مقتلِ... ‌گذاشتند مثلا ‌هذا خبر مقتل عمار بن یاسر. این روایت شهادت را در تاریخ با عنوان مَصرَع یا مَصرِع هم تعبیر می‌کنند. ‌مَصرع از ریشه صَرع به معنی‌ محل از پا افتادن ‌است. 

تاریخ نویسانی که در سال ۳۶ گزارش جنگ جمل و در سال ۳۷ گزارش جنگ صفین را نوشته بودند سال ۴۰ گزارش شهادت امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ را با نام ‌مقتل امیرالمؤمنین‌به رشته تحریر درآوردند. 

مَقتَل در لغت به معنی کشتن‌گاه و محل قتل و در اصطلاح به بازگویی به قتل رسیدن امامان اشاره دارد. جمع آن مَقاتل است. در میان مقتل‌ها مقتل امام حسین از همه مهم‌تر و بیشتر مورد توجه است. مقتل الحسین (شهادت حسین (علیه السلام)) نام دسته‌ای از کتب است که رویدادهای کربلا و شهادت حسین بن علی در آن شرح داده شده‌ است. 

مقتل «لهوف» دقیق‌ترین مقتل موجود به نسبت دیگر مقاتل است و از این دید «تابناک» به نقل مطلبی از «خیمه» می‌پردازد که درباره این کتاب و دیگر مقاتل ارزشمند است و به بررسی این حوزه حساس پرداخته است. 

اصبغ بن نباته یکی از اولین‌ها

پس از آن نوبت به مقتل اصبغ بن نباته مجاشعی اسدی هلالی عامری کوفی می‌رسد که از یاران علی ـ علیه السلام ـ بود و حدود سال ۶۴ از دنیا رفت یعنی ۲۴ سال بعد از امیرالمؤمنین ۱۴ سال بعد از امام مجتبی و ۳ سال پس از امام حسین ـ علیهم السلام ـ زندگی کرد. گزارشی می‌نویسد با نام ‌مقتل الحسین ـ علیه السلام ـ و پس از آن دو گزارش از شهادت حضرت امیر و امام حسن ـ علیهم السلام ـ می‌نویسد. 

پس از ایشان در سال ۱۲۸ قمری شخصی به نام حرّبن یزید جعفی ریاحی کوفی که سال ۱۲۸ قمری و در زمان امامت امام صادق ـ علیه‌السلام ـ از دنیا رفت از اخبار اصبغ بن نباته و روایت‌هایی که از امام زین العابدین امام باقر و امام صادق ـ علیهم السلام ـ شنیده بود گزارش‌هایی درباره شهادت امام حسین ـ علیه السلام ـ و شهادت امیرالمؤمنین و یارانش با عنوان ‌هذا خبر مقتل الحسین‌می‌نویسد که راویان معتبر و مشهور می‌گویند کتاب حرّ را دیده‌اند اما این کتاب الان در دسترس ما نیست. 

این‌ها اولین مقتل‌های شیعه است و جالب اینکه سنّی‌ها هم به بعضی از این گزارش‌ها اعتماد کردند و در مقتل‌هایی که از نظر زمانی بعد از این مقتل‌ها نوشته‌اند به‌این‌ها استناد کرده‌اند. 

مقتل ابومخنف قدیمی‌ترین مقتل موجود

سال‌ها می‌گذرد تا روزگاری که شخصی به نام ابو‌مِخنَف یحیی بن لوط بن عضدی کوفی از قبیله عضد می‌آید و از مجموع گزارش‌های اصبغ حرّ بن‌یزید و گزارش‌های دیگر و روایت‌هایی که مستقیم از امامان معصوم شنیده است مقتل معتبری جمع‌آوری می‌کند. ابو مخنف هم متوفی ۱۵۷ است یعنی در دوره زندگی امام صادق و امام کاظم ـ علیهم السلام ـ زندگی کرده و به ایشان دسترسی داشته است. او هم نام کتابش را ‌مقتل الحسین ‌ـ علیه السلام ـ می‌گذارد. این مقتل به لحاظ زمانی اولین و قدیمی‌ترین کتابی است که به نام ‌مقتل الحسین‌در دسترس ما هست. البته اصل این کتاب حفظ نشده اما بخش‌های زیادی از آن در تاریخ طبری - طبری متوفای ۳۱۰ است - روایت شده است. بخش عمده‌ای را طبری روایت می‌کند بخشی از روایت‌های دیگرش را ابوالفرج اصفهانی - متوفای ۳۵۶ است- آورده و بخش‌های جزیی‌تری را هم افراد دیگری نقل کرده‌اند. 

مقتل نویس بعدی ‌ابن ابی الدنیاست. او تقریبا در اوایل قرن سوم هجری می‌زیست و مقتل موسوم به ‌مقتل امیرالمؤمنین‌از آثار قلمی اوست که الان هم موجود است. روایت‌های متعدد و مفصلی درباره نحوه شهادت حضرت امیر ـ علیه السلام ـ و دلایل و چرایی آن در این کتاب طرح شده است.

 

لهوف مقتلی بی‌بدیل که داغ عشاق حسین (علیه السلام) را تازه می‌کند



همه شهیدان آل ابوطالب

در ادامه به مقتل ابوالفرج اصفهانی می‌رسیم که با نام ‌مقاتل الطالبین ‌مشهور است. ابوالفرج بر این باور است هر کس از نسل ابوطالب از حسنی‌ها و حسینی‌ها ولو در زندان از دنیا رفته باشد کشته شده در راه خداست و گزارش شهادت او یک نوع مقتل است. 

ـ در این‌جا ذکر یک نکته خالی از فایده نیست که من این تز را برای اولین بار مطرح کردم و گفتم درباره شهادت حضرت صدیقه ـ سلام الله علیها ت هم باید بگوییم ‌مقتل فاطمه زهرا. ابوالفرج اصفهانی که زیدی مذهب است و شیعه ۱۲ امامی نیست به این نکته اذعان دارد. ابن حبیب بغدادی هم اعلام می‌کند آنهایی که ترور یا مسموم شدند کشته شده هستند پس حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ که در اثر آن فشار‌ها و مجروحیت بدنی از دنیا رفت حتما شهید محسوب می‌شوند. برداشت ما از کلمه مقتل این است که کسی با تیر و نیزه شهید شود اما این‌گونه نیست می‌توانیم بگوییم مَصرع یعنی محل از پاافتادن کسی. 

در قرن ششم هم خطیب خوارزمی را داریم که حنفی مذهب است و با این حال مقتل مفصلی در وصف شهادت حضرت اباعبدالله نوشته است. 

لهوف مختصر اما مفید

این سیر ادامه دارد تا قرن هفتم هجری که دو مقتل‌نویس مشهور از شیعه دو مقتل ارائه می‌دهند. یک ابن نمای حلی است که ‌مثیر الاحزان‌را می‌نویسد به معنی ‌برانگیزاننده حزن‌ها. هم‌زمان با او رضی الدین سید بن طاووس حلی‌متوفای ۶۶۸ قمری- است که ‌لهوف‌را به رشته تحریر درمی‌آورد. لهوف یا ‌الملهوف علی قتلی الطفوف‌یعنی حزن‌های کشته‌شدگان واقعه طف. 

ابن طاووس در گزارش تاریخی خود یک دوره کامل از مرگ معاویه نامه به ولیدبن عقبة برای بیعت گرفتن از امام حسین ـ علیه السلام ـ و آن دو نفر دیگر آمدن مسلم بن عقیل به کوفه نامه کو فیان به امام حسین علیه‌السلام و... شروع می‌کند تا ماجرای اربعین. 

سید بن طاووس آنچه از مقتل‌نویسان پیش از خود به جای مانده جمع‌آوری و بررسی کرده خبر درست را از نادرست ‌جدا ترتیب‌بندی ‌و بعضی از نکته‌ها را اجتهاد کرده یعنی با استفاده از اطلاعات تاریخی و استنباط عقلی بررسی کرده که این خبر مقتلی می‌تواند درست باشد یا نه اگر از دید خودش درست به نظر نرسیده آن را حذف کرده و اگر تشخیص صحت داده بیان کرده است. 

نقد کنند اما کارشناس‌ها

سید بن طاووس شخصیت بزرگی است و نمی‌توان به راحتی درباره اعتبار ‌آثار و جایگاه علمی او اظهار نظر کرد. استاد مطهری به نقل از ارسطو می‌گوید: کسی که می‌خواهد فلسفه را قبول کند باید فیلسوف باشد. اگر کسی به فلسفه خدشه دارد باید فیلسوف باشد. اگر کسی می‌خواهد درباره تاریخ به ویژه تاریخ خاص مثل مقتل اظهار‌نظر کند باید مقتل‌شناس باشد. 

ابن طاووس در زمان خود در روایت‌شناسی راوی‌شناسی و دلالت روایت و گزارش تاریخی مهارت فراوان داشت و افزون بر این در معنویت و عرفان به درجه‌های رفیعی رسیده بود. 

البته در عین حال می‌توان آثار ایشان از جمله لهوف را نقد کرد و مثلا گفت: ابن طاووس همه اخبار مقتلی را ذکر نکرده است. لهوف بخشی از مقتل روز عاشوراست همه مقتل نیست. دلیلش هم این است که مقصود او از تألیف لهوف نگارش یک مقتل جامع و کامل و در عین حال مختصر است. 

شرح همه یاران امام حسین ـ علیه السلام ـ را جداگانه و به تفصیل ذکر نکرده است خیلی به حوادث بعد از عاشورا نمی‌پردازد. مسأله رسیدن اسرا به کربلا در روز اربعین را هم با تامل آورده و در اقبال الاعمال می‌گوید بعید است که کاروان اسیران روز اربعین به کربلا رسیده باشند. اما با همه این‌ها لهوف به دلیل وزانت استحکام مطالب و دقت نظر جناب سیدبن طاووس و پیشینه‌ای که از او سراغ داریم کتابی است معتبر قابل اطمینان و میان مقتل‌ها بی‌نظیر است و قابل مقایسه با آثار متأخران نیست. 

میراث ماندگار لهوف

مثلا جناب شیخ جعفر شوشتری مطالب مقتل خود را از همین دو مقتل سیدبن طاووس و ابن نما گرفته است. بخشی از مباحثی که شیخ در مقتل دارد حاصل اشراق و اشراف و یافت و مکاشفه خودش است. چنین موردهایی از نظر تاریخی اعتبار و جایگاهی ندارند. ما به دلیل شناخت از صدق و ایمان راستین این افراد روایت او را‌ قبول می‌کنیم اما آیا می‌شود این مطلب را به عنوان یک گزارش تاریخی آورد 

نه هیچ محدث و فقیهی روی یک قضیه کشفی فتوا نمی‌دهد و حرمت و حلیت تعیین نمی‌کند هرچند در حق خودش این مطلب حجیت داشته باشد. 

یکی از ویژگی‌های مقاتل شیعه تکیه بر احساس و عاطفه است. عموم این مقتل‌ها با یک اسم عاطفی نام‌گذاری شده است. ‌ الملهوف علی قتلی الطفوف‌آه سوزان بر کشته‌شدگان کربلا ‌مثیر الاحزان‌برانگیزاننده حزن‌ها و اندوه‌ها‌ نفس المهموم‌از مرحوم محدث بزرگوار قمی و....

تکیه بر احساس و عاطفه ویژگی فوق‌العاده مقتل‌های شیعه است. تکیه بر روایت‌های منقول از امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ یکی دیگر از این ویژگی‌هاست و سومین ویژگی اشاره به کرامات خاصی از امامان معصوم در موضوع مقتل است که در اهل سنت کمتر دیده می‌شود. ابن طاووس در لهوف این سه ویژگی را به‌خوبی با هم جمع کرده است. 

خبرنگاران عاشورا

معمولا تاریخ‌نگارانی که واقعه کربلا را از نزدیک روایت کرده‌اند چند دسته‌اند یک دسته اصحاب ائمه هستند که حادثه را از زبان امام شنیده‌اند مثلا واقعه کربلا را از زبان امام زین العابدین و امام باقر علیهم السلام نقل کرده‌اند. یک دسته کسانی که جلو‌تر از دسته اول هستند و واقعه کربلا را به چشم دیده‌اند و نقل کرده‌اند. 

حمید بن مسلم عضدی یکی از این واقعه نگاران کربلا بود. عقبةبن سمعان غلام حضرت رباب زن امام حسین ـ علیه السلام ـ هم از این دسته است و برخی دیگر از کسانی که در واقعه کربلا مجروح شدند و زنده ماندند این‌ها هم واقعه را نقل کرده‌اند. صاحب لهوف جناب سیدبن طاووس در نقل حادثه گاهی نام راوی را ذکر می‌کند و گاهی هم ناگفته می‌گذارد که به دلیل شناخت از صدق و اعتبار روایت‌گری ایشان برای ما قابل قبول و معتبر است. 

نکته‌ای هم درباره تعداد شهدای کربلا بیان می‌کنند که ۷۲ نفر بوده یا بیشتر برخی می‌گویند در واقع ۱۳۹ نفر در واقعه کربلا شهید شدند که ۱۳۶ نفر در کربلا و ۳ نفر در کوفه بودند. مسلم بن عقیل و عبدالله بن یقطع و قیس بن مسهر صیداوی این سه نفر هستند. 

اما لهوف بیشتر اشاره به ۷۲ تن دارد. بعضی از منابع هم همین را تأیید می‌کنند و برخی دیگر نظرشان این است که ۷۲ تعداد سرهایی است که به نیزه زدند. چون همه سر‌ها را به نیزه نکردند و فقط سر بزرگان و شخصیت‌های مهم را به نیزه بردند.
 



تابناک