نقد کتاب شاهراه اتحاد (نصوص امامت) نوشته آقای حیدر علی قلمداران-۱

آقای حیدر علی قلمداران در کتاب شاهراه اتحاد (نقد نصوص امامت) تلاش مذبوحانه ای در نقد امامت منصوص در تشیع انجام داده است ما در این سلسله مقالات به بررسی ادله ایشان پرداخته و نشان خواهیم داد که اعتقاد به امامت پس از نبوت خاتم الانبیا یک اعتقاد اصیل اسلامی است که برای امامان از نسل پیامبر به تعیین الهی و ابلاغ پیامبر اکرم متعین می‌باشد به دلیل اینکه ابوالفضل برقعی بر این کتاب مقدمه ای نوشته است ما در ابتدا مقدمه آقای برقعی را نقد و بررسی نموده سپس به محتوای نوشته آقای قلمداران می‌پردازیم

بررسی مقدمه آقای سید ابوالفضل برقعی بر کتاب شاهراه اتحاد

آقای برقعی در مقدمه مذکور به برخی از اعتقادات شیعه تاخته و آنان را به نقد کشیده اند لذا ما هر یک از فقرات آن را جدا گانه نقل و بررسی می‌نماییم.

۱ = آقای برقعی در ص (أ) می‌نویسد "... و بعد: مخفی و پوشیده نیست که فرقة شیعة امامیه مسألة امامت را از اصول دین و مذهب، و آن را منصوص از جانب خدا و رسول - صلی الله علیه وسلم - می‌‌داند... مدرک و مستند شیعه در این گفتار و عقیده، فقط اخبار و احادیثی است که در کتب شان ذکر شده..."

ملاحظه میشود که آقای برقعی استناد شیعه را فقط به اخبار مذکور در کتب شیعه میداند و بس. و این افترایی آشکار بر مکتب اهل بیت می‌باشد چنان چه بر هر انسان متتبّعی پوشیده نیست که دانشمندان شیعی نظیر مرحوم میر حامد حسین هندی در عبقات الانوار و مرحوم علامه امینی در کتاب گران سنگ الغدیر تمام جدّ و جهد خود را مصروف داشته اند تا با بیان تواتر لفظی و معنوی در بیان کتب اهل تسنن و ردّ ادعاهای مخالفین به اثبات امامت امیرالمومنین علی﴿ علیه السلام ﴾ و افضلیت آن بزرگوار بر سایرین بپردازند و مویّد آنچه که در کتب شیعه آمده است را از اسانید اهل تسنن به اثبات رسانند حاشا از این افتراء عظیم که شخصی که مشهور به علّامه است بر طریقه حق اهل بیت روا داشته است

آنچه را بزرگان تشیع در قرنها متمادی بر آن اصرار و استدلال ورزیدند اثبات تواتر حدیث غدیر در منابع اهل سنت و ارائه آشکار آن بر ولایت و امامت امیرالمومنین علی ﴿ علیه السلام ﴾ بوده است، مطلبی که از زمان وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الْأَقْرَبین‏ ﴿ شعراء ۲۱۴ ﴾ تا زمان وفات سرور عالم محمد مصطفی ﴿ صلی الله و علیه وآله ﴾ و با درخواست دوات وقلم، شخص رسول معظم در صدد اعلام آن بر همگان از خواص وعام بوده اند ما خوانندگان گرامی را به دو اثر گران سنگ عبقات و الغدیر ارجاع می‌دهیم.

مضافا بر اینکه آقای برقعی در سن حدود ۵۵ سالگی کتاب عقل و دین را می‌نویسد و در این کتاب ادلّه شیعه را در اثبات نص بر امامت امیرالمومنین علی ﴿ علیه السلام ﴾ و فرزندان ایشان از ائمه طاهرین ﴿ علیهم السلام ﴾ مطرح می‌نماید.

چگونه این ادلّه که متکی بر منابع شیعه و سنی بوده است به یکباره فرو ریخت و ادعا گردید که ادله شیعه فقط از منابع خودش می‌باشد.

آیا این دگراندیشی چیزی غیر از یک موضع گیری سیاسی و یا یک اقدام متقابل روانی نیست ؟

تعاریف و تمجیدهای آقای برقعی از آقای حیدر علی قلمداران نیز مشمول همین دگر اندیشی است چرا که آقای برقعی اصلا با آقای قلمداران آشنا نبود و در مقدمه کپی‌های سری اوّل کتاب"شاهراه اتحاد"او را بنام حیدر قلی قلمداران یاد کرده است!

۲ = آقای برقعی در ص ب می‌نویسد "... خصوصاً که در کتاب خدا که فروع جزییه بسیاری در آن بیان شده از این اصل مهم خبری نیست و با اینکه حق تعالی فرموده: ) وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً( . (إسراء / ۱۵)

« ما تا زمانی که پیامبری نفرستیم (که دین را تعلیم کند) کسی راعذاب نمی‌دهیم »..."

الف = آقای برقعی ادعا کرده است که در کتاب خدا از امامت سخنی نرفته است و حال آنکه در بحث امامت عامّه و خاصه قران سخن گفته است.

قران از امامت انبیاء سخن گفته است

وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَیِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا ﴿ سجده ۲۴ ﴾

وَ جَعَلْناهُمْ أَیِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ ﴿ انبیاء ۷۳ ﴾

و قران از امامت در ذریه حضرت ابراهیم ﴿ علیه السلام ﴾ گفتگو کرده است

وَ إِذِ ابْتَلی‏ إِبْراهیمَ...إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ ﴿ بقره ۱۲۴ ﴾ ما در جای خود در مورد دلالت آیات فوق و عدم انحصار در مقام امامت در برخی از انبیا و مطالب پیرامون آن گفتگو خواهیم کرد

اما در این قسمت متذکر می‌گردیم که در آیات قران نه تنها به مسئله امامت اشاره شده است بلکه دلالت‌های روشنی بر وجود هادی زنده تا روز قیامت وجود دارد که حافظ شریعت اسلام است

امامت و نبوت دوشان مختلف هستند و بر یکدیگر منطبق نمی‌باشند می‌تواند یک نبی امام باشد و می‌تواند نباشد همین طور لزوما امام، نبی، نیست

ب = در کتاب خدا اگر چه در برخی از فروعات به صورت جزیی مطالبی عنوان شده است لیکن در برخی از احکام مهم بنحو اختصار و اجمال سخن گفته است مانند صلوه و صوم و زکاة و حال آنکه احکام صلاه برای همه ما در تمام شبانه روز ضرورت دارد و این بدان معنا نیست که مثلا اهمیت احکام صلاة از اهمیت احکام ارث و یا وصیت کمتر است

بلکه این شیوه خاص خدای متعال در قران بوده است و حکمتش نیز ارجاع به پیامبر ﴿ صلی الله و علیه وآله ﴾ می‌باشد و اینکه مردم خود را بی نیاز از پیامبر ﴿ صلی الله و علیه وآله ﴾ احساس نکنند.

ج = جالب این است که آقای برقعی بر آیه وَ ما کُنَّا مُعَذِّبینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولاً ﴿ اسراء ۱۵ ﴾ استشهاد می‌کند تا اثبات کند که تمام اعتقادات و احکام ضروری که مستلزم نجات بشر و دور شدن از عذاب است در قران آمده است

و حال آن که آیه، ارسال رسول را بیان کرده است، نه انزال کتاب را، و این آیه دقیقا در جهت نقض آراء آقای برقعی و هم فکران ایشان می‌باشد به عبارت واضح تر این رسول است که با آوردن قران و با بیان اعتقادات و احکام حجت را بر بشر تمام می‌کند نه فقط با نزول آیات قران، و این خود نشان می‌دهد که مجموعه اعتقادات و احکام که موجب نجات بشر از عذاب الهی است بایستی از مجموعه قرآن و بیانات رسول خدا اتخاذ گردد و حتی به فرض اگر ما در قران هیچ رد پایی از مسئله امامت نداشتیم, تنها با استناد به سنت قطعیه که بصورت نقل متواتر در منابع شیعه و سنی آمده باشد می‌توانیم اعتقادات به امامت را تحکیم بخشیده و مطرح نماییم.

د = نکته مهم دیگری که بایستی متذکر شویم این است که اگر چه قران نور وکلام مبین است اما کلام روشن و نورانی برای انسانی که کور و کر است و بر قلبش پرده غفلت کشیده شده است ثمری نخواهد بخشید که قران درباره این افراد می‌گوید: لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولیِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ .. ﴿ اعراف ۱۷۹﴾ بنابر این، این که"من در قران آیه ای در موضوع امامت نیافتم پس قران در موضوع امامت گفتگو نکرده است"استدلالی علیل و ناقص است ای بسا در قران بیان شده است و برخی از انسان ها آن را نمی‌یا بند و به آن متذکر نمی‌شوند قران خود را تبیان کل شیی معرفی کرده است قران می‌فرماید ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْ‏ءٍ ﴿ انعام ۳۸ ﴾ و حال آنکه بنده و شما بسیاری از عناوین هدایتی و احکام شرعی را در قران نمی‌یا بیم.

اختلاف مفسیرین در شرح آیات خود گواه دیگری است بر اینکه حقایق قرانی لزوما بر همه مکشوف نیست و ادعای همه فهم بودن قران را کسی مطرح نمیکند مگر فرد نادان یا کسی که قصد فریب مردم را دارد



http://www.h-varjani.blogfa.com/post-129.aspx