به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز

 

مفهوم بیعت

 

 

بیعت از کلمه بیع و در لغت به معنی هم عهد و هم عقد شدن و در اصطلاح نیز به همین معنی یعنی معاهده و معاقده و پذیرش به معنی قبول کردن است.

بیعت در سیره و متون اسلامی و بخصوص قرآن کریم دارای ریشه دیرینه تاریخی است و قرآن کریم در این خصوص فرمانی دارد که می‌فرماید: وافوا بالعقود یعنی نسبت به عقدو عهد و پیمان‌های فی مابین خودتان پایبند باشید. واژه بعیت بیشتر از یک واژه حقوق سیاسی است و در واقع دارای ابعاد اعتقادی اخلاقی تربیتی اجتماعی اقتصادی و حتی نظامی است و در جاهایی از یک خمیره و ملات عبادی برخوردار است و حالتی تعهدی می‌یابد.

وقتی شخصی با خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و یا امام معصوم بیعت می‌کند در واقع قیادت و فرماندهی و رهبری و صاحب اختیار بودن او را تا سرحد جان و مال و تمامی دارایی خود با او عهد و پیمان می‌بندد که تمامی دستورات و فرامین او را در چارچوب شرع و حکم ا... بپذیرد و هر چه را به او امر فرمودند بشنود بفهمد و عمل کند ودر قبال آن تسلیم محض با شد.درواقع بیعت جامع و فراتر از همه واژه‌های تبعیت تعهد پیمان اطاعت و... می‌باشد.

همانگونه که در بالا گفته شد حوزه و دانه شمولیت بیعت بسته به موضوع مشخص است مثلاً میمنان قبل از صلح حدیبه با پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت کردند که پیامبر صلی الله علیه و آله با مشرکان و قریشیان مکه مصالحه کنند که پیمان حدبیه را مراعات کنند و این بعیت پذیرش قیادت رسول اکرم صلی الله علیه و آله است.

در این خصوص که قرآن کریم هم در سوره فتح آیه ۱۸ رضایت و خشنودی خداوند را از این عمل میمنان اظهار می‌دارد و بشارت فتح و نصرت و پیروزی نزدیک را با آن ها می‌دهد. یا در سوره ممتحنه آیه ۱۲ می‌فرماید: ای پیامبر صلی الله علیه و آله هر گاه زنان مومنه با تو بیعت کردند که بخدا شرکت نورزند و دزدی و زنا نکنند و اولادشان را نکشند... بس تو ای پیامبر با آنان بیعت کن و برای آنها استغفار بفرما باز این آیه شریفه حوزه و دامنه و شعاع و محدوده بیعت را مشخص کرده است پس بیعت در مواقعی جامع و کامل پذیرش و پذیرفتن قیامت و فرماندهی و رهبری رسول و امام است و زمانی در حوزه و محدوده خاص و هر دو مورد را در بالا از قرآن کریم بیان کردیم. در واقع موضوع بیعت بر دو پایه و اساس بنا می‌شود اولاً براساس بیعت و اطاعت از پیامبر یا امام یا خلیفه پیامبر بعنوان فرمانده و رهبر و ثانیاً بر مبنای شریعت اسلامی ونظام و سیستم کلی و چارچوب دینی که تمامی دستورات پیامبر صلی الله علیه و آله هم بعنوان جزیی از شریعت در آن لحاظ شده است.

که در تمامی مراتب آن پیامبر یا امام یا خلیفه شرعی او به نیابت از خدا با مردم بیعت می‌کند که در حقیقت حکایت از بیعت مردم باخدای تعالی دارد.

کسانی که با پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت می‌کردند به ریاست و ولایت او رضایت می‌دادند و با او ملتزم بودن به اطاعت از پیامبر بعنوان سخن گو و مفسر دین بیعت می‌کردند. اما در مورد خلیفه و جانشین رسول الله ضمن بیعت با او شرط انجام بیعت را رعایت و عمل به سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و کتاب خدا قرار می‌دادند.

دو نکته اساسی در اینجا قابل ذکر است اول آنکه رضایت مردم با پیامبر صلی الله علیه و آله و امام و خلیفه رسول الله براساس میل قلبی و رضایت کامل صورت می‌گرفته و هیچگونه اجبار و اکراه و زوری در کار نبوده است. دوم آنکه از نظر شرعی هیچ امامی رییس حکومت نمی‌گردید مگر اینکه امت او را بپذیرند و با او بیعت کنند و بیعت با او به معنی اقرار به پیروی و اطاعت از او و ملتزم بودن به رعایت دستورات و فرامین او براساس دستورات شرعی است که در واقع خلیفه و امام هم این خط قرمز شرعی را باید رعایت کند و براساس آن و داخل در حوزه آن حکم براند و فرمان دهدو لاغیر.

البته آنچه گفته شد باستثناء امامان معصوم علیه السلام و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که آن ها ذاتاً معصومند و پیامبری وامامت آن ها از طرف خداوند است در عین حال از نظر شیونات اجتماعی پذیرش و بیعت مردم شرط است و شاهد تاریخی آن برکناربودن امام امیرالمومنین علیه السلام است که علیرغم نصب آن حضرت از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله و به دستور خداوند بدلیل تشکیل سقیفه و تخریف در انتخاب خلیفه و جلب بیعت مردم به نفع خلفا مسیر خلافت رسول ا... و امامت امت به مسیری دیگر چرخید. پذیرش مردم و بیعت عمومی تا آنجا اهمیت پیدا می‌کرد که بعضی از خلفا نسبت به بزرگانی که حاضر به بیعت با آنها نبودند حساسیت نشان داده کار را به جایی می‌رساندند که بسا به جاهای سخت و باریک می‌کشید. نمونه تاریخی آن درصدر اسلام بیعت گرفتن از امیر المیمنین علیه السلام توسط خلیفه اول و با کارگردانی خلیفه دوم است و آن حوادث شوم و تلخ که در تاریخ اسلام و پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله اتفاق افتاد نمونه دیگر بیعت خواستن یزیدبن معاویه از امام حسین علیه السلام است که فرمان دار مدینه را مامور کرد که بر حسین علیه السلام سخت بگیرد که نتیجه آن منجر به قیام خونین امام حسین علیه السلام شد و آن حضرت فرمود: (وا... لاابایع مثلی بمثل هذا...) یعنی هیچ انسان با مرام و عقیده و آزاده ای چون من با شخصی چون یزید بیعت نمی‌کند!

البته از طرف دیگر نمونه جامع و کاملی هم در تاریخ داریم که هیچ محدت یا مورخ یا صاحب نظری ذکر نکرده است که در مورد بیعت با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کسی مخالفتی داشته یا از روی اکراه و اجبار و نارضایتی بیعت کرده باشد و با بیعت عمومی مردم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رییس حکومت و امام نظامی بود که مهاجران و انصار و یهود و مشرکان همه در آن با هم ودر کنار هم زندگی می‌کردند.

محل برگزاری و انجام بیعت جایی علنی و آشکار و معمولاً مسجد بوده است که مردم و مسلمانان با رضایت و میل قلبی و بصورت آشکارا و علنی به حضور و خدمت آن حضرت می‌رسیدند و با مصافحه و دست در دست آن حضرت گذاشتن با آن حضرت بیعت می‌کردند و زن ها نیز با گذاشتن دست در ظرف آبی که آن طرف پرده و ساتر دست امام یا پیامبر در آب بوده است بیعت می‌کردند.

یک شکل ونوع ویژه بیعت در واقعه غدیر خم اتفاق افتاد که پیامبر صلی الله علیه و آله پس از ایراد خطبه خود به مردم فرمودند تعداد جمعیت آن قدر زیاد است که روزها برای بیعت حضوری وقت لازم است و هوا و گرما نامساعداست پس ای مردم به بیان شفاهی متن بیعت نامه را همین گونه که من می‌خوانم (و در خطبه ی غدیر موجود است) با من تکرار کنید و پس از آن بر حسب توان و مجال به خیمه گاه علی علیه السلام بروید و با او به لقب امیر المیمنین علیه السلام سلام دهید و بیعت کنید و مردم هم اطلاعت کردند و جالب است که بیان شود اولین کسانی که برای بیعت به خمیه امیر المیمنین علیه السلام رفتند خلیفه اول و دوم بودند که ضمن بیعت حضوری این انتصاب شایسته را با عبارات معروف و مشهور خود به آن حضرت تبریک گفتند در تاریخ دارد که خلیفه دوم فریاد می‌زد تبریک تهنیت ای علی! شادباش بر تو که از امروز تو مولا و سرور و حاکم بر من و همه مسلمانان گشتی!

امام افسوس که تاریخ شاهد چه بازیگری ها که نیست کمتر از سه ماه بعد همین افراد سقیفه را برپا ساختند و کردند آنچه را که نباید...



سایت خطابه غدیر
<<< لینک مبدأ >>>