دشمن علی - علیه السلام - کافر است

در این که منظور از این کفر چیست، بحث مفصلی خواهد آمد.

- رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هرکه پس از من با علی درباره خلافت مقاومت و دشمنی ورزد کافر است و با خدا و رسولش جنگیده ‏است. و هر که در حق علی شک کند کافر است.(مناقب ابن‏‌مغازلی / ۴۶.)

- و فرمود: علی‏بن‏ابی‏طالب باب آمرزش خداست، هرکه از آن وارد شود مؤمن است، و هرکه از آن بیرون رود کافر.(کنزالعمال ۱۱ / ۶۱۰. و در ینابیع المودة ۲ / ۶۱ نیز آورده و در آن به جای باب آمرزش، باب دین است.)

- و به علی‏بن‏ابی‏طالب علیه السلام فرمود: من تو را نشانه‏ای میان خود و امتم قرار داده‏ام، پس هرکه از تو پیروی نکند حقاً کافر شده است.(تاریخ دمشق ۲ / ۴۸۹.)

- به روایت جابر و ابن‏عباس فرمود: هرکه نگوید “علی بهترین مردم است” حقاً کافر شده‏است.(تاریخ بغداد ۷ / ۴۲۱ و ۳ / ۱۹۲.)

- به روایت خُذَیفةبن یمان فرمود: علی بهترین بشر است؛ هرکه نپذیرد حقّاً کافر است.(تاریخ دمشق ۲ / ۴۴۵. و نیز در ص ۴۴۶ از شریک‏بن عبداللَّه، و در ص ۴۴۷ از محمدبن منکدر آورده است.)

- عطیّه کوفی گوید: بر جابربن عبداللَّه انصاری وارد شدیم و از پیری ابروانش بر روی دیدگانش افتاده بود، گفتیم: برای ما از علی بگو، گفت: او از بهترین بشرهاست.( تاریخ دمشق ۲ / ۴۴۷.)

- رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای حذیفه، حجت خدا بر شما پس از من علی‏بن ابی‏طالب است، کفر به او کفر به خدا، شریک ساختن برای او شرک به خدا، شک در او شک در خدا، انحراف از او و طعن زدن به او انحراف از خدا و طعن در او، و انکار او انکار خداست.(بحارالانوار ۳۸ / ۹۷.)

- و فرمود: هرکه پس از من امامت علی را انکار کند چون کسی است که نبوت مرا در حیاتم انکار کرده‏است، و هرکه نبوت مرا انکار کند ربوبیت پروردگار مرا انکار نموده‏است.(بحارالانوار ۳۸ / ۱۰۹.)

- امّ‏سلمه -رضی اللَّه عنها- به حسن بصری فرمود: تو را حدیثی گویم که دو گوشم از رسول‏خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیده و گر نه کر شوند، و چشمانم دیده و گر نه کور شوند، و قلبم فراگرفته و گر نه خداوند بر آن مهر (نافهمی) زند، و زبانم را لال کند اگر از رسول‏خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشنیده باشم که به علی‏بن‏ابی‏طالب علیه السلام می‏فرمود: ای علی، هیچ بنده‏ای در قیامت خدا را با انکار ولایت تو دیدار نکند جز آنکه او را با پرستش بت و صنم دیدار کند.(بحارالانوار ۳۸ / ۱۰۱.)

- امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ‏کس آنچه را که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درباره علی علیه السلام فرموده رد نمی‏کند مگر کافر.(وسایل الشیعة ۱۸ / ۵۶۱ و ۵۶۰ و ۵۵۹ و ۵۶۷ و ۵۶۲.)

- و فرمود: امام نشانه‏ای است میان خدای عزیز و جلیل و بندگانش، هرکه (مقام) او را شناخت مؤمن است، و هرکه او را انکار نمود کافر است.(وسایل الشیعة ۱۸ / ۵۶۱ و ۵۶۰ و ۵۵۹ و ۵۶۷ و ۵۶۲.)

- و فرمود: علی علیه السلام باب هدایت است، هرکه با او مخالفت ورزد کافر است، و هرکه او را انکار کند به آتش دوزخ درآید.(وسایل الشیعة ۱۸ / ۵۶۱ و ۵۶۰ و ۵۵۹ و ۵۶۷ و ۵۶۲..)

- و فرمود: از ماست امامی که اطاعتش واجب است، هرکه او را انکار کند یهودی یا نصرانی خواهد مرد.(وسایل الشیعة ۱۸ / ۵۶۱ و ۵۶۰ و ۵۵۹ و ۵۶۷ و ۵۶۲.)

- رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هرکه بمیرد و امام خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده‏است.(وسایل الشیعة ۱۸ / ۵۶۱ و ۵۶۰ و ۵۵۹ و ۵۶۷ و ۵۶۲.)

- و فرمود: امامان بعد از من دوازده نفرند، اول آنان علی‏بن‏ابی‏طالب و آخرشان قایم است... اقرار کننده به آنان مؤمن، و انکار کننده آنان کافر است.(وسایل الشیعة ۱۸ / ۵۶۱ و ۵۶۰ و ۵۵۹ و ۵۶۷ و ۵۶۲..)

- عبدالرحمن‏بن کثیر گوید: با امام صادق علیه السلام حج گزاردم، حضرت در میان راه به بالای کوهی رفت و از آنجا که اشراف بر مردم داشت نظری به مردم افکند و فرمود: ماأکْثَرَ الضَّجیجَ وَ أَقَلَّ الْحَجیجَ! “چقدر بانگ و فریاد کننده بسیار است و حاجی اندک!” داود رقّی گفت: ای فرزند رسول خدا، آیا خداوند دعای این جمع را که می‏بینم اجابت می‏کند؟ فرمود: وای بر تو ای اباسلیمان، خداوند گناه شرک به خود را نمی‏آمرزد؛ منکر علی علیه السلام چون بت‏پرست است.(مستدرک الوسایل ۱ / ۲۱.)

- رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: سوگند به آن که مرا به حق به پیامبری برگزید، همانا خشم آتش دوزخ بر دشمن علی بیش از کسی است که خدا را دارای فرزند بداند.(بحارالانوار ۳۹ / ۱۶۰.)

- و فرمود: تارکان ولایت علی علیه السلام و منکران فضل او و یاوران دشمنان او همه از دایره اسلام بیرونند اگر بر این عقیده بمیرند.(بحارالانوار ۷۲ / ۱۳۴، ۱۳۵، ۱۳۷.)

- امام باقر علیه السلام فرمود: دشمنان علی علیه السلام همانهایند که در آتش دوزخ جاویدند.(بحارالانوار ۷۲ / ۱۳۴، ۱۳۵، ۱۳۷.)

- منصوربن حازم گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: وَ ما هُمْ بِخارِجینَ مِنَ النّارِ (بقره ۲/۱۶۷) “و آنان از آتش دوزخ بیرون شدنی نیستند” چه کسانی هستند؟ فرمود: دشمنان علی همان کسانی‏اند که برای ابد در آتش دوزخ جاویدند.(بحارالانوار ۷۲ / ۱۳۴، ۱۳۵، ۱۳۷.)

- ابوحمزه ثمالی از امام سجاد علیه السلام از آن دو تن (اولی و دومی) پرسید، فرمود: کافرند، و کافر است هرکه آن دو را دوست بدارد. ((بحارالانوار ۷۲ / ۱۳۴، ۱۳۵، ۱۳۷و نظیر آن را در وسایل ۱۸/۵۶۱ آورده است.)

- امام صادق علیه السلام فرمود: هرکه درباره کفر دشمنان ما و ستمکاران به ما شک کند خود کافر است.(بحارالانوار ۷۲ / ۱۳۴، ۱۳۵، ۱۳۷.)

- خواننده گرامی با دقت نظر در این اخبار به یقین خواهد دانست که مخالفان ولایت امیرمؤمنان علیه السلام از اسلام برکنارند گرچه شهادتین گویند، و در کنار این اخبار که نمی‌است از یم و مشتی از خروار، گروهی از عالمان شیعه امامیه نیز حکم به کفر مخالفان آن حضرت و دیگر امامان معصوم - علیهم السلام - نموده‏اند، ولی بیشتر آنان گفته‏اند: این مخالفان در باطن و نفس‌‏الامر کافر و در ظاهر مسلمانند تا هم فرقی میان اقرار به شهادتین و عدم اقرار به آن باشد و هم عنایتی به مؤمنان شده و تکلیفشان آسان گردد، زیرا ناگزیرند با آنان معاشرت کنند و در اماکن شریفه مانند کعبه معظّمه و مدینه منوره با آنان مخالطه و آمیزش داشته باشند، اگر چه عذاب این مخالفان در روز قیامت از کافران و مشرکان بیشتر است. ما در اینجا برای توضیح بیشتر نخست حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در این زمینه می‏آوریم و سپس به نقل گفتار فقهای امامیه -رضوان اللَّه علیهم اجمعین- می‏پردازیم.

- ابن‏عباس گوید: نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودم که علی‏بن‏ابی‏طالب علیه السلام با خشم و عصبانیت از راه رسید، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: از چه خشمگینی؟ پاسخ داد: پسر عموهای شما مرا درباره شما می‏‌آزارند و زخم زبان می‏زنند. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با حالت خشم برخاست و فرمود: ای مردم، هرکه علی را بیازارد مرا آزرده‏است؛ علی نخستین ایمان آورنده از شماست و وفادارترین شما به عهد خداست. ای مردم، هرکه علی را بیازارد، در قیامت یهودی یا نصرانی برانگیخته می‏شود. جابربن عبداللَّه انصاری گفت: گرچه گواهی دهد که جز خدای یکتا خدایی نیست و تو محمد رسول خدا هستی؟ فرمود: ای جابر، این گواهی کلمه‏ای است که با گفتن آن خود را از اینکه خونشان ریخته شود و اموالشان به تصرف دیگران درآید و با دست خود با حال سرافکندگی جزیه دهند، حفظ می‏کنند (اما در قیامت پاداشی نخواهند داشت و کافر برانگیخته می‏شوند).(مناقب ابن‏مغازلی / ۵۲.)

- گفتار عالمان شیعه درباره کفر دشمنان علی علیه السلام

- خورشید فقاهت و دین، شهید ثانی -رفع اللَّه درجته- پس از بحثی در حقیقت ایمان، گوید: از آنچه گذشت دانستی که تصدیق به امامت امامان - علیهم السلام - نزد این طایفه از امامیه از اصول ایمان است چنانکه ضروری مذهب آنان است، و محقق طوسی - علیه السلام - (در آنچه گذشت) به نقل آن از آنان تصریح نمود. و شک نیست که چیزی که جزء چیز دیگری است با از میان رفتن اصل آن از میان می‏رود مانند مسأله مورد بحث ما؛ از این رو لازم می‏آید حکم به کفر کسی که تصدیق مذکور (تصدیق به امامت) برای وی محقق نگردیده باشد گرچه به شهادتین اقرار داشته باشد... برخی گفته‏اند: این حکم منافات دارد با اینکه شما می‏گویید اقرارکننده به شهادتین مسلمان است و کافر نیست. پاسخ آن است که منافاتی میان این دو حکم نیست. زیرا ما حکم می‏کنیم که آن کس که تصدیق مذکور را ندارد در نفس‏الامر کافر است و در ظاهر مسلمان است. بنابراین موضوع این دو حکم مختلف است و منافاتی در میان نیست. -سپس گفته‏است:- مراد از این که ظاهراً مسلمان است آن است که بیشتر احکام شرعی بر آن مترتب است. حاصل آنکه: شارع اقرار به شهادتین را نشانه صحت اجرای اکثر احکام شرعی بر اقرار کننده قرار داده‏است مانند حلال بودن ازدواج با او، پاک بودن او، حفظ خون و مال او و دیگر احکامی که در کتابهای فقهی وارد است. و گویی حکمت آن سبک ساختن تکلیف مؤمنان است...(بحارالانوار ۸ / ۳۶۷ به نقل از رساله حقایق الایمان شهید ثانی.)

- شیخ فقها و محققان شیخ محمد حسن صاحب جواهر - رحمه الله - گوید: شاید مراد از روایات بسیاری که درباره کفر منکر علی علیه السلام و کفر منکر امام به طور مطلق وارد شده‏است کفر در مقابل ایمان باشد... آری، کافر بدین معنا بدذات‏تر از کافران دیگر است بلکه کیفر او نیز شدیدتر است، چنانکه فرمایش امام صادق علیه السلام بدان اشاره دارد که: “شامیان از رومیان بدترند، و اهل مدینه از اهل مکه بدتر. اهل مکه آشکارا به خدا کفر می‏ورزیدند و اهل مدینه هفتاد مرتبه بدذات‏تر از آنانند”.(جواهر الکلام ۶ / ۶۰.)

- شیخ اعظم شیخ مرتضی انصاری - رحمه الله - گوید: حاصل آنکه ثبوت کفر آنان ظاهراً اشکالی ندارد چنانکه از سخنان اصحاب (عالمان شیعه) دانستی، و برخی از اخبار متواتره نیز بر آن دلالت دارد که برخی از آنها را به جهت تبرک و تشریف کتاب در اینجا می‏آوریم... (و پس از ذکر روایاتی چند گوید:) و احادیث دیگری هست که مانند من به یک دهم آن و یک قطره از دریای آن احاطه نتواند یافت.(کتاب الطهارة، نظر ششم در نجاسات / ۳۲۹.)

- علّامه مجلسی - رحمه الله - گوید: و از برخی اخبار بلکه از بسیاری از آنها آشکار می‏شود که دشمنان علی علیه السلام در دنیا نیز در حکم کفّارند، ولی چون خداوند می‏دانست که پیشوایان جور و پیروانشان بر شیعه مسلط می‏شوند و شیعیان مبتلای به معاشرت با آنانند و اجتناب از آنان و ترک معاشرت و آمیزش و ازدواج با آنان امکان‏پذیر نیست خداوند برای توسعه بر شیعه حکم اسلام را بر آنان جاری ساخته‏است. اما هنگامی که حضرت قایم علیه السلام ظهور کند با آنان در همه امور مانند کافران دیگر معامله می‏کند، و در آخرت نیز داخل دوزخ شده و برای همیشه با دیگر کافران در آنجا خواهند ماند. و این وجه جمع است میان اخبار مختلف، همان گونه که شیخ مفید و شهید ثانی -قدّس اللَّه روحهما- بدان اشاره کرده‏اند.(بحارالانوار ۸ / ۳۶۹.)

- شیخ مفید - رحمه الله - گوید: برای هیچ یک از اهل ایمان (شیعیان) جایز نیست که مخالف با حق در مسأله ولایت را غسل دهد یا بر او نماز گزارد مگر آنکه تقیه ایجاب کند و بدین کار ناچار گردد، که آن‏گاه باید او را به روش اهل خلاف (اهل سنّت) غسل دهد و جریده (ترکه چوبی که در کفن میت می‏گذارند) برای او نگذارد، و در نماز میت که بر او می‏خواند او را لعنت فرستد.(مقنعه / ۱۳.)

- شیخ طوسی - رحمه الله - در شرح گفتار شیخ مفید گوید: دلیل این گفتار آن است که مخالفِ اهل حق کافر است، پس حکم او هم باید حکم کفار باشد مگر آنچه که به دلیل از این حکم بیرون است. و چون غسل دادن کافر جایز نیست، بنابراین غسل دادن مخالف نیز جایز نمی‏باشد.(تهذیب الاحکام ۱ / ۳۳۵.)

- شیخ انصاری گوید: غیبت و بدگویی از مخالف جایز است چنانکه لعن او نیز جایز است. و این که توهّم شود آیه حرمت غیبت مانند برخی از روایات عمومیت درباره همه مسلمانان دارد درست نیست، زیرا ضروری مذهب شیعه است که مخالفان احترام ندارند و احکام اسلام بر آنان جاری نیست مگر اندکی از احکام که برپایی نظم زندگی مؤمنان بر آن متوقف است.(مکاسب محرّمه / ۴۰.)

- آیة اللَّه خمینی در شرح گفتار شیخ انصاری گوید: انصاف آن است که کسی که به این روایات بنگرد نباید شک کند که این روایات از اثبات حرمت غیبت آنان قصور دارد، بلکه نباید شک کند که آنچه از مجموع آنها ظاهر می‏شود آن است که روایات حرمت غیبت اختصاص به غیبت مؤمن اهل ولایت امامان حق - علیهم السلام - دارد... بنابراین شبهه‏ای در نامحترم بودن اهل خلاف وجود ندارد، بلکه این از ضروریات مذهب شیعه است چنانکه محققان گفته‏اند. بلکه از این بالاتر، کسی که در اخبار بسیاری که در ابواب مختلف وارد شده بنگرد شک نمی‏برد در جواز هتک حرمت و بدگویی نسبت به آنان، بلکه ائمه معصومین بسیار بر آنان طعن و لعن می‏کردند و زشتیهای آنان را برمی‏شمردند. ابوحمزه گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: “برخی از یاران ما بر مخالفشان افترا می‏بندند و نسبتهای ناروایی به آنان می‏دهند؛ فرمود: خودداری از آنان بهتر است. سپس فرمود: ای اباحمزه، مردم همه فرزندان نامشروعند بجز شیعیان ما”. ظاهر این روایت جواز نسبت ناروا و افترای بر آنان است.(شرح مکاسب محرّمه، ۱ / ۲۵۲.)

- و نیز گوید: و اما اخباری که مشتمل بر احکام برادری است شامل آنان نمی‏شود، زیرا پس از لزوم بیزاری جستن از آنان و از مذهب و پیشوایانشان که اخبار بر آن دلالت دارد و اصول مذهب مقتضی آن است دیگر برادریی میان ما و آنان وجود ندارد. وآن روایاتی که مشتمل بر (حقوق) مسلم است بیشتر آنها مشتمل بر چیزی است که موجب می‏شود آن را درباره مؤمن بدانیم (نه هر مسلمانی).(شرح مکاسب محرّمه، آیة اللَّه خمینی ۱ / ۲۵۰.)

- شیخ یوسف بحرانی گوید: آیه‏ای که دلالت بر حرمت غیبت دارد گرچه اول آن مجمل است، جز آنکه ادامه آن که می‏فرماید: “آیا یکی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟” می‏رساند که مراد برادران مؤمن است، زیرا اثبات برادری میان مؤمن (شیعه) و کسی که مخالف دین اوست چیزی است که آن را ادعا نمی‏کند کسی که بویی از ایمان به مشامش رسیده و از احادیث امامان - علیهم السلام - کاملاً آگاه باشد، زیرا آن احادیث در حد مستفیض بر وجوب دشمنی با مخالفان و بیزاری از آنان دلالت دارند.(الحدایق الناضرة ۱۸ / ۱۵۰.)

- صاحب جواهر گوید: (و اما اگر امام جماعت از کسانی باشد که به او اقتدا نتوان کرد) زیرا از مخالفان است (خواندن قرایت واجب است) در نمازی که از روی تقیه پشت سر او خوانده می‏شود، چنانکه گروهی از اصحاب [شیعه] بدان تصریح نموده‏اند، بلکه خلافی در این زمینه میان آنان ندیده‏ام همان گونه که در کتاب منتهی نیز بدان اعتراف کرده‏است... و به دلیل روایت زُراره که از امام باقر علیه السلام درباره نماز پشت سر مخالفان پرسید، فرمود: “آنان در نظر من به منزله دیوارند”. و به دلیل قول امام صادق علیه السلام که فرمود: “هرگاه پشت سر امامی که اقتدای به او جایز نیست نماز خواندی خودت حمد و سوره را بخوان، چه صدای قرایت او را بشنوی یا نه”. و قول امام کاظم علیه السلام در حدیث صحیح ابن‏یقطین که فرمود: “برای خودت حمد و سوره را بخوان، و اگر صدای خودت را نشنوی اشکال ندارد”. و احادیث دیگری که حکم مزبور از منطوق و مفهوم آنها استفاده می‏شود.(جواهرالکلام ۱۳ / ۱۹۵.)

- و نیز گوید: ظاهر روایتها و فتواها آن است که واجب نیست نمازی را که پشت سر مخالف خوانده شده‏است قضا کند در صورتی که همه امور گذشته را از خواندن حمد و سوره و جز آن مراعات کرده باشد اگر چه وقت هم باقی باشد، حتی اگر می‏توانسته به چنین نمازی حاضر نشود، که این قسمت اخیر موافق نظر برخی از فقها و مخالف نظر برخی دیگر است؛ زیرا اطلاق گذشته (که جواز خواندن نماز پشت سر مخالف است) و تأکیدی که بر حضور جماعت آنان و شرکت در صف اول و مبالغه در فضیلت آن شده‏است چنین حکمی را می‏رساند، حتی در برخی روایات تشبیه به نماز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شده (وسایل، باب ۵ از ابواب نماز جماعت) و در برخی دیگر مانند شمشیر کشیدن در راه خدا دانسته‏شده (همان کتاب)، با ظهور وجه حکمتی که در آن نهفته است و آن این است که مخالفان گویند: خداوند جعفر را رحمت کند، یاران خود را چه خوب تربیت کرده‏است! و نیز این کار موجب جلب دلهای آنان و طعن نزدن بر مذهب شیعه و شیعیان و دفع ضرر از آنان می‏گردد... آری، از برخی احادیث معتبره ظاهر می‏شود که بهتر است نماز را در منزل خود بخواند سپس به نماز جماعت آنان حاضر گردد (وسایل، باب ۶ از ابواب نماز جماعت).(جواهر الکلام ۱۳ / ۲۰۰.)

- محقق حلّی درباره مستحقان زکات گوید: و همچنین زکات را به غیر امامی نباید داد گرچه مسلمان باشد، و مراد ما هرکسی است که با اعتقاد حق امامیه مخالف باشد مانند خوارج و دیگر فرقه‏هایی که اعتقادشان آنان را از ایمان بیرون می‏برد و همه کسانی که با جمیع جمهور (شیعه) در این اعتقاد مخالف باشند و تنها به نام اسلام بسنده کرده‏باشند. دلیل ما آن است که ایمان عبارت است از باور داشتن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در هر آنچه آورده‏است، و کفرْ انکار آنهاست. پس کسی که مؤمن نباشد کافر خواهدبود، و به کافر زکات نمی‏رسد... یک مسأله: هرگاه مؤمن پیدا نشد آیا می‏توان زکات را به غیر امامیه داد؟ در آن دو قول است، اشبه آن است که زکات مال را به غیر اهل ولایت نتوان داد.(معتبر / ۲۸۱.) ظاهراً مراد از مخالف در خصوص این اخبار اعم از ناصبی‏هایی است که پس از آشکار شدن حق باز هم عناد می‏ورزند؛ یعنی همه مخالفان مذهب ما را شامل می‏‌شود و آنان کسانی‏اند که از راه ولایت منحرف گردیده‏‌اند، ناصبی باشند یا نه، چنانکه خواهد آمد. نکوهش ناصبی امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند آفریده‏ای بدتر از سگ نیافریده‏است، و دشمن ناصبی ما نزد خدا از سگ پست‏تر است. (جواهر الکلام ۶ / ۶۳.) و فرمود: خدای متعال آفریده‏‌ای نجس‏‌تر از سگ نیافریده‏ است، و دشمن ناصبی ما خاندان، از سگ نجس‏‌تر است. (وسایل ۱ / ۱۵۹.)

- ناصبی کیست؟

در اقرب‏الموارد آمده است: “ناصبیّه و نواصب کسانی هستند که اعتقاد به دشمنی علی علیه السلام دارند، زیرا نصب به معنای دشمنی است”. در قاموس نیز نظیر همین را گوید. طریحی در مجمع البحرین گوید: نصب به معنای دشمنی است، گویند: نصبت فلاناً یعنی او را دشمن داشتم. و ناصبی نیز از همین ریشه است و او کسی است که تظاهر به دشمنی اهل بیت - علیهم السلام - یا دوستان آنان به جهت آنکه پیرو اهل بیت هستند می‏کند. یکی از فاضلان گوید: در تحقیق معنای ناصبی اختلاف است، برخی پندارند که ناصبی کسی است که با اهل بیت - علیهم السلام - دشمنی ورزد. و برخی دیگر پندارند که کسی است که با شیعیان اهل بیت دشمنی ورزد، و در احادیثی معنای دوم تصریح گردیده‏است. امام صادق علیه السلام فرمود: ناصبی کسی نیست که ما خاندان را دشمن بدارد، زیرا نمی‏یابی مردی را که گوید: “من محمّد و آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم را دشمن می‏دارم، بلکه ناصبی کسی است که با شما (شیعیان) دشمنی ورزد در حالی که می‏داند شما ما را دوست می‏‌دارید و از شیعیان ما هستید”. به این توجیه ایرادی وارد است که خواهد آمد. در کتاب جواهر الکلام ۶ / ۶۶ از شرح فاضل مقداد نقل کرده‌‏است که: “ناصبی پنج قسم است:
۱) کسی که از خوارج باشد و درباره علی علیه السلام طعن زند.
۲) کسی که به یکی از امامان - علیهم السلام - نسبتی دهد که موجب سقوط عدالت باشد.
۳) کسی که اگر فضیلت آنان را بشنود انکار کند.
۴) کسی که معتقد به برتری دیگران بر علی علیه السلام باشد.
۵) کسی که منکر وجود نصّ بر علی علیه السلام باشد”.
صاحب جواهر گوید: این معنا در نفس تقویت می‏‌شود که ناصبی عموم دشمنان اهل بیت - علیهم السلام - را گویند گرچه معتقد به دشمنی با آنان نباشند... بلکه در جامع‌‏المقاصد و مجمع‌‏البحرین آن را به دشمن شیعیان اهل بیت نیز عمومیت داده‌‏اند.

- علّامه کبیر حاج آقا رضا همدانی گوید: مراد از ناصبی در روایات ظاهراً مطلق مخالفان است نه خصوص کسی که اظهار دشمنی اهل بیت کند و معتقد به دشمنی با آنان باشد، چنانکه خبر مُعَلّی‏بن خُنَیس شاهد آن است، که گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می‏فرمود: “ناصبی کسی نیست که با ما اهل بیت دشمنی ورزد، زیرا نمی‏یابی کسی را که گوید: من محمد و آل محمد را دشمن می‏دارم، بلکه ناصبی کسی است که با شما دشمنی ورزد با آنکه می‏داند شما ما را دوست می‏دارید و از دشمنان ما بیزاری می‏جویید”. و نیز دلالت دارد بر تحقق معنای نصب به صِرفِ کنارزدن امامان - علیهم السلام - از مقامشان و دشمنی با شیعیانی که حق امامان را می‏شناسند روایتی که ابن‏ادریس در مستطرفات سرایر (ص ۴۷۹) از محمدبن عیسی آورده‏است که گفت: “در نامه‏ای از امام هادی علیه السلام پرسیدم از ناصبی، که آیا در آزمایش و شناخت او نیازی هست به بیش از آنکه جبت و طاغوت را مقدم بدارد و معتقد به امامت آن دو باشد؟ پاسخ آمد: هرکه چنین باشد ناصبی است”.(مصباح الفقیه، کتاب‏الطهارة / ۵۶۸.) خبر معلّی‏بن خنیس با اخباری که دلالت دارد ناصبی به دشمن اهل بیت و شیعیان و دوستانشان گویند برابری نتواند کرد، زیرا اولاً معلّی از راویان ضعیف است، و ثانیاً حدیث وی خلاف اعتبار و واقعیت خارجی است، زیرا وجود دشمنان امیرمؤمنان و اولاد معصوم او - علیهم السلام - که تظاهر به دشمنی آنان کنند مشهورتر و آشکارتر از آن است که کسی بتواند انکار کند، علاوه آنکه آخر خبر که گوید: “ناصبی کسی است که شما را به خاطر ولایتتان به ما دشمن بدارد” ظهور در دشمنی آنان با اهل بیت - علیهم السلام - دارد زیرا علت دشمنی آنان با شیعیان آن زمانی است که نتوانند دشمنی خود را با اهل‏بیت - علیهم السلام - آشکار کنند. همچنین فرق میان دشمنان و معاندان اهل بیت - علیهم السلام - با کسانی که اهل بیت را نشناخته‏اند اما دشمنی هم ندارند روشن است و نیازی به بیان بیش از این ندارد. اما خبر محمّدبن عیسی معنایش آن است که ناصبی کسی است که با علم به شأن اهل بیت - علیهم السلام - و آن که حق با ایشان است باز دیگران را بر آنان مقدم بدارد و از آنان برتر شمارد. و مراد کسی نیست که مقام آنان را نمی‏‌شناسد یا معتقد به عصمت آنان نیست و آنان را حجت خدا بر آفریدگان نمی‏داند. و فرق میان کسی که دانسته حق را انکار کند و با آن عناد ورزد و کسی که جویای حق است اما به آن نرسیده و به خطا رفته جداً بسیار است و بر کسی پوشیده نیست.

- و در جواهر از حدایق نقل کرده‌‏است که: حکم به کفر مخالفان و دشمنی آنان و حکم به نجاستشان در کلام اصحاب پیشین ما مشهور است؛ و سخن شیخ ابن‏نوبخت را که از متقدمان اصحاب ماست شاهد آورده که در کتاب فصّ الیاقوت گفته‏است: آنان که نصّ را رد می‏کنند در نزد جمهور اصحاب ما کافر به حساب می‏آیند...(جواهر الکلام ۶ / ۶۱.)

-...ولی بیشتر علمای امامیه حکم به طهارت مخالفان و نجاست ناصبیان و خوارج کرده‏اند. استاد کل، شیخ اعظم: انصاری فرموده‏است: ظاهر آن است که عامه (اهل سنت) چند قسم‏اند، برخی ناصبی، برخی مستضعف و برخی میان اینها هستند، نه اینند و نه آن. و آن گروه که به سبب وجود اخبار و اجماع محکوم به نجاستند همان قسم اولند. بلکه بسا حکم به نجاست آنها نیز مشکل به نظر می‏رسد، زیرا آنچه از اخبار و تواریخ ظاهر است آن است که بسیاری از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و کسانی که در زمان حضرت امیر علیه السلام بودند و اصحاب جمل و صفّین بلکه همه شامیان و بسیاری از مردم مکه و مدینه در عداوت سختی نسبت به اهل بیت - علیهم السلام - بودند، و روایت شده‏است که: “شامیان از رومیان بدترند، و اهل مکه آشکارا به خدا کفر می‏ورزیدند ولی اهل مدینه هفتاد مرتبه از آنها پلیدترند” و با این حال نقل نشده که از آنان دوری می‏جسته‏اند... آری، ممکن است این شبهه را چنین رد کرد که معلوم نیست همه کسانی که در بالا شمرده شدند دشمن واقعی بوده‏اند بلکه بسیاری از آنان -به ویژه در دولت بنی‏امیه- از روی تقیه اظهار دشمنی می‏نموده‏اند... به علاوه ممکن است که حکم به نجاست ناصبی در زمان امام باقر و امام صادق - علیهما السلام - انتشار یافته باشد، زیرا بسیاری از احکام پیش از زمان آن دو بزرگوار مخفی بود چنانکه از پاره‏ای اخبار و سخنان برخی از نیکان ظاهر می‏شود. و سخن درباره خوارج نیز از آنچه درباره ناصبی گفتیم معلوم می‏شود، زیرا آنان سخت‏ترین ناصبیانند به علاوه که در زیارت جامعه نام مشرک بر آنان اطلاق شده‏است: “و هرکه با شما جنگید مشرک است”. و خلاصه هیچ چیز روشن‏تر و آشکارتر از کفر یزید نیست که لعنت خدا بر او (و بر هوادارانش) باد.(مصباح الفقیه، کتاب الطهارة / ۳۳۴.)

- و نیز فرموده‌‏است: بلکه در شرح المفاتیح آمده‌‏است: از بدیهیات مذهب آن است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با منافقان مشورت می‏کرد و از آنان دوری نمی‏جست. مگر آن که گفته شود: این گونه معامله با منافقانی که اظهار اسلام می‏کردند مخصوص صدر اسلام بوده‏است. و از همین جا استدلالی که در کتاب معتبر برای پاکی عامه آورده ضعیف می‏نماید که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از فلان مرد و فلان مرد و فلان زن و فلان زن دوری نمی‏جست؛ زیرا اگر این استدلال تمام باشد بر عدم نجاست ناصبیان نیز دلالت می‏کند. پس ناگزیر باید آن را بر مصلحتی حمل نمود که عدم تحرّز از آنان و امثالشان از دیگر منافقان را ایجاب می‏نموده‏است... البته نباید از حکم به طهارت آنان حکم به ثبوت مزیتی برای آنان توهّم شود؛ ما تنها برای برداشتن حَرَج از مؤمنان حکم به طهارت آنان می‏کنیم.( مصباح الفقیه، کتاب الطهارة / ۳۳۴.)

- فقیه بزرگوار حاج آقا رضا همدانی گوید: گاه حکم به کفر آنان مشکل می‏نماید، زیرا دشمنی با اهل بیت - علیهم السلام - در دولت بنی‏امیه و اختلاط یاران أیمّه - علیهم السلام - با ناصبیان و خوارج شایع بوده‏است و پرهیز أیمّه - علیهم السلام - و یارانشان از آنان معروف نیست، بلکه ظاهر آن است که با آنان مانند سایر مسلمانان معاشرت می‏کرده‏اند؛ و این که این گونه معاشرت را در زمانهای دراز حمل بر تقیه کنیم در غایت بُعد است. و گاه از این شبهه این گونه پاسخ داده‏اند که بیشتر مردم از ترس سلطان جور اظهار دشمنی و بیزاری از ائمه - علیهم السلام - می‏کرده‏اند و در واقع ناصبی نبوده‏اند. اما این پاسخ درست نیست، زیرا ظاهر قول و فعل هرکس حجتی بسیار خوب است که نمی‏توان آن را نادیده گرفت. و بهترین پاسخ همان است که شیخ ما مرتضی داده‏است که اغلب احکام شرعی در عصر امام باقر و امام صادق - علیهما السلام - منتشر شده‏است، و مانعی ندارد که کفر ناصبیان نیز از همان احکام باشد، بنابراین یاران ایمّه در دولت بنی‏امیه با ناصبیان آمیزش داشتند بدون آنکه از حکم آنان باخبرباشند؛ اما خودایمّه -صلوات اللَّه علیهم- معلوم نیست که در غیر مقام تقیه با ناصبیان و خوارج آمیزش داشته باشند؛ و اللَّه اعلم. (مصباح الفقیه، کتاب‏‌الطهارة / ۵۶۸.)


//



سایت فطرت