فقط به خاطر یک بوس

می‌گوید: تو نفهمی! به الله کافر شدی! خاک بر...!
می‌خندم و می‌گویم: آخر چرا؟!
می‌گوید: اصلاً حرف نزن!
باز می‌خندم و در تعجبم!
می‌گوید: برو از جلوی چشمم...
می‌گویم: خوب حرف بزن ببینمم چه می‌گویی؟!

می‌گوید تو ضریح قبر امام رضا را بوسیدی!
می‌گویم: خوب! دیگر چه؟
می‌گوید: به این خاطر کافری؟!
می‌دانم منظورش چیست و خودم را به آن راه می‌زنم. می‌پرسم: فقط به خاطر یک بوس؟!
هنوز در اخم است و می‌گوید:آهن و سنگ و در و دیوار بوسیدن دارد؟ تو با این بوسیدن سنگ و چوب را پرستیده ای!
می‌گویم: تو مگر قرآن را نمی‌بوسی؟
می‌گوید: خوب که چی؟
می‌گویم: خوب آن هم از کاغذ و مقواست و جوهر فراوانی که با آن نوشته‌اند!
می‌گوید: این حرف‌ها را به من نزن! تو کافری



به نقل از وبلاگ من هم شیعه هستم با کمی تغییر