حکیمه خاتون، شاهد ولادت

چکیده

این نوشتار، زندگی حکیمه خاتون، دختر امام جواد علیه السلام را بررسی می‌کند و به وقایعی می‌پردازد که آن بانوی گرامی نقل کرده است؛ حکایاتی درباره مادر امام عصر عجل الله تعالی فرجه و چگونگی تولد آن حضرت و مسائل پیرامون آن. 
حکیمه خاتون اول کسی بود که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه را پس از تولد مشاهده کرد و او را در آغوش کشید. اکثر وقایع این ایام که آن حکیمه فاضله نقل می‌کند، دلیلی بر تولد و حیات حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه است؛ برخلاف عقیده برخی از علمای اهل‌سنت که معتقدند آن حضرت هنوز متولد نشده است و در پایان تاریخ متولد می‌شود و جهان پر از ظلم را از عدل و داد خواهد گستراند. در این نوشتار، برای برطرف کردن هرگونه شک و شبهه درباره صحت و سقم روایات، نخست به جرح و تعدیل راویان می‌پردازیم، سپس به اصل روایات که در منابع مختلف ذکر شده، اشاره می‌کنیم.

واژگان کلیدی 

حکیمه خاتون، مادر امام زمان عجل الله تعالی فرجه، تولد امام زمان عجل الله تعالی فرجه، راویان از حکیمه خاتون. 

مقدمه 

اطلاعات درباره تولد، کودکی و زندگی حکیمه خاتون اندک است و تنها مواردی را درباره مادر امام عصر عجل الله تعالی فرجه و تولد آن حضرت شامل می‌شود. 
آن مخدّره «حکیمه» نام دارد و از خاندان اهل‌بیت عصمت و طهارت به شمار می‌‌رود. در این خاندان دو نفر به نام «حکیمه» معروفند: یکی حکیمه، دختر امام موسی بن‌جعفر علیهما السلام که به هنگام تولد امام جواد علیه السلام حضور داشت و کیفیت ولادت آن حضرت را بیان می‌کند. وی از زنان محترم بوده که محضر سه امام را درک کرده است و امروزه در کوه‌های اطراف بهبهان مزاری منسوب به آن مخدره وجود دارد؛ دیگری، حکیمه دختر امام جواد علیه السلام است. وی که مادرش سمانه مغربی کنیز امام بود، در فضل و منقبت پس از امام هادی علیه السلام از دیگر اولاد امام جواد علیه السلام ممتاز به شمار می‌رفت. سمانه که مادر امام هادی علیه السلام نیز بود، از بهترین زنان عصر خویش به شمار می‌رفت. کسی در زهد و تقوا به مرتبه او نمی‌رسید و بیشتر ایام را روزه‌دار بود. محمد بن‌فرج و علی بن‌مهزیار به روایت امام جواد علیه السلام فرموده‌اند: 

همانا سمانه خانمی است که به حق من عارف بوده و از اهل بهشت است، شیطان در او راه ندارد و کید و مکر جباران و ستم‌گران به او نرسد و او همیشه در نظر خداوند است و از اُمّهات صدیقین و صالحین جدا نمی‌شود. 

محمد بن‌فرج بن‌عبدالله گوید: 

ابوجعفر محمد بن‌علی الجواد علیه السلام مرا دعوت کرد و هفتاد دینار به من داد و فرمود: قافله‌ای آمده و در آن کنیزی است با این اوصاف...، او را برای من خریداری کن، و من آن را خریدم، که او ام ابوالحسن علیه السلام و نامش سمانه بود.

زندگی‌نامه حکیمه خاتون 

درباره تاریخ ولادت حکیمه خاتون در منابع مطلبی ذکر نشده، ولی با توجه به تاریخ ولادت امام هادی علیه السلام برادر بزرگ آن مخدّره در سال ۲۱۲ قمری و نیز تاریخ وفات امام جواد علیه السلام پدر بزرگوارشان در سال ۲۲۰ قمری، می‌توان تاریخ تولد حکیمه خاتون را دهه دوم قرن سوم قمری یعنی مابین سال‌های ۲۱۳ ـ ۲۱۹ قمری دانست. 

از برادران یاد شده حکیمه خاتون در منابع می‌توان به ابوالحسن امام علی النقی علیه السلام، ابواحمد موسی مبرقع، ابواحمد حسین و ابوموسی عمران اشاره کرد. شیخ مفید فقط فاطمه و أمامه را از دختران امام جواد علیه السلام ذکر می‌کند، بدون آن‌که نامی از حکیمه خاتون ببرد. این‌که ایشان نام آن بانو را یاد نکرده، موجب تعجب برخی از عالمان واقع شده است. طبری در دلایل الإمامه، ذیل فرزندان امام جواد به حکیمه، خدیجه و ام‌کلثوم نیز اشاره می‌کند. 

مؤلف تاریخ قم، زینب، میمونه و ام‌‌محمد را نیز از فرزندان امام جواد علیه السلام برشمرده و می‌نویسد: 

ام‌محمد در داخل ضریح حضرت معصومه علیها السلام دفن شده و زینب و میمونه در بیرون ضریح و در میان بقعه مبارکه مدفونند. 

برای ذکر اسامی دختران امام جواد علیه السلام در منابع از کنیه و لقب استفاده شده، ولی با نگاه به قراین موجود می‌توان گفت که هیچ کدام از آنها کنیه یا لقب حکیمه خاتون نیست. در کتاب تاریخ قم محل دفن دختران امام جواد علیه السلام، شهر قم و در کنار قبر حضرت معصومه علیها السلام ذکر شده، در حالی که حکیمه خاتون در سامرا و در کنار قبور امام هادی و امام عسکری علیهما السلام دفن شده است. پس هیچ‌کدام از اسامی و کنیه‌هایی که در این کتاب ذکر شده، نمی‌تواند اسم یا کنیه حکیمه خاتون باشد. تنها دو نقل شیخ مفید از دختران امام جواد علیه السلام تأمل‌پذیر است: نقل از فاطمه و أمامه. منابع به این نکته که اسامی و القاب یاد شده به حکیمه خاتون برمی‌گردد، اشاره‌ای نکرده‌اند، ولی با توجه به تعجب برخی از عالمان به ذکر نشدن نام حکیمه خاتون در آثار شیخ مفید، می‌توان به عدم تطابق این القاب و اسامی با حکیمه خاتون استناد نمود. 

شوهر حکیمه خاتون در منابع ابوعلی حسن بن‌علی مرعش بن‌عبیدالله بن‌ابی‌الحسن محمد اکبر بن‌محمد حسن بن‌حسین اصغر بن‌امام سجاد علیه السلام بیان شده است. ثمره ازدواج حکیمه خاتون سه فرزند به نام‌های، حسین، زید و حمزه بود و در کتاب الفخری فی أنساب الطالبین آمده است که حسن ‌بن ‌علی مرعش، اولاد و اعقابی در ری و قزوین دارد. 

درباره بزرگی و عظمت شأن حکیمه خاتون با توجه به مطالب ذکر شده در منابع، می‌توان به جلالت، شرافت، فضیلت، حیا و عفت این بانوی مکرّمه پی برد. علامه مجلسی در بحارالأنوار پس از بیان زیارات مخصوص دو امام همام در سامرا می‌نویسد: 

همانا در این بقعه شریف قبری است منسوب به نجیبه کریمه، عالمه فاضله، نقیه رضیه، حکیمه بنت ابوجعفر جواد الائمه علیه السلام. کسی که محرم اسرار اهل‌بیت علیهم السلام بود و مادر حضرت قایم عجل الله تعالی فرجه در محضر او معارف دینیه را آموخت، در هنگام ولادت حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه حاضر بود و بارها به محضرش رسیده و آن حضرت را زیارت می‌نمود، پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام از سفراء و ابواب امام زمان عجل الله تعالی فرجه به شمار می‌رفت، عرایض مردم را به خدمت آن حضرت می‌رسانید و توقیعات شریفه را از ناحیه مقدسه گرفته و به صاحبانش تحویل می‌داد و اول کسی بود که امام عصر عجل الله تعالی فرجه را بوسید. از ویژگی‌های منحصر به فرد این بانوی عظیم‌الشأن درک کردن محضر چهار امام معصوم علیهم السلام بوده است و ممتاز بودن ایشان در میان دختران امام جواد علیه السلام به وفور علم و فضل. 
منابع متقدم درباره سال وفات حکیمه خاتون اشاره‌ای نکرده‌اند و در منابع متأخر وفات آن مخدره در سال ۲۷۴ قمری ذکر شده که در سامرا پایین پای عسکریین علیهما السلام دفن شده است.

راویان روایات از حکیمه خاتون و موضوعات آن 

موضوعات روایاتی را که از حکیمه خاتون نقل شده، به صورت زیر می‌توان تقسیم‌بندی نمود: 

۱. روایات درباره مادر امام زمان عجل الله تعالی فرجه؛ 
۲. روایات درباره تولد امام زمان عجل الله تعالی فرجه؛ 
۳. روایات درباره حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه و امامت آن حضرت. 
نخست راویان این روایات را به صورت فهرست‌وار می‌آوریم و هر کدام از آنها را بنا به اقتضای بحث بررسی خواهیم کرد: 
۱. موسی بن‌محمد بن‌قاسم بن‌حمزه بن‌موسی بن‌جعفر علیه السلام؛ 
۲. محمد بن‌عبدالله الطهوری؛ 
۳. محمد بن‌ابراهیم؛ 
۴. محمد بن‌علی بن‌بلال؛ 
۵. محمد بن‌اسماعیل حسنی؛ 
۶. محمد بن‌عثمان عمری؛ 
۷. محمد بن‌قاسم «قسم» علوی؛ 
۸. ابونصر همدانی؛ 
۹. عقبه خادم؛ 
۱۰. خواهران حکیمه خاتون. 

و عده‌ای از بزرگان که بدون ذکر نامشان، روایاتی از آن مخدّره ذکر نموده‌اند.

الف) روایات درباره مادر امام زمان عجل الله تعالی فرجه 

روایات درباره مادر حضرت حجّت عجل الله تعالی فرجه متعدد است، ولی دو روایت مربوط به این بحث می‌شود: یکی از آنها را حکیمه خاتون خود نقل می‌کند و دیگری را ابوحسین محمد بن‌بحر شیبانی نقل کرده که در بخشی از آن به حکیمه خاتون اشاره می‌کند. شیخ صدوق هر دو روایت را در کمال الدین و تمام النعمه آورده است. 

در روایت اول شیخ صدوق با پنج واسطه از حکیمه خاتون این روایت را نقل می‌کند که این پنج واسطه عبارتند از: 

۱. ابوعبدالله حسین بن‌احمد بن‌ادریس اشعری قمی: شیخ با لفظ «رضی‌الله عنه» از وی یاد می‌کند و شیخ طوسی او را استاد «تلعکبری» دانسته و گفته که تلعکبری از او اجازه روایت داشته است. علامه حلی توثیقش کرده و مرحوم مامقانی درباره‌اش می‌گوید: 
ابوعبدالله حسین بن‌احمد بن‌ادریس ظاهراً امامی بوده و شیخ صدوق و مجلسی اول هر جا از او نام برده‌اند، بر او رحمت فرستاده‌اند که غایت بزرگی و جلالت او را می‌نماید و کثرت روایات نقل شده از او، نشان از قدرت فکر او و نیز مقبولیتش بین علماست. 

۲. ابوعلی احمد بن‌ادریس بن‌احمد اشعری قمی (م۳۰۶ قمری): نجاشی و علامه حلّی، وی را فردی مورد اعتماد از اصحاب امامیه دانسته‌اند و با عناوینی چون، «فقیه»، «کثیر الحدیث»، «صحیح الروایه»، «اعتمد علی روایته» او را ستوده‌اند. 

۳. محمد بن‌اسماعیل: اعتماد اشعری قمی «که به گفته شیخ نجاشی و علامه حلی فردی صحیح الروایه و مورد اعتماد است» به محمد بن‌اسماعیل با وجود عدم تعرّض علمای رجال به احوال و شخصیت وی، حاکی از مقبولیت روایاتش در بین علماست. 

۴. محمد بن‌ابراهیم کوفی: مطلبی درباره احوالات وی در منابع متقدم ذکر نشده ولیکن اعتماد بزرگانی چون عبدالله بن‌جعفر حمیری که فردی ثقه و از اصحاب امام عسکری علیه السلام بود، گواه بر مقبول بودن چنین فردی است. 

حمیری، بنابر نقل شیخ صدوق، روایت قربانی امام عسکری علیه السلام برای فرزندش را از کوفی نقل کرده است. منابع متأخر نیز او را فردی نیکو و مقبول دانسته‌اند. 

۵. محمد بن‌عبدالله طهوری: شیخ طوسی و اردبیلی وی را از اصحاب امام رضا علیه السلام برشمرده‌اند، بدون این‌که وی را در شمار اصحاب عسکریین علیهما السلام ذکر نموده باشند، با این‌که وجود وی در زمان آن حضرات بنا به متن روایت محرز و مسلم بوده است و تنها احتمال می‌رود که طهوری در ایام آن دو امام همام در سامرا نبوده است. این مطلب نیز از بخش‌های ابتدایی ذکر شده در روایت فهمیده می‌شود. 

با توجه به وجود بزرگانی چون احمد بن‌ادریس اشعری قمی، فرزندش حسین و نیز محمد بن‌ابراهیم کوفی در سند روایت، می‌توان به صحت این روایت پی برد. محمد بن‌عبدالله طهوری در ضمن روایتی از حکیمه خاتون درباره مادر امام زمان عجل الله تعالی فرجه نقل می‌کند: 

در نزد من کنیزی بود به نام نرجس، برادرزاده‌ام امام عسکری علیه السلام به دیدن من آمد و چون نظرش به این کنیز افتاد، به او گفتم: «آیا به او تمایل داری تا او را به پیش تو بفرستم؟» پس آن حضرت فرمودند: «خیر ای عمه، ولکن در رابطه با او در تعجبم.» به او گفتم: «تعجب شما برای چیست؟» پس فرمودند: «از او فرزندی به دنیا می‌آید که خداوند به واسطه او زمین را پر از عدل و داد می‌کند، چنان‌چه از ظلم و جور پُر شده باشد.» حکیمه گوید که گفتم «ای مولای من او را به پیش شما بفرستم؟» فرمودند: «از پدرم در این‌باره اجازه بگیر!» لباسم را پوشیدم و به خانه ابوالحسن امام هادی علیه السلام رفتم و پیش آن حضرت نشستم. حضرت خطاب به من فرمودند: «ای حکیمه، نرجس را به پیش فرزندم ابومحمد بفرست!» عرض کردم: «آقای من، من بدین جهت این‌جا آمدم تا اجازه بگیرم.» پس فرمودند: «ای مبارکه، خداوند تبارک و تعالی دوست دارد که تو در اجر این کار شریک باشی و از خیر و برکت آن نصیبی به تو برسد.» 

در ادامه حکیمه می‌گوید: 

به خانه بازگشتم و نرجس را زینت کردم و او را به ابومحمد علیه السلام هبه نمودم و آنها چند روز پیش من بودند و سپس به پیش پدر گرامیش رفتند. 

روایت بعدی از بشر بن‌سلیمان نخاس است که به دلیل طولانی بودن این روایت فقط به قسمتی از آن، درباره حکیمه خاتون اشاره می‌شود: 

بُشر گوید: آن‌گونه که امام هادی علیه السلام فرموده بودند، من ملیکه دختر یشوعا بن‌قیصر روم را که در جنگی اسیر شده بود، خریداری کردم و آن را در «سرّ من رآه» به خدمت حضرت آوردم. آن حضرت پس از اندکی صحبت با این بانو، به خادم خود کافور فرمودند: «خواهرم حکیمه را خبر کن!» 

و چون حکیمه خاتون وارد شد، حضرت فرمودند: «این بانویی است که درباره‌اش با تو سخن گفتم.» حکیمه خاتون بسیار خوش‌حال شد، پس آن حضرت رو به حکیمه فرمودند: «ای دختر رسول خدا او را به منزل ببر، فرایض و واجبات و سنن را به او بیاموز! این خانم، همسر فرزندم ابومحمد علیه السلام و مادر قایم عجل الله تعالی فرجه است.» 

بین دو روایت یاد شده منافاتی نیست؛ زیرا پس از این‌که امام هادی علیه السلام نرجس خاتون را به حکیمه خاتون تسلیم نمود تا احکام دین را به او بیاموزد، آن بانو نزد خواهر امام بود تا روزی که امام حسن عسکری علیه السلام به خانه عمه‌اش رفت و در آن روز با دیدن نرجس خاتون تعجب کرد. هرچند مسعودی می‌گوید: «آن کنیز در خانه امام متولد شده و در آن‌جا بزرگ شده بود»، این دو روایت عظمت و بزرگی مقام حکیمه خاتون را نزد امام هادی علیه السلام و خداوند متعال نشان می‌دهد. حکیمه خاتون نخست به معلمی مادر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه از طرف امام هادی علیه السلام برگزیده می‌گردد و پس از آن، در امر عظیم ولادت امام عصر عجل الله تعالی فرجه شریک می‌شود که بنا به فرموده امام هادی علیه السلام، خداوند دوست دارد که وی نصیبی از این خیر ببرد و بهره‌مند گردد. شیخ طوسی نیز در الغیبه به هر دو روایت اشاره کرده است.

ب) روایات تولد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه 

مرحوم کلینی (م۳۲۹ قمری) در کتاب اصول کافی و باب تولد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه به روایت نقل شده از حکیمه خاتون درباره تولد و جریان‌های پیرامون آن اشاره‌ای نکرده و فقط در باب تسمیه «سرّ من رآه» با دو واسطه از موسی بن‌محمد بن‌قاسم بن‌حمزه بن‌موسی بن‌جعفر علیه السلام روایت می‌کند که حکیمه خاتون در شب تولد و بعد از آن، حضرت را دیده است. پس از کلینی، شیخ صدوق (م۳۸۱ قمری) در کمال الدین و تمام النعمه با چهار واسطه از حکیمه خاتون، اصل جریان تولد امام زمان عجل الله تعالی فرجه و پیرامون آن را نقل کرده که به بررسی سند روایت و سپس به اصل آن می‌پردازیم: 

۱. ابوجعفر محمد بن‌حسن بن‌ولید: شیخ طوسی نام وی را این‌گونه آورده است: «ابوجعفر محمد بن‌حسن بن‌احمد بن‌ولید» و سپس می‌نویسد: «وی قمی و فردی جلیل‌القدر، عالم به علم رجال و مورد اعتماد است.» 

نجاشی او را با تعابیری چون «شیخ القمیین و فقیههم و وجیههم»، «ثقةٌ ثقة» و «عین» یاد کرده و وفات او را در سال ۳۴۳ قمری بیان کرده است و نیز ابن‌شهرآشوب (م ۵۸۸ قمری) در معالم العلماء وی را به بزرگی یاد می‌کند. 

۲. ابوجعفر محمد بن‌یحیی عطار: شیخ طوسی در فهرست، عطار را از اخص اصحاب ابوجعفر احمد بن‌موسی اشعری که از بزرگان قم بوده، ذکر کرده و در رجال، وی را در بخش «من لم یروِ عن الائمه علیهم السلام» آورده و می‌نویسد: 

محمد بن‌یحیی، قمی و فردی کثیرالروایه بود و مرحوم کلینی از او روایت کرده است. 
و هم‌چنین نجاشی، عطار را شیخ اصحاب امامیه در زمان خودش معرفی می‌کند و در ادامه می‌آورد که او فردی اعتماد شده و کثیر الحدیث بوده است. 

۳. ابوعبدالله حسین بن ‌رزق‌الله: مرحوم تستری و آیت الله خویی در ذیل نام وی آورده‌اند که حسین بن‌ رزق‌الله با یک واسطه حکیمه خاتون را از جمله کسانی یاد می‌کند که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه را دیده است و درباره احوالات این شخص چیزی ذکر نکرده‌اند، ولی اعتماد محمد بن‌یحیی عطار، استاد مرحوم کلینی، به روایت او نشان از مقبولیت اوست. چنان‌که ذکر شد، نجاشی و شیخ طوسی، عطار را در نقل حدیث موثّق و اعتمادشده ذکر کرده‌اند. 

۴. موسی بن‌محمد بن‌قاسم بن‌ حمزه بن‌ موسی بن ‌جعفر علیه السلام: وی فردی «حَسَن» در نقل روایت بوده و بیشتر منابع روایی، چگونگی تولد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه را از طریق او و به نقل حکیمه خاتون روایت کرد‌ه‌اند که دلیل بر موثق بودن این شخص می‌نماید. متن روایت در کمال الدین صدوق بدین شرح است: 

چنان‌که حکیمه خاتون گوید، حسن بن‌علی علیه السلام کسی را نزد او فرستاد و فرمود: «عمه جان امشب که نیمه شعبان است، در منزل ما افطار کن، زیرا خدای تبارک و تعالی امشب حجت خود را آشکار می‌کند، و او حجت خدا بر روی زمین است.» حکیمه گفت: «عرض کردم مادرش کیست؟» فرمود: «نرجس.» آن‌گاه حکیمه عرض کرد: «قربانت شوم به خدا در او اثری از حمل نیست.» امام فرمود: «همین است که به تو می‌گویم.» حکیمه گفت: «آمدم و چون سلام کردم و نشستم، نرجس آمد، کفش مرا بکند و گفت: ”ای سیده من و سیده خاندان من، در چه حالی هستی؟“ گفتم: «تو سیده من و سیده خاندان منی.» گفتار مرا ناستوده شمرد و گفت: «این چه فرمایشی است، عمه جان؟» به او گفتم: «دختر جانم! خدای تعالی امشب پسری به تو کرامت می‌کند که در دنیا و آخرت آقا است.» حکیمه خاتون گوید: «خجالت کشید و حیا کرد و چون نماز عشا را خواندم، افطار کردم و در بستر خوابیدم و خوابم برد. چون نیمه شب شد برخاستم، نماز خواندم و فارغ شدم. نرجس در خواب بود و هیچ اثری در او نبود. من ‌نشستم و تعقیب خواندم و دراز کشیدم و هراسان بیدار شدم و او باز هم خواب بود. او برخاست، نماز خواند و خوابید.» حکیمه در ادامه گوید: «در شک افتادم که ابومحمد از محل خود فریاد زد: ”عمه جان شتاب نکن این‌جاست که مطلب نزدیک است.“ آن‌گاه نشستم و مشغول قرایت سوره الم سجده و یس شدم. در این میان بود که هراسان بیدار شد، به بالین او رفتم و گفتم: «”بسم الله علیک، چیزی درک می‌کنی؟“ گفت:”آری، ای عمه.“ به او گفتم: ”خود را جمع کن و دل آسوده دار، همانی است که به تو گفتم.“ حکیمه در ادامه گوید: «حالتی برای نرجس و من پیش آمد که لحظاتی به حال خود نبودیم و من با صدای مولا به خود آمدم و جامه را از روی نرجس عقب زدم و مولای خود را دیدم که در حال سجده و مواضع سجودش بر زمین است. او را برگرفتم، دیدم پاک و نظیف است. آن‌گاه ابومحمد صدا زد: ”عمه جان، پسرم را نزدم بیاور!“ او را نزد وی بردم، دستش را به پشتش گذاشت و دو پایش را روی سینه خود جا داد و زبانش را در دهان او نهاد و دو دستش را بر دو چشم و دو گوش و بندهای او کشید.» آن‌گاه حکیمه می‌گوید که امام خطاب به فرزندش فرمود: «ای پسر جانم، سخن بگو!» گفت: «أشهد أن لا إله إلّا الله وحده لا شریک له و أنَّ محمداً رسول الله» حکیمه می‌افزاید: «آن‌گاه او بر امیرالمؤمنین و هر یک از امامان صلوات فرستاد تا بر پدرش توقف کرد و زبان درکشید. آن‌گاه ابومحمد علیه السلام فرمود: ”عمه جان، او را نزد مادرش ببر تا بر او سلام بدهد و نزد من بیاور!“ او را نزد مادرش بردم، سلام داد و برگردانیدم و در محضر امام گذاشتم. فرمود: ”عمه جان، روز هفتم که شد نزد ما بیا!“» 

حکیمه گوید: «چون صبح آمدم تا به ابومحمد علیه السلام سلام بدهم، پرده را بالا زدم تا از سید خود تفقد کنم. او را ندیدم. گفتم: قربانت شوم، سید و مولایم چه شد؟ فرمود: ”عمه جان او را سپردیم به آن که مادر موسی علیه السلام پسرش را سپرد.“» حکیمه گوید: روز هفتم آمدم و سلام کردم، نشستم. فرمود: ”فرزندم را نزد من بیاور! “ سید خود را نزد وی بردم. در پارچه‌ای بود، همان کاری را که اول بار با او کرد تکرار نمود و زبانش را در دهان او گذاشت، گویا شیر و عسل به وی می‌خوراند. سپس فرمود: ”سخن بگو، پسر جانم! “ گفت: ”أشهد أن لا اله الا الله“ و صلوات بر محمد و امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین فرستاد تا به پدرش رسید و توقف کرد و سپس این آیه را خواند: وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَیِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ * وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا کَانُوا یَحْذَرُونَ؛ ”و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرودست شده بودند، منت نهمیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم، و ایشان را وارث [زمین] کنیم * و در زمین قدرتشان دهیم و [از طرفی] به فرعون و هامان و لشکریانش آن‌چه را که از جانب آنان بیم‌ناک بودند، بنمایانیم.»“ 

راوی می‌گوید: «از عقبه خادم درباره این موضوع پرسیدم، گفت: حکیمه راست گفته است.» 

این روایت در کتب بسیاری با کمی اختلاف در متن حدیث و با اسنادهای مختلف نقل شده است، مانند کتاب‌های اثبات الوصیه نوشته مسعودی (م۳۴۶ قمری)، دلایل الإمامه نوشته طبری (م ۳۵۸ قمری)، الغیبه نوشته شیخ طوسی (م ۴۶۰ قمری)، الخرایج و الجرایح نوشته راوندی (م۵۷۳ قمری)، کشف الغمة فی معرفة الائمه نوشته اربلی (م ۶۹۲ قمری)، مدینة المعاجز نوشته سید هاشم بحرانی (م ۱۱۰۷ قمری)، بحارالأنوار نوشته مجلسی (م ۱۱۱۱ قمری)، ینابیع المودّه نوشته قندوزی حنفی (م۱۲۹۴ قمری) و بسیاری از کتب روایی دیگر که به شرح این واقعه پرداخته‌اند.

ج) روایات درباره حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه و امامت آن حضرت 

محمد بن‌عبدالله طهوری که از او یاد شده، می‌گوید: 

بعد از وفات امام حسن عسکری علیه السلام خدمت حکیمه دختر امام محمد بن‌علی علیه السلام رفتم تا از او درباره امام و اختلاف و سرگردانی مردم درباره آن، بپرسم. مرا اذن جلوسی داد و فرمود: «ای محمد به درستی که خدای تبارک و تعالی زمین را از حجّتی گویا و یا خاموش خالی نگذارد. امامت را بعد از حسن و حسین علیهما السلام در دو برادر ننهاده و این شرافت را مخصوص حسن و حسین علیهما السلام ساخته و آنها را از عدیل و نظیری بر روی زمین به این فضیلت برکنار داشته و به درستی که خداوند تبارک و تعالی فضل امامت را خاص فرزندان حسین نموده و نه حسن، چنان‌که فرزندان هارون را به فضل نبوت بر فرزندان موسی ترجیح داد و اگرچه خود موسی حجّت بر هارون بوده، فضل نبوت تا روز قیامت در اولاد هارون است و به ناچار باید امت سرگردانی و امتحانی بکشند تا مبطلان از مخلصان جدا گردند و از برای مردم بر خدا حجتی نباشد و اکنون بعد از وفات امام حسن عسکری علیه السلام دوره حیرت رسیده است.» 

محمد بن‌عبدالله گوید: 

عرض کردم: «ای سیده من از برای امام حسن عسکری علیه السلام پسری بود؟» تبسمی کرد و فرمود: «اگر امام حسن عسکری علیه السلام پسر نداشت، امام بعد از او چه کسی بود، با آن که من به تو خبر دادم که بعد از حسن و حسین علیهما السلام امامت در دو برادر نیست؟» 

حکیمه خاتون پس از این سخنان به تفصیل درباره مادر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه و نحوه تولد آن حضرت برای محمد بن‌عبدالله سخن گفته است. سپس می‌گوید: 

پس از درگذشت امام عسکری علیه السلام من هر صبح و شام او را می‌بینم و از هر چه شما می‌پرسید به من خبر می‌دهد و من به شما خبر می‌دهم. به خدا گاهی می‌خواهم چیزی از او بپرسم، او نپرسیده به من می‌گوید. امری پیش می‌آید و پرسش نکرده همان ساعت جوابش را می‌دهد. شب گذشته از آمدن تو به من خبر داد و دستور داد که تو را به حق مطلع سازم. 

محمد بن‌عبدالله گوید: 

به خدا حکیمه از چیزهایی به من خبر داد که جز خدا کسی آنها را نمی‌دانست و دانستم که این امر درست و راست است از طرف خدای تبارک و تعالی، زیرا خداوند آنها را بر آن‌چه مطلع ساخته، احدی از خلق خود را مطلع نساخته است. 

در روایت دیگر احمد بن‌ابراهیم گوید: 

من در سال ۲۶۲ قمری به حضور حکیمه دختر محمد بن‌علی علیه السلام خواهر ابوالحسن عسکری علیه السلام در مدینه رفتم و از پشت پرده با او سخن می‌گفتم. از دین وی پرسیدم. و کسی را که باید امام بداند. به من گفت فلان، پسر حسن عسکری علیه السلام است. نام او را گفت، گفتم: «قربانت شوم او را دیده‌ای، یا خبر او را شنیده‌ای؟» گفت: «خبر او را از امام یازدهم شنیده‌ام که مادرش نوشته بود.» گفتم: «آن مولود کجاست؟» گفت: «پنهان است.» گفتم: «شیعه به که مراجعه کند؟» گفت: «به جده او، مادر امام یازدهم.» گفتم: «به کسی اقتدا کنم که به زنی وصیت کرده؟» گفت: «پیروی از حسین بن‌علی بن‌ابی‌طالب علیه السلام کرده است؛ زیرا حسین بن‌علی علیه السلام به حسب ظاهر، وصایای خود را به خواهرش زینب دختر علی بن‌ابی‌طالب علیه السلام سپرد تا امامت پسرش علی بن‌الحسین امام سجاد علیه السلام پنهان بماند.» سپس فرمود: «شما مردمی مطلع از اخبار هستید، آیا در روایات به شما نرسیده است که نهمین فرزند حسین علیه السلام در حالی که زنده است، میراثش تقسیم می‌شود.» 

این دو روایت، نمونه‌ای از آگاهی حکیمه خاتون به موضوعات و مباحث روز خود، به ویژه درباره مسئله امامت است. روایات بسیار دیگری نیز نشان دهنده این امر هستند. سید بن‌طاووس نیز در مهج الدعوات حرز امام جواد علیه السلام را از حکیمه خاتون نقل کرده و سپس به جریان نقل حرز از امام جواد علیه السلام و متن آن پرداخته است. 

در نهایت، باید گفت که درباره کودکی و چگونگی زندگی این بانوی عظیم‌الشأن در منابع مطالب چندانی ذکر نشده، ولی براساس روش و منش این بانو در برخورد با برادر، برادرزاده، نرجس خاتون و با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه که از میان منابع روایی به دست می‌آید، می‌توان جلالت، عظمت و جایگاه رفیع وی را در خاندان امامت، به وضوح مشاهده کرد؛ بانویی که فرزند امام، خواهر امام، عمه امام و معلمه ام‌القایم (نرجس خاتون) و قابله حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه و هم‌چنین فردی اعتمادپذیر در این خاندان به شمار می‌رفته و درباره ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه و نیز پیرامون آن نقش مهمی ایفا نموده و بارها امامان او را تأیید نموده‌اند و در نهایت، تا پایان عمر شریفش (یعنی تا سال ۲۷۴ قمری) به عنوان سفیر و نماینده حضرت ولی‌عصر عجل الله تعالی فرجه رابط بین آن حضرت و شیعیان بوده است.


--------------------------

پی‌نوشت: 
۱. برخی از منابع نام وی را «حلیمه» ذکر کرده‌اندکه اشتباه است و نام اصلی آن بانو «حکیمه» بوده است. 
۲. نک: علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۵۰، ص۱۰، چاپ سوم: دار احیاء التراث العربی، بیروت۱۴۰۳قمری؛ و شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۳۰۶ و ۳۰۷، چاپ اول: ناشر دار الأسوه للطباعة و النشر، ۱۴۱۴قمری. 
۳. سیدمصطفی حسینی، معارف و معاریف، ج۲، ص۷۹۴، چاپ اول: انتشارات اسماعیلیان، قم ۱۳۶۹شمسی. 
۴. محمد الحسون و ام علی مشکور، أعلام النساء المؤمنات، ص۴۴۸ و ۴۴۹، چاپ اول: انتشارات أسوه، ۱۴۱۱قمری. 
۵. همان، ص۴۴۸. 
۶. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۹۵، چاپ اول: مؤسسه آل‌البیت لإحیاء التراث، قم ۱۴۱۳قمری. 
۷. همان، ج۲، ص۲۹۷. 
۸. امین الاسلام طبرسی، أعلام الوری بأعلام الهدی، ص۳۳۸، ناشر مکتبة العلمیة الاسلامیه، تهران ۱۳۳۸شمسی. 
۹. شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج۲، ص۵۶۹، چاپ پنجم: مؤسسة النشر الاسلامیه، ۱۴۲۲قمری. 
۱۰. الإرشاد، ج۲، ص۲۹۵. 
۱۱. شیخ عبدالله مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۷۶، (فصل النساء)، طبع فی مطبعة المرتضویه النجف الاشرف، ۱۳۵۲قمری. 
۱۲. ص۲۰۹، چاپ سوم: منشورات الرضی، قم۱۳۶۳شمسی؛ ابوسعید حسن بن‌ حسین شیعی سبزواری «زنده در ۷۵۷قمری»، راحة الأرواح، ص۲۳۹، دفتر نشر میراث مکتوب، انتشارات اهل قلم، ۱۳۷۵شمسی. 
۱۳. محمدحسین ناصر الشریعه، تاریخ قم، با مقدمه علی دوانی، ص ۱۱۳ و ۱۱۴، چاپ‌خانه حکمت، قم ۱۳۴۲شمسی. 
۱۴. فخرالواعظین محمدباقر بن‌ مرتضی حسینی خلخالی، جنّات ثمانیه، تحقیق انصاری قمی، ص۸۲۸، چاپ اول: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۱شمسی. 
۱۵. تاریخ قم، ص۱۱۳ و ۱۱۴. 
۱۶. الإرشاد، ج۲، ص۲۹۵. 
۱۷. تنقیح المقال، ج۳، ص۷۶، (فصل نساء). 
۱۸. نک: ذبیح‌الله محلاتی، مآثر الکبری فی تاریخ سامراء، ج۲، ص۳۰۳، مطبعة الزهراء، نجف ۱۳۶۸شمسی؛ ذبیح‌الله محلاتی، ریاحین الشریعه، ج۴، ص۱۵۰ ـ ۱۵۸، ناشر دارالکتب الاسلامیه، تهران ۱۳۷۴ قمری؛ نک: حسین بن ‌محمد ابن ‌طباطبایی حسنی (م۴۴۹ قمری) تهذیب الأنساب و نهایة الأعقاب، ص۲۵۰ ـ ۲۵۱، چاپ اول: نشر مکتبه آیت‌الله مرعشی نجفی، قم ۱۴۱۳ قمری؛ امام فخر رازی (م۶۰۶ قمری)، الشجرة المبارکه فی أنساب الطالبیه، ص ۱۶۹ـ ۱۷۰، چاپ اول: نشر مکتبه آیت‌الله مرعشی نجفی، قم ۱۴۰۹ قمری؛ عزالدین ابوطالب اسماعیل بنی حسین مروزی، الفخری فی أنساب الطالبین، ص۷۵ ـ ۷۶، چاپ اول: نشر مکتبه آیت‌الله مرعشی نجفی، قم ۱۴۰۹ قمری؛ شهاب‌‌الدین احمد بن ‌علی بن ‌عنبه حسنی (م۸۲۸ قمری)، عمدة الطالب فی أنساب آل ابی‌طالب، ص۳۴۷ ـ ۳۴۸، منشورات دار مکتبة الحیاه، بیروت بی‌تا؛ سید احمد بن‌ محمد کیاء گیلانی، (اعلام قرن دهم قمری)، سراج الأنساب، ص۱۴۴، چاپ اول: نشر مکتبة آیت‌الله مرعشی نجفی، قم ۱۴۰۹ قمری. 
۱۹. مآثر الکبری فی تاریخ سامراء، ج۲، ص۳۰۳. 
۲۰. ص۷۶. 
۲۱. ج۹۹، ص۷۹. 
۲۲. همان؛ تنقیح المقال، ج۳، ص۷۶، (فصل نساء). 
۲۳. ریاحین الشریعه، ج۴، ص ۱۵۰ ـ ۱۵۸. 
۲۴. محمدحسین حسینی جلالی، مزارات أهل‌البیت و تاریخها، ص۱۴۴، چاپ سوم: مؤسسة الأعلمی، بیروت ۱۴۱۵هـ.ق؛ ریاحین الشریعه، ص۱۵۰. 
۲۵. جنّات ثمانیه، ص۸۲۸. 
۲۶. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۲۴،، مؤسسة النشر الاسلامی التابعه لجماعة المدرسین بقم ۱۴۰۵قمری. 
۲۷. همان، ج۲، ص ۴۲۶. 
۲۸. بحارالأنوار، ج۵۱، ص۱۹. 
۲۹. همان. 
۳۰. سید هاشم حسینی بحرانی، مدینة المعاجز «فی دلایل الأیمة الأطهار و معاجزهم»، ص۵۸۹، منشورات مکتبة المحمودی، طهران (چاپ سنگی) بی‌تا. 
۳۱. همان، ص۵۹۱. 
۳۲. همان، ص۵۹۰. 
۳۳. سید بن‌طاووس، مهج الدعوات و منهج العبادات، ص۵۳، چاپ اول: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت ۱۴۱۴قمری. 
۳۴. أعلام النساء المؤمنات، ص۳۰۶. 
۳۵. بحارالأنوار، ج۵۱، ص۲۲. 
۳۶. شیخ طوسی، الغیبه، ص۲۳۹، چاپ اول: مؤسسة المعارف الاسلامیه، قم ۱۴۱۱قمری. 
۳۷. کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۲۶. 
۳۸. رجال طوسی، ص۴۶۷، چاپ اول: منشورات المکتبه و المطبعة الحیدریه فی النجف۱۳۸۰قمری. 
۳۹. خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال «رجال علامه حلّی»، ص۵۲، چاپ دوم: منشورات الرضی قم ۱۳۸۱ قمری. 
۴۰. تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۴۹. 
۴۱. رجال نجاشی، ج۱، ص۲۳۶، چاپ اول: دار الاضواء، بیروت ۱۴۰۸قمری؛ خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، ص۱۶. 
۴۲. رجال نجاشی، ج۱، ص۲۳۶؛ خلاصة الاقوال، ص۱۶. 
۴۳. کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۳۲؛ علامه شیخ محمدحسین اعلمی حایری، دایرة المعارف الشیعیة العامه، ج۱۶، ص۱۶۴، چاپ دوم: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت ۱۴۱۳قمری. 
۴۴. رجال طوسی، ص۴۳۲. 
۴۵. کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۳۲. 
۴۶. دایرة المعارف الشیعیه العامه، ج۱۶، ص۱۶۴. 
۴۷. رجال طوسی، ص۳۸۷؛ جامع الرواة، ج۲، ص۱۴۲، مکتبة المحمدی، بی‌تا. 
۴۸. کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۲۶؛ بحارالأنوار، ج۵۱، ص۱۱ ـ ۱۴. 
۴۹. کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص ۴۲۶ ـ ۴۲۷. 
۵۰. همان، ج۲، ص ۴۱۷ ـ ۴۲۳. 
۵۱. اثبات الوصیة للإمام علی بن‌ابی‌طالب علیه السلام، ص۲۷۲، چاپ دوم: دار الأضواء، بیروت ۱۴۰۹قمری. 
۵۲. کمال‌الدین و تمام النعمه، ج۲، ص ۴۲۳ و ۴۲۷. 
۵۳. ص ۲۰۸ ـ ۲۱۴ و ۲۴۴. 
۵۴. الفهرست، ص۲۸۴، مرکز تحقیقات و مطالعات دانشگاه مشهد، ۱۳۵۱شمسی. 
۵۵. رجال نجاشی، ص۳۸۳. 
۵۶. ص۹۹، ۱۳۵۳قمری، مطبعه فردنی طهران. 
۵۷. ص۲۲. 
۵۸. ص۴۹۵. 
۵۹. ص۳۵۳. 
۶۰. قاموس الرجال، ج۳، ص۲۸۴،، منشورات مرکز نشر الکتاب، المطبعة العلمیة تعلیم، ۱۳۸۸قمری؛ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۳۵، چاپ سوم: منشورات مدینة‌العلم آیت‌الله خویی، ۱۴۰۳ قمری. 
۶۱. رجال نجاشی، ص۳۵۳؛ رجال طوسی، ص۴۹۵. 
۶۲. دایرة المعارف الشیعیة العامه، ج۱۷، ص۴۸۸. 
۶۳. نک: شیخ طوسی، الغیبه، ص۲۳۷؛ بحارالأنوار، ج۵۱، ص۲. 
۶۴. سوره قصص، آیه ۵. 
۶۵. ج۲، ص ۴۲۴ ـ ۴۲۶. 
۶۶. ص۲۷۲. 
۶۷. ص۲۶۸. 
۶۸. ص ۲۳۴ ـ ۲۴۰. 
۶۹. ج۱، ص۴۵۵، چاپ اول: تحقیق و نشر مؤسسة الإمام المهدی، قم ۱۴۰۹قمری. 
۷۰. ج۲، ص۴۹۸،، ناشر مکتبه بنی هاشم تبریز «مطبعة العلمیة قم»، ۱۳۸۱قمری. 
۷۱. ص۵۸۶. 
۷۲. ج۵۱، ص۲. 
۷۳. ج۲، ص۵۴۰، چاپ اول: انتشارات الشریف الرضی، قم ۱۴۱۳قمری (۱۳۷۱شمسی). 
۷۴. کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۲۶؛ بحارالأنوار، ج۵۱، ص ۱۱ ـ ۱۴. 
۷۵. کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۲۹ و ۴۳۰. 
۷۶. شیخ طوسی، الغیبه، ص۲۳۰؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۵۰۱. 
۷۷. ص۵۲، چاپ اول: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت ۱۴۱۴ قمری.



تراث