وهابی‌ها چه می‌گویند؟

در پاسخ به فتواها و اقدامات فتنه انگیز وهابیان در سرزمین‌های اسلامی، حجت الاسلام والمسلمین سید محسن موسوی گرگانی یکی از اساتید معزز مدرسه علمیه کرمانی‌های قم، مقاله ای را نگاشته و برای بخش فرهنگی ارسال نموده اند که با تشکر از این استاد گرامی، متن آن را ذیلا تقدیم خوانندگان عزیز می‌نماییم؛
تاریخ پر فراز و نشیب اسلام، افزون بر سلطه ستمگرانی خونخوار و قتل و غارت وحشیانه آدم نما، گاهی عربده‌های اختلاف برانگیز و گوش خراشی را از کسانی شنیده که هرگز برایش حل نشده است که چگونه کسانی که لباس دین را به تن کرده و جایگاه مفتی و قاضی را اشغال کرده و سنگ دین را به سینه زده و پیروی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را شعار خود قرار داده اند، این گونه برخلاف آیات الهی، راه تفرقه افکنی را در پیش گرفته اند و با تهمت و افترا به مسلمانان و خداپرستان آنان را کافر ومشرک و واجب القتل قلمداد کرده و دیگر مسلمانان را به قتل و کشتار آنان تحریک می‌کنند و برخلاف صریح قرآن کریم که می‌فرماید: “واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا” راهی رادر پیش گرفته اند که اگر موفق شوند جز شعله ور کردن آتش جنگ در میان مسلمانان ونابود کردن تلاش پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و مجاهدان نتیجه دیگری را به دنبال ندارد.
این گونه عربده ها به انگیزه‌های گوناگون در طول تاریخ اسلام، گهگاهی علیه شیعیان علی بن ابی طالب و دوستاران علی و زهرا(علیه السلام) و فرزندان آن دو بزرگوار شنیده شده و در زباله دان تاریخ دفن گردیده و دیگرمسلمانان چندان توجهی به آنها نکرده و گویا بطلان آنها را دریافته واز آنها گذشته اند، تا اینکه در این اواخر مردی به نام محمد بن عبدالوهاب در صحنه تاریخ ظهور کرد. او نه تنها به شیعیان حمله کرد و آنان را مشرک خواند، بلکه سنیان را نیز مشرک وکافر دانست و هر که رابه زیارت و دعا و توسل و تعظیم مردگان حتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) معتقد بود، مشرک دانست. او به پشتوانه بعضی از حاکمان عرب، فرقه وهابیه را به وجود آورد، و مرتکب بدعتهای زیادی در اسلام شد، وکار را به جایی رسانید که عده ای از علما وفقها و قضات اهل سنت او را تکفیر کردند(۱)، و پس از ظهور این مرد بود که گاهی شیخی و امام جماعتی و واعظی ظهور کرد و به تکرار و تبلیغ سخنان او پرداخت و احیانا در مراکز زیارتی به اذیت و آزار زائرانی که برای ادای احترام به روح مقدس نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و فرزندان آن بزرگوار می‌رفتند، پرداخته می‌شد، ولی اینها چندان اثری نداشت و مسلمانان بخصوص شیعیان، چندان توجهی به آنها نمی‌کردند هرچند دانشمندانی چون علامه امینی در کتاب پرارزش “الغدیر” و شرف الدین موسوی در کتاب گرانبهای “الفصول المهمه” مشت این مزدوران تبهکار و عالم نمایان جیره خوار را باز کرده اند، وجدا نشان داده اند که اینان اراذل و اوباشی بوده اند که روی انگیزه‌های شیطانی به نشر اکاذیب پرداخته اند و از این طریق، آب به آسیاب دشمن ریخته اند.
آنچه که دل هر مسلمان وانسان آزاده ای را به درد می‌آورد، این است که امروز که کفر والحاد برای سلطه بر منابع مسلمانان به کشورهای اسلامی هجوم آورده و دو کشور اسلامی را اشغال کرده و هنوز قصد تجاوز بیشتر دارد، این گونه زمزمه ها به گوش می‌رسد و عالم نمایانی نادان و مزدورانی انسان نما- به اصطلاح- فتوا صادر می‌کنند که شیعیان مهدورالدم و واجب القتلند؛ تا در این دو کشور اشغال شده، مسلمانان دیگر را به جان شیعیان و شیعیان را به جان دیگر مسلمانان بیندازند، و اینان را به یکدیگر مشغول کنند، تا اربابان آنان، بهانه بیشتری برای باقی ماندن در این دو کشور داشته باشند، و تا آخر منابع مادی ومعنوی آنان را به غارت برند، که جز این گونه رفتار از مزدوران مورد انتظار نیست.
سخن این است که چگونه این مفتیان و عالمان تهی مغز، کسانی را کافر و از دین خارج می‌دانند و به قتل و غارت اموالشان و اسارت نوامیسشان فتوا می‌دهند، که به وحدانیت خدا و نبوت محمد مصطفی (علیه السلام) و قیام روز جزا شهادت می‌دهند، و شبانه روز پنج وعده نماز می‌خوانند و زکاتی را که خداوند متعال بدان دستور داده می‌پردازند و ماه مبارک رمضان را باکمال خلوص روزه می‌گیرند، و قرآن مجید را به عنوان کتاب مقدس آسمانی خود مورد تمجید و احترام قرار می‌دهند؟! آیا کتابهای روایی و دینی اهل سنت پر از روایات و فتاوایی نیست که اهل توحید، مسلمان و مومن و اهل نجاتند؟ آیا در کتاب صحیح نجاری نیامده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: کسی که “ لااله الاالله”بگوید آتش جهنم برا و حرام می‌شود؟ آیا شیعیان هر روز و شب “لااله الا الله و ان محمدا رسول الله” نمی‌گویند؟! و آیا اینان از آنچه که در صحاح سته و مسندا حمد درباره اهل قبله و اصلاح و ایمان آنان و شفاعیت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای آنها آمده خبر ندارند ویا خبر دارند وبرای ادای وظیفه مزدوری خود به تهمت و افترا دست می‌زنند؟! و افزون بر این روایات، بسیاری از فقیهان اهل سنت به صراحت فتوا داده اند که هرگز نمی‌توان اهل ایمان و اهل قبله را تکفیر کرد، هر چند که اهل غلو و بدعت باشند. و لازم است کسانی که در این مسئله تردید دارند به کتاب “الفصول المهمه” فصل ششم نوشته سید عبدالحسین موسوی، ملقب به شرف الدین رجوع کنند؛ زیرا در آن جا به طور مفصل روایات و فتاوای اهل سنت با آدرس دقیق آمده است، بنابراین، باید به کسانی که امروزه و دراین اوضاع که اسلام مورد هجمه تمام عیار کفر والحاد و مسیحیت و یهودیت قرار گرفته، به شیعه حمله می‌کنند، و علیه شیعه فتوا صادر می‌کنند، گفت: ای بیچاره‌های تهی مغز آیا آمریکا و اسراییل که فلسطین و افغانستان و عراق را اشغال کرده اند، و خون مسلمانان شیعه و سنی را می‌ریزند، و به مسجدالاقصی بی احترامی می‌کنند و زنان و فرزندان فلسطینی را به خاک و خون می‌کشند و مسلمانان را آواره می‌کنند و در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی با تمام قوا علیه اسلام و قرآن تبلیغ می‌کنند و پیامبر اسلام را مورد استهزا قرار می‌دهند، برای اسلام خطرناکند، یا شیعیان که این همه برای قرآن واسلام فداکاری می‌کنند و برای نجات بیت‌المقدس و مردم فلسطین اعلام آمادگی می‌نمایند؟! چرا فکر نمی‌کنید که این دنیا به سرعت رو به تباهی و زوال است و نمی‌ارزد که انسان برای زندگی چند روزه این گونه ناجوانمردی کند و آخرش را به دنیای فانی و زود گذر بفروشد و زندگی جاودانه و بهشت پرنعمتی را که نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از آن خبرداده و پاداش نیکی و برادری و عمل خیر و صلاح ذات بین معرفیش کرده به چند دلار بی ارزش، معاوضه کند! و اگر چنین نیست بیایید باهم بنشینیم و گفتگو کنیم تا ببینیم که مشکل در کجا است؟ و چرا گرهی که بادست باز می‌شود آن را به دندان می‌گیرید و نه تنها دندانهای خود را از بین می‌برید، بلکه صحنه را پر خون می‌کنید؟ و مگر شما نمی‌گویید: شیعیان مشرکند و کشتنشان واجب؟ خوب این شیعیانند که هزار ها کتاب ومقاله و سخنرانی درباره توحید دارند و در این کتابهای فلسفی و کلامی و آموزشی، توحید الهی را ثابت کرده اند، و صفات حق را به بهترین وجه مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند، و هر شبهه ای را در این باره پاسخگو هستند، و آیا کسی که این گونه حرکت می‌کند مشرک است و اگر شیعیان این گونه هستند که هستند و معذالک مشرکند باید اعتراف کرد که موحدی در این عالم وجود ندارد؛ زیرا اگر بنشینیم و با هم گفتگو کنیم، معلوم می‌گردد که شیعه این چنین است و هیچ گروه دیگری از میان مسلمانان، این چنین درباره اثبات و توحید خدا و نفی شرک، قیام نکرده است، پس ای بندگان خدا اگر نمی‌دانید بدانید که شیعه، خداپرست و موحد است و کمترین تردیدی در این امر به خود راه ندهید، واز خدا بترسید که فردای قیامت مورد پرسش قرار می‌گیرید و آن وقت است که راه گریزی برایتان نیست، و اگر دراین باره تردیدی دارید بیایید با هم سخن بگوییم، تا برایتان آشکار شود که شیعه به توحید خالص معتقد است، و محمدبن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) را آخرین پیامبر خدا می‌داند و قرآن را کتاب آسمانی و معجزه او که تحریف نشده تلقی می‌کند.

پرسشی که در یک نشست علمی مطرح می‌شود، این است که آیا می‌توان مسلمانی را که به خدا و پیغمبر خاتم وقرآن مجید وجهان آخرت معتقد است به قتل و غارت اموالش فتوا داد؟ خدا شاهد و گواه است که شیعیان علی بن ابی طالب (علیه السلام) به طور اکمل به این اصول اعتقاد دارند و ایمان دارند که خداوند متعال محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم را به عنوان آخرین پیامبر خود برانگیخته و آن حضرت با کتاب آسمانی خود در تمام مدت عمر خود پس از بعثت را‌برای حکومت دین بر جامعه بشر و هدایت بشر به راه راست تلاش و کوشش کرده و بشر را به آنچه که مایه سعادتش می‌گردد، از جمله، اعتقاد به جهان آخرت، راهنمایی نموده است و کتاب و عترتش را برای هدایت بشر پس از خودش به جای گذاشته و به حق پیوسته است، و آیا می‌توان کسی را که به چنین عقیده ای معتقد است، کافر خواند و به قتل و نابودی اش فتوا داد؟ آیا خداوند متعال در قرآن نمی‌فرماید: “ و من یقتل مومنا متعمدا فجزایه جهنم خالدا فیها و غضب الله علیه ولعنه و اعدله عذاباعظیما” (نساء، ۹۳) هرکس مومنی را به طور عمد بکشد جزا و پاداش دوزخ است و او برای همیشه در آن دوزخ خواهد ماند و مورد خشم و لعنت خدا قرار می‌گیرد و خدا عذاب بزرگی را برای او مهیا کرده است.
آیا سردمداران وهابیت دراین نقطه تاریخ این قدر از قرآن و مفاهیم آن بدورند که این گونه آیات قرآن را که جزء محکمات قرآنند نمی‌خوانند و نمی‌فهمند؟ و به قتل و کشتار گروهی از مخلص ترین مسلمانان فتوا می‌دهند، و هیچ فکر نمی‌کنند که مشمول آیه یاد شده و آیه سوره بقره می‌گردند که خداوند متعال طبق آن می‌فرماید: “ومن الناس من یعجبک قوله فی الحیاه الدنیا و یشهدالله علی مافی قلبه و هو الد الخصام و اذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل والله لایحب الفساد” (بقره، ۲۰۵) وآیا اینان نمی‌دانند که قرآن می‌گــــــــــــــوید: “ والفتنه اکبر من القتل” (بقره، ۱۲۷) آیا فتوا دادن به قتل مسلمان و غارت اموالش و اسارت ناموسش، فتنه و فساد نیست؟! و اگر این گونه حرکات و تفوهات فتنه و فساد نیست، پس فتنه و فساد چیست؟ و اگر به جای عمل کردن به “واعتصموا بحبل الله جمیعا” آتش خشم و نفاق و اختلاف را میان مسلمانان روشن کردن، فتنه انگیزی و اهلاک حرث ونسل و فساد در روی زمین نیست، نام این اعمال و رفتار را چه باید گذاشت؟! و شگفتا که سایر مسلمانان و دانشمندان اسلامی در برابر هجمه ناجوانمردانه ای که گروهک وهابیه، علیه پیروان محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی مرتضی (علیه السلام) آغاز کرده اند و راه دشمنی و اختلاف را در پیش گرفته اند، سکوت نموده و توجه ندارند که خداوند متعال می‌فرماید: “انما المومنون اخوه فاصلحوابین اخویکم”(حجرات، ۱۰) همه مومنان با هم برادرند پس در اصلاح میان آنان بکوشید. “وان طایفتان من المومنین اقتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احدایهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفییی الی امرالله ”(حجرات، ۹) و اگر دوطایفه از مومنان به اختلاف و نزاع با یکدیگر پرداختند باید میان آنان اصلاح کنید واگر یکی از آنان دو بر دیگری ستم کرد، با او نبرد کنید، تا به امر و دستور خدا برگردد.
آیا این تهی مغزانی که خود را مسلمان و مومن می‌پندارند و علیه شیعه، بلکه علیه فرزندان رسول خدا و فاطمه زهرا وعلی مرتضی که باید مورد احترام همه مسلمانان باشند، به صدور فتوا می‌پردازند و به کشتن آنان و تخریب قبور مقدسه علی وحسین (علیه السلام) فتوا می‌دهند ستم آشکاری را براین مومنان روا نداشته اند؟ پس چرا مفتیان وفقیهان با آنان به مبارزه بر نمی‌خیزند و آنا ن را سرجای خود نمی‌نشانند.

و شگفت تر اینکه شیعه در این ماجرا طرف مقاتله آن ناجوانمردان واقع نشده و هیچ حرکتی که نشانه دشمنی و اختلاف باشد، از خود نشان نداده و معذالک گرفتار این ستم و ظلم قرارگرفته، وسالهاست که هر روز براثر همین فتواها شماری از آنان در پاکستان و عراق و جاهای دیگر به خاک و خون کشیده می‌شوند، و عجیب است که فقیهان مسلمان این همه ظلم و جنایت را مشاهده می‌کنند، و به قرآن عمل نکرده و علیه این جنایتکاران قیام نمی‌کنند وبه مسلمانان اعلام نمی‌کنند که شیعیان، برادران اسلامی شما هستند و آنان، شما را مسلمان می‌دانند، و احکام اسلام را درباره شما بار می‌کنند، و شما نیز باید درباره آنان این گونه فکر کنید، و به سخنان یاوه وهابیه گوش فرا ندهید که اینان نه تنها شیعیان را تخطیه کرده و نامسلمان می‌دانند درباره اهل سنت نیز این گونه فکر می‌کنند و آنان را نیز به جرم احترام و تعظیم رسول خدا کافر و مشرک می‌دانند، و این همه ظلم و جنایت را بدون کمترین استناد به کتاب و سنت درباره مسلمانان روا می‌دارند، و باید مسلمانان بدانند که اینان، دین خدا را به بازی گرفته اند، و گروهی هستند که دینشان را به دنیا فروخته اند و برای جیفه دنیا در خدمت ستمگران و استعمارگران قرار گرفته اند، وگرنه چگونه ممکن است مسلمانی که محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) و کتاب خدا را پذیرفته، بی پروا به قتل و غارت مسلمانی دیگر فتوا دهد و از روز جزا نهراسد، و آن همه نصوص دینی را در پرهیز دادن مسلمانان از قتل وغارت مسلمانان، نادیده بگیرد؟!!!
اکنون پرسش را ریز تر کرده، و می‌پرسیم به راستی گناه شیعه در نگاه این گروهک منحرف چیست که این چنین ناجوانمردانه مورد هجمه قرار می‌گیرد؟‌آیا آنان دستاویزی برای اعمال و رفتار خود دارند؟ و آیا می‌توانند در یک محکمه عادلانه پاسخگوی جنایاتی باشند که علیه شیعه و مقدساتش انجام داده و می‌دهند؟ تردیدی نیست که وهابیت هیچ دلیل و مدرکی برای اعمال و رفتار خودش علیه مسلمانان بویژه شیعیان ندارند، وگرنه تاکنون آن را ارائه می‌کرد، و چگونه می‌توان برای کشتن و غارت کردن مسلمانی دلیلی اسلامی اقامه کرد؟ بلکه اشاره شد که اعمال و رفتار آنان مخالف صریح قرآن کریم است و لذا همه فقیهان اسلامی بر این باورند که نمی‌توان کسی را که خداوند پیغمبر و معاد را پذیرفته کافر دانست و گفتیم که اینان سایر فرقه ها و گروههای اسلامی بویژه شیعه را کافر ومشرک می‌دانند، در حالی که آنان، اصول دین را پذیرفته و به فروع دین عمل می‌کنند، توحید را قبول دارند ومحمد مصطفی را فرستاده خدا و خاتم پیامبران می‌دانند و برای پاسخگویی در روز رستاخیز به اعمال نیک پرداخته و خود را آماده پاسخگویی در آن محکمه الهی می‌کنند، و این همه را با دلیل و برهان پذیرفته اند و در راه نشر و تبلیغش جانفشانی می‌کنند، و آیا می‌توان چنین مومنانی را کافر یا مشرک دانست؟! آنان می‌گویند: شیعیان به زیارت قبور می‌روند، پس مشرکند، در حالی که به زیارت قبور پیامبران و اولیای خدا و صالحان رفتن امری است پسندیده و مورد قبول همه مسلمانان وبسیاری از علما و دانشمندان اهل سنت به این امر تصریح کرده اند. بویژه روایات زیادی را در ترغیب و تشویق زیارت قبر نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ذکر نموده اند، و در این‌باره خوب است نظر خوانندگان عزیز را به آنچه عالم بزرگ اهل سنت در کتاب الشفاء آورده جلب کنم: او می‌نویسد: “از دین مقدس اسلام و سیره صالحان معلوم و آشکار است که انسان باید از بعضی از مردگان صالح تبرک کند ودر کنار قبرشان از روح آنان استمداد نماید، چه رسد به پیامبران الهی، و کسانی که می‌پندارند قبرهای پیامبران و سایر مردم مساویند، سخن عجیبی می‌گویند و ما کمترین تردیدی در بطلان چنین سخنی نداریم و خطا واشتباه چنین کسانی را قطعی و تردید ناپذیر می‌دانیم و چنین سخنی جز پایین آوردن درجه پیامبران الهی چیز دیگری نیست» (شفاء، شیخ تقی سبکی - الغدیر ج ۵، ص ۹۲) و اکنون نوبت آن رسیده است که به چند روایت از روایات اهل سنت که از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده اند و فضیلت زیارت قبر آن حضرت را گوشزد نموده اند اشاره کنیم، تا برهمه آشکار گردد که وهابیت حتی روایات متواتره اهل سنت را نیز قبول ندارد، و این، بدان معنی است که این گروهک بنابر آن نهاده که در دین خدا بدعتگذاری کند کاری به آن ندارد که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه گفته و چه دستور داده است:

۱- عده زیادی چون ابومحمد وراق نیشابوری متوفای سال ۲۵۵، و ابوبشر دولابی متوفای ۳۰۱ در “الکنی والاسما” وبیهقی در “السنن ” و یحیی بن علی قرشی مالکی در کتاب “الدلایل المبینته فی فضایل المدینه” و ابن لحاج در “المدخل” و ماوردی در“احکام سلطانیه” وعده زیادی که مجموعا به چهل نفر می‌رسند و علامه امینی در جلد ۵ الغدیر به آنها اشاره کرد، نقل کرده اند که عبدالله بن عمر گفته: رسول خدا فرمود:“من زارقبری وجبت له شفاعتی” هرکس قبر مرا زیارت کند شفاعت من برای او واجب می‌گردد.

۲- در نقلی دیگر ۱۶ نفر از اعاظم راویان اهل سنت از عبدالله بن عمر همین مضمون را نقل کرده‌اند، و در نقل سوم بیش از بیست نفر از حافظان و راویان اهل سنت از عبدالله بن عمر نقل کرده‌اند که رسول خدا فرمود: هر کس حج بگذارد و قبر مرا زیارت کند مثل آن است که مرا در حال حیات زیارت کرده است و در روایتی دیگر که حدود ده نفر از راویان اهل سنت نقلش کرده اند آمده است که عبدالله بن عمر گفته که رسول خدا فرمود: هرکس حج بگذارد و مرا زیارت نکند، به من جفا کرده است، و روایات زیادی نظیر این روایات را بیش از ۹۰ نفراز حافظان و راویان اهل سنت و جماعت از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده اند که همه از آن حکایت دارد که آن بزرگوار به زیارت قبر مطهرش تشویق کرده و آن را مایه خیر و برکت برای زائران دانسته است(الغدیر، ج ۵، ص۹۳) آیا با وجود این روایات متواتره می‌توان گفت: زیارت قبول شرک است و اگر زیارت قبور شرک باشد، لازمه‌اش آن است که -معاذالله - نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به شرک دستور داده باشد، و آیا یک مسلمان می‌تواند در برابر این همه روایت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جبهه گیری کند و آنچه را که آن حضرت به آن دستور داده است شرک بداند؟! ولی با کمال تاسف باید گفت: وهابیت این کار را کرده و یکی ازگناهان نابخشودنی مسلمانان را همین می‌داند که به زیارت قبور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و فرزندان آن حضرت می‌روند و در کنار قبور مطهره آنان، نماز می‌خوانند و دعا می‌کنند، و می‌بینید که این فکر، فکری پلید و در برابر دستوری است که از طرف پیغمبر خدا رسیده است پس نه تنها زیارت قبور، شرک نیست بلکه نوعی عبات خدا است زیرا مسلمانان در کنار این قبور مطهره به عبادت خدا می‌پردازند و برای صاحبان آنها دعا می‌کنند و از خدا طلب مغفرت می‌نمایند و این نه تنها شرک به خدا نیست بلکه عبادت خدا در بهترین مکان‌ها ست که مورد دستور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار گرفته است.

وهابیت می‌گوید: چون شیعیان به زیارت قبر رسول خدا می‌روند و دو سیداهل بهشت و فرزندان زهرا را زیارت می‌کنند، پس مشرکند و باید آنان را کشت و اموالشان را غارت کرد در حالی که اعاظم فقیهان اهل سنت به استحباب زیارت قبر نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وتعظیم آن بزرگوار در کنار قبرش فتوا داده‌اند، پس باید همه آنان از نگاه وهابیت، مشرک باشند و بعضی از آنان عبارتند از حسین بن حسن حلیمی، شافعی در کتاب “المنهاج و شعب الایمان”، ماوردی در “احکام سلطانیه”، ابراهیم بن محمد شیرازی شافعی در “المهذب” قاضی عیاض مالکی در “الشفاء” و ۳۶ تن دیگر از فقیهان و دانشمندان که مرحوم علامه امینی در جلد ۵ الغدیر اسامی و تاریخ وفات و نامهای کتابهای آنان را به‌طور دقیق ذکر کرده است و ما برای اینکه مقاله طولانی نشود از ذکر آنها خودداری می‌کنیم، و گروه وهابیه را توصیه می‌کنیم دستکم این جلد از کتاب الغدیر را مطالعه کنند، تا یقین پیدا کنند که راه و رسمی که در پیش گرفته اند اشتباه است و شیعه در اعتقاد به زیارت قبور بزرگان دین تنها نیست، بلکه اهل سنت نیز به بزرگان دین و حتی علما و فقها خود پس از ارتحال از این دنیا احترام می‌کنند و این احترام و تعظیم را بر سر قبور آنان، اظهار می‌دارند، پس اولا وهابیت در برابر همه مسلمانان قرار گرفته و بدون هرگونه دلیلی آنان را تخطیه می‌کند و در نتیجه بدعتگذاری می‌نماید و بر همه مسلمانان است که آنها را سرجای خود بنشانند. و ثانیا وهابیت باید بداند که رفتن به سر قبور پیشوایان دین و تعظیم آنان در نظر شیعه یک امر مستحب است، همان طور که در نزد بسیاری از فقیهان اهل سنت یک امر مستحب است، و لابد هر یک از این فقیهان برای این فتوایشان دلیل دارند، بویژه فقیهان شیعه که هیچ فتوایی را بدون استناد به کتاب یا سنت و یا عقل بدیهی صادر نمی‌کنند بنابراین اینان، اجتهاد می‌کنند و از روی دلیل و مدرک که به بعضی از آنها اشاره شد فتوا می‌دهند که زیارت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و فرزندان زهرا و علی (علیه السلام) مستحب است وچناچه دراین فتوا - فرضا - اشتباه کرده باشند نمی‌توان آنان را مشرک و کافر نامید، کما اینکه فقیهان شیعه، سایر فقیهان را که اجتهاد کرده و از روی دلیل برخلاف آنچه که آنان معتقدند فتوا می‌دهند تکفیر نمی‌کنند، پس این چه جنایتی است که گروهک و هابیه مرتکب می‌شود، و هر روز، فتواییه صادر می‌کند و بی شرمانه حکم قتل و غارت سایر مسلمانان را اعلام می‌کند.در پایان سخن توصیه می‌کنیم که باید دلسوزان دین، پیش از اینکه کار از کار بگذرد این گروهک منحرف و بدعتگذار را سرجای خود بنشانند و نگذارند که بیش از این خون مسلمانان به زمین ریخته شود ووعده ای از فقیهان شیعه، به مقابله به مثل برخیزند، چه اینکه قرآن می‌فرماید: “ فمن اعتدی علیکم فاعتدواعلیه بمثل ما اعتدی علیکم”.

پی نوشت:
(۱) رجوع کنید به کتاب الغدیر، ج۵، ص
به قلم: حجةالاسلام سید محسن موسوی گرگانی
منبع: سلام شیعه به نقل از روزنامه رسالت

 



شیعه آنلاین