مقدمه:
برخی از سخنان معصومین، گاه در عین روشنی، بسیار پیچیده و نیازمند دقت و تیزبینی هستند. چون کلامشان همانند قرآن دارای تفسیر و بطون مختلفی است، باید با توجه به سیره و سلوک آن ها و نیزحقیقت امامتشان معنی شوند. ما در این مختصر با الهام از سیره وسخنان این بزرگان و نیز دقت فراوان در احادیث دیگر به معنی این عبارت امیرمومنان - لولا حضور الحاضر وقیام الحجه بوجود الناصر - می‌پردازیم تا ان شاء الله مفهوم درست آن آشکار شود.

این سخن مولا در کجا ذکر شده است؟

این دو جمله بخشی از خطبه شقشقیه هستند. یعنی خطبه ای که مدت ها پس از قبول حکومت توسط امیرالمومنین و بر فراز منبر ذکر شده و گویا مولای مومنان در مقام بیان راز پذیرش جکومت است و نکته ای را می‌خواهد بیان کند که حتی لحظه پذیرش حکومت، مردم به آن توجه نداشتند!

امیرمومنان می‌فرمایند:
((أما و الذی فلق الحبه و بری النسمه لو لا حضور الحاضر وقیام الحجه بوجود الناصر و ما أخذ الله علی العلماء أن لا یقاروا علی کظه الظالم و لا سغب المظلوم لألقیت حبلها علی غاربها ولسقیت آخرها بکأس أولها))
ترجمه:
((آگاه باشید! سوگند به خدایی که میان دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر نبود حضور حاضر و قیام حجت به خاطر وجود یاری کننده واگر نبود عهد الهی که خدای تعالی از دانایان گرفته تا بر سیری ظالم و گرسنه ماندن مظلوم راضی نشوند هر آینه ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهان آن می‌انداختم و آخر خلافت را به کاسه نخست آن آب می‌دادم.))

پس از بیان قسمتی از خطبه، به نکاتی چند در باب مفهوم این عبارت اشاره می‌کنیم.

نکته اول: امیرالمونین(علیه السلام) به مردم در قبول خلافت خود اعتماد نداشتند

اگر نگاهی اجمالی به شرایط و موقعیت خاص مردم آن زمان بندازیم متوجه می‌شویم که:

۱- مردم زمان ایشان مشتمل بر افراد زیادی بودند که اعتقاد چندانی به ولایت و امامت ایشان نداشته و صرفا به عنوان یک حاکم عادل به ایشان مراجعه کرده بودند تا بیاید و بر آن ها حکومت کند. امیرالمومنین نیز با علم بر این نکته که این جماعت، یاری کننده اصلی او در مسیر دین نیستند و با اعتقاداتی که الهام گرفته از حکام قبلی است به نزد او آمده اند حکومت را قبول فرموده است!

نکته دوم: آن جماعت نماینده همه مردم تحت حکومت مولا نبودند:

۲-نیک می‌دانیم که این جماعت – که از امیر مومنان تقاضای پذیرش حکومت داشتند - هرگزنماینده همه مردم تحت حکومت مولا نبودند وصرفا برای تحقق یافتن خواسته خود پافشاری می‌کردند!

نکته سوم: امیرالمومنین باید منصوب خدا باشد نه مردم!

با این حال این سوالات در ذهن تداعی می‌شود که این عده چگونه می‌توانند بر علی ابن ابیطالب حجت را تمام کرده و او را بر همه مردم، حاکم کنند؟ و آیا به راستی در قاموس علی، پافشاری عده ای – که جز تعداد اندکی از آن ها، کسی اعتقاد چندانی به امامت الهی او ندارد- سبب می‌شود تا او بر دیگران هم که چنین خواسته ای ممکن است نداشته باشند حکومت کند؟

و آیا چنین نصبی الهی خواهد بود یا بر اساس خواسته مردم خواهد بود؟ و آیا در چنین حالتی مولا خلیفه رسول خدا خواهد بود و حجت خدا یا خلیفه مردم؟!

می دانیم که با پذیرش فرض مسآله- یعنی اتمام حجت بر مولا توسط مردم- پاسخ به این سوالات بسیار غلط و اشتباه خواهد شد. زیرا آن عده هرگز نمی‌توانند نماینده تمام مردم تحت حکومت او باشند و اگر علی ابن ابیطاالب حجت خدا و جانشین رسول اوست الزاما باید برای پذیرش این امر، دستوری الهی داشته باشد نه صرفا تقاضای مردم!

پس از بیان این مقدمات و تذکار چند نکته، به معنی اصلی این عبارت و مفهوم واقعی آن اشاره می‌کنیم.

معنی حضور الحاضر:


علامه مجلسی در توضیح این عبارت فرموده است: ((الحاضر، الوقت الذی وقته الرسول للقیام بالامر))
ترجمه: ((حاضر یعنی فرا رسیدن زمانی که رسول خدا برای قیام نسبت به این امر تعیین کرده بود.))
یعنی معنی ((حاضر)) در این عبارت، حضور مردم نیست! بلکه حاضر شدن زمان پذیرش امیرالمومنین است که قطعا مبتنی بر شرایط الهی است و نه تقاضای مردمی!

معنی قیام حجت:

یعنی اتمام حجت الهی بر امیرمومنان از طرف خدا نه مردم! یعنی مردم که آمدند علامت آمدن آن حجت شدند. زیرا پذیرش امیرمومنان منوط به اتمام حجت الهی و دستور الهی است. حال چه مردم بیایند وچه نیایند. حالا آمدن مردم علامتی بر ظهور حجت بر امام ازجانب خدا می‌شود نه خود حجت!

اگر آمدن مردم حجت را بر امام تمام کند امام با رضایت تام و به عنوان یک فریضه واجب باید اقدام به حکومت کند و دیگر جای شکایت و اعلام رها کردن افسار حکومت نیست. زیرا چنین امری قبیح و زشت خواهد بود. در حالی که وقتی مردم آمدند امیرالمومنین از باب فضل حکومت را می‌پذیرد که این همان اتمام حجت الهی بر اوست نه اتمام حجت مردم بر علی. در این مرحله و با این فرض است که هم خدا و هم امیرالمومنین می‌توانند یک نارضایتی از پذیرش حکومت بر مردم هم داشته باشند.

در مرحله اول یعنی اتمام حجت مردم بر مولا، وجوب و رضایت تام علی شرط است و در مرحله دوم فضل او که ممکن است نارضایتی او را نیز به همراه داشته باشد و این مطلب با دانستن مقام و شأن الهی آنان سازگارتر است.

حال اگر مردم نخواهند و نیایند اما حجت الهی بر مولا تمام شده باشد؛ یعنی مردمی برای نصرت نیامده باشند اما او ازجانب خداوند مأمور به تشکیل حکومت شده باشد وظیفه دارد تا مردم سرکش را به راه مستقیم الهی بکشاند و حتی اگر آن ها نخواهند حکومت بر آن ها را تشکیل داده و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نورزد. چرا که علی امام من الله است و مطیع دستورات او و عامل به اوامر او که مسلم است در این مسیر از امداد غیبی و نعمت‌های الهی و کمک فرشتگان و... برخوردار خواهد بود.

معنی وجود ناصر:

قیام الحجه بوجود الناصر در این عبارت، نصرت الهی و امداد غیبی و نیز نصرت مومنین حقیقی است که گویا وعده خدا بر امیرالمومنین بوده و علامت آمدن آن حجت است تا او حکومت را بپذیرد. یعنی حجت بر مولا تمام شد چون نصرت لازم فراهم شد واین نصرت، دلیل ظهور آن حجت الهی بر مولا بود! اما نصرت مومنین خود علت قیام حجت بر امیرمومنان نبود بلکه علامت فرارسیدن آن حجت الهی بود.
کما این که علایم ظهور، شرایط ظهور نیستند بلکه علامت آمدن ظهور با دلیل خاص خودش هستند. اکنون هم ناصرین آمده اند تا دلیل آمدن آن قیام یعنی علامت آمدن آن حجت بر مولای زمین و زمان باشند و این وعده رسول خدا بوده که به امیرالمومنین داده شده بود.

نتیجه:
هیچگاه مردم نمی‌توانند با انجام افعالشان حجت را بر حجت خدا تمام کنند. زیرا بر حجت خدا، از طرف خدا، حجت تمام می‌شود نه ازطرف مردم! اگر حتی در یک مورد این روند برعکس شود دیگر امام، حجت خدا نخواهد بود بلکه حجت مردم خواهد بود.
در اینجا نیز مردم با پافشاری خود، هیچ حجتی را بر مولا تمام نکردند بلکه در زمانی گرد او جمع شدند که آن زمان، زمان اتمام حجت الهی بر او بود و وجود ناصرین حقیقی در میان آن ها علامت ظهور آن حجت بر مولا بودند نه خود حجت!

ازاین رو امیرمومنان فرمودند: قیام الحجه بوجود الناصر. یعنی قیام آن حجت خاص (مبنی بر پذیرش حکومت) به دلیل آشکار شدن یاری دهندگان. نتیجه آن که یاری کننده ها سبب ظهور حجت بر مولا نبودند بلکه علامتی بودند که معلوم می‌شود آن حجت الهی و دستور خداوندی بر مولا تمام شده است!

 

/



برگرفته از کتاب «راز پنهانی و رمز پیدایی دکتر بنی هاشمی»