وهابیت چگونه شکل گرفت؟

تأملی در شکل گیری وهابیت و عقاید آن
"همفر"با کمک زنی که او هم جاسوس انگلیس بود و نام مستعار"صفیه"را داشت محمد بن عبدالوهاب را بر آن داشتند تا دعوی خود را آشکارکند و سرانجام آن شد که پیروان او دست به تخریب اماکن مقدس اسلامی زدند.
گروه وهابیت اساساً از نظر افکار و عقاید با مذهب تسنن متفاوت است و بسیاری از عقاید اهل تسنن را شرک‌آمیز و کفر تلقی می‌کند. در حقیقت وهابیت یک جریان سیاسی است که می‌خواهد با پوشش مذهبی و انتساب خویش به مذهب تسنن از وحدت مذاهب اسلامی جلوگیری نموده و خط تفرقه بین دو فرقه عمده خاصه و عامه را تشدید کند و سلطه استعمار را همواره بر ملل اسلامی پاس دارد.

متاسفانه وهابیت امروزه با دردست داشتن سرزمین زرخیز عربستان و تکیه بر ثروت عظیم خدادادی توانسته است به جریان نیرومندی تبدیل شود و سازمان‌های بی‌شماری را در جهان برای تبلیغ مرام خویش بنیان نهد. به‌ویژه در کشورهای ایران و پاکستان در مناطق سنی‌نشین که اغلب از فقر و استضعاف رنج می‌برند سرمایه‌گذاری‌های فراوان نموده، مدارس علمیه تاسیس کرده و پول‌هایی را برای طلاب و‌... خرج کند و آنها را به سیاست‌های عربستان جذب نماید.عقایدی را که وهابی آن را حد فاصل خویش با شیعه می‌دانند و با تمسک به آنها شیعه را خارج از دین و مشرک قلمداد می‌کنند در حقیقت عقاید مشترک شیعه و سنی است و شیعه و سنی به هم نزدیک‌ترند تا وهابیت.
هر چند مذهب و مسلک وهابی‌ها توسط محمد بن عبدالوهاب نجدی پدید آمده که در سال ۱۲۰۶ هجری درگذشته است ولی اساس معتقدات وهابی‌ها را افکار و نظرات ابن‌تیمیه تشکیل می‌دهد. از این رو باید ابن‌تیمیه حنبلی را پیشرو علمای وهابی دانست که در قرن هشتم هجری می‌زیسته و زندگی آشفته‌ای را داشته است.

فرقه وهابیت نه تنها در این خصوص انکاری ندارند بلکه به آن نیز می‌بالند. خود ابن تیمیه هم تحت تاثیر برخی از احادیث و آراء احمد بن حنبل پیشوای حنابله متوفی سال ۲۴۱ هجری قرار داشته که در کتاب مشهورش المسند و دیگر آثارش آمده است و بر اساس آنها ابن تیمیه خدا را جسم می‌دانسته و برای ذات مقدس باریتعالی دست و پا و چشم و زبان و دهان و مکان قایل بوده است.
او چون به ظاهر آیات و روایات می‌نگریسته خدا را در بالای آسمان و نشسته بر تخت می‌پنداشته و در عین اینکه منکر تشبیه خدا بوده چنین اعتقادی نسبت به ذات حق داشته است. افکار احمد حنبل یکی از مهم‌ترین منابع فکری و مذهبی محمد بن عبدالوهاب بود به‌طوری که وهابیان از نظر مذهب جزو حنبلیان هستند.
او از عقل و رای بیزاری جست و در استناد به حدیث هرچند ضعیف و غیرمستند تا آنجا مبالغه کرد که گروهی از بزرگان او را از ائمه حدیث شمرده‌اند و نه از فقها. عجیب اینکه گفته می‌شود نسب احمد بن حنبل به ذی‌الثدیه رییس فرقه خوارج می‌رسد. معروف است که او نیز مانند جدش مخالف حضرت علی علیه‌السلام بوده است.
محمد به عبدالوهاب نجدی در سده دوازدهم هجری از صحرای دورافتاده نجد و میان مردمی بیابانی و خشن و بدو از راه و رسم مسلمانی برخاست. او نیز مانند ابن‌تیمیه حنبلی‌مذهب و اهل حشو بود. عقاید ابن تیمیه و شاگردانش ابن قیم جوزیه و ابن عبدالهادی را سرمشق خود قرار داد و در این راه از آنها نیز گام را فراتر نهاد تا جایی که عموم مسلمین را کافر و مشرک دانست و کلیه بلاد اسلامی حتی مکه و مدینه را که هنوز بدست وهابی‌ها نیفتاده بود دارالحرب و دارالکفر نامید و جنگ با مسلمانان و اشغال آن اماکن مقدسه و تخریب تمامی شعایر اسلامی را بر پیروان خود واجب نمود.

احمد زینی دحلان در کتاب خلاصه الکلام می‌نویسد: محمد بن عبدالوهاب کسانی را که از مذهب او پیروی می‌کردند و فریضه حج را انجام داده بودند وا می‌داشت که دوباره حج کنند و به آنها می‌گفت حج اول تو در حال شرک بوده و باطل است. همچنین به کسانی که به مذهب او می‌گرویدند پس از ادای شهادتین می‌گفت شهادت سومی را هم بر زبان جاری کنید و بگویید که قبلاً کافر بوده‌ایم و پدر و مادرمان در حال کفر از دنیا رفته‌اند. اگر آنها این شهادت سومی را بر زبان جاری نمی‌ساختند دستور قتل آنها را می‌داد. او به طور آشکار می‌گفت: مسلمانان ۶۰۰ سال کافر بوده‌اند و غیر از پیروان خودش بقیه مردم را مشرک و کافر و خون و مالشان را حلال و مباح می‌دانست.
از نخستین کسانی که محمدبن عبدالوهاب را در مرام و عقاید مخصوصش یاری کردند محمد بن سعود و پسر او عبدالعزیز و نوه‌اش سعود بن عبدالعزیز بود.
جریان وهابیت ریشه در جریان‌های مذهبی گذشته در تاریخ اسلام دارد. این جریان از نظر روحیه‌ها و خط مشی‌ها بسیار شبیه خوارج صدر اسلام بود هرچند که به ظاهر با آن مخالف بود. به این معنا که اینان مانند خوارج لاحکم الا لله را شعار خود کرده بودند و مانند آنها از کلمه حق اراده باطلی داشتند و با ذهنیتی جزمی با بسیاری از مسائل با عنوان‌هایی چون شرک و بدعت مبارزه می‌کردند.

در کتاب خاطرات مستر همفر جاسوس کهنه‌کار انگلیس در کشورهای اسلامی می‌خوانیم که وی با دانستن زبان عربی و فارسی و ترکی و گشت و گذار به ترکیه و عراق و نجد در پی شخصی بوده که بتواند او را وادار به ایجاد تفرقه در جهان اسلام کند تا پس از تثبیت حضور بریتانیا در هند به وسیله کمپانی هند شرقی، این سوی دنیای اسلام یعنی شبه جزیره العرب و اماکن مقدسه را نیز تحت سلطه داشته باشند.
او می‌نویسد که من گمشده خود را در محمد بن عبدالوهاب یافتم زیرا پایبند نبودن او به ضوابط مذهبی و روح غرور و خودپسندی و تنفری که از علمای عصر خود داشت و استقلال نظرش که حتی به خلفای چهارگانه (ابوبکر، عمر، عثمان و امام علی) اهمیتی نمی‌داد و تنها به فهم خودش در قرآن و سنت اتکا می‌کرد از بارزترین نقاط ضعفی بود که می‌توانستم از این راه‌ها در او نفوذ کنم.
همفر با کمک زنی که او هم جاسوس انگلیس بود و نام مستعار صفیه را داشت محمد بن عبدالوهاب را بر آن داشتند تا دعوی خود را آشکارکند و سرانجام آن شد که پیروان او دست به تخریب اماکن مقدس اسلامی زدند.

وهابی‌گری به تحریک استعمار انگلیس برای تفرقه انداختن در بین جامعه مسلمین تقریباً در کلیه کشورهای اسلامی از جمله ایران شیوع یافت و نویسندگان مزدوری آن را در بین مردم ترویج کردند. در ایران پس از شهریور ۱۳۲۰ که قوای اشغالگر انگلیس وارد ایران شدند تنی چند از روشنفکرنماهای به‌اصطلاح اصلاح‌طلب دست به رواج افکار وهابی زدند که از جمله شخصی به نام حکمی‌زاده بود.
او جزوه‌ای به نام اسرار هزارساله نوشت و در آن گزیده افکار وهابی‌ها را به عنوان اندیشه‌های خود و ایراد و اعتراض به عقاید هزارساله شیعیان منتشر ساخت که امام خمینی(ره) در همان ایام کتاب کشف‌الاسرار را در رد آن نوشت و منتشر ساخت و دیگری احمد کسروی بود که در کتاب‌های خود از جمله کتاب شیعی‌گری به انتشار افکار وهابی‌ها پرداخت و مرحوم حاج سراج انصاری کتاب «شیعه چه می‌گوید» را در رد آن نوشت.

«توسل» از دیدگاه وهابیت:
وهابی‌ها می‌گویند: جایز نیست به مردگانی که در نزد خدا مقامی دارند توسل جست و از آنها حاجت خواست. آنها گاهی به گفته محمد بن عبدالوهاب استناد می‌کنند که می‌گوید توسل به مردگان خطاب به معدوم است و از نظر عقل کار زشتی است، زیرا مرده قدرت اجابت تقاضای زندگان را ندارد.

«شفاعت» از دیدگاه وهابیت:
وهابی‌ها می‌گویند شفاعت کردن انبیاء و اولیای خدا در دنیا بلااثر است. شفاعت آنها فقط در آخرت مسلم است. بنابراین اگر بندگان خدا میان خود و خدا کسانی را واسطه قرار دهند و از آنها بخواهند که نزد خدا از آنان شفاعت کند این شرک است و عبادتی برای غیرخداست. پس لازم است که بندگان دعای خود را متوجه خدا کنند و بگویند خدایا ما را از کسانی قرار ده که شفاعت محمد صلی‌الله علیه و آله و سلم به آنها می‌رسد.

دیدگاه وهابیت در مورد بنای قبور انبیاء و اولیاء:
وهابی‌ها می‌گویند بنای قبور و محکم کردن آنها و قرار دادن ضریح بر روی آنها همگی شرک است.

دیدگاه وهابیت در مورد زیارت مرقد منور پیغمبر و ائمه علیهم‌السلام:
وهابی‌ها می‌گویند زیارت قبور ائمه و آمدن از نقاط دور برای زیارت مرقد منور پیغمبر اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم جایز نیست و عقیده دارند که اینها شرک و عبادت برای غیرخداست.

دیدگاه وهابیون در مورد خیرات و صدقات و نذورات:
از موارد دیگری که وهابیون سبب شرک می‌دانند خیرات و صدقات و نذور برای اموات است. لذا در کتاب فتح‌المجید آمده است: مشاهد مشرفه و مکان‌های مقدس و قبور اولیا که محل زیارت و خیرات و نذورات گردیده است محل شیطان است و توقف در این مکان‌ها مانند زینبیه و راس‌الحسین در سوریه و کربلا و نجف حرام می‌باشد. همچنین می‌افزاید: قبلاً در حجاز نیز چنین اماکنی وجود داشت که بحمدالله به دست توانای عبدالعزیز آل‌سعود ویران شد و امید است که خداوند بقیه را هم ویران کند.

دیدگاه وهابیون در مورد تزیین مساجد:
محمدبن عبدالوهاب می‌گوید: چون پیرامون تزیین مسجد النبی و سایر مساجد دلیلی موجود نیست اصل بر منع تزیین بوده و انجام آن بدعت و حرام است لذا تزیین مساجد مانند نصب لوسترها و چلچراغ‌ها و قندیل‌ها و معماری زیبا حرام است.

دیدگاه وهابیت درمورد سوگواری:
عزاداری و سوگواری با پیدایش اسلام قرین بوده و مسلمانان برای شهدای جنگ‌های پیامبر با دشمنان اسلام سوگواری می‌کردند بنابراین عزاداری جزء رسوم مسلمین در قرن اول بوده است که وهابیون مدعی هستند آنچه در قرن اول رسم مسلمین بوده است را قبول دارند اما در عین حال عزاداری به هنگام مصیبت و گریه بر اموات را حرام و از اعمال جاهلیت می‌خوانند. اینان معتقدند که صدا را بلند نمودن با گریه در عزای میت با صبری که در مصیبت واجب است منافات دارد و این نوع عزاداری از گناهان کبیره است.

به طور خلاصه می‌توان اعتقادات و مواضع آنها را در موارد ذیل بیان کرد:
- منع زیارت قبور پیشوایان دینی و عدم جواز ساختن گنبد و بارگاه برای آنان و لزوم ویران کردن آنها، منع توسل به پیامبر و ائمه و مقدسان و طلب شفاعت از آنها 
- منع سوگند به خدا و کافر و مشرک دانستن عاملان این عقاید به ویژه شیعیان 
- بدعت دانستن هر چیز جدیدی و وسعت دادن دایره شرک 
- مخالفت کردن با عقل، فلسفه، تشیع و تصوف در هر شکل آن 
- تکیه کردن بر ظواهر قرآن و حدیث و اثبات جهت برای خداوند و معتقد بودن به رویت او 
- جلوگیری از تفرقه مسلمانان غیرشیعه و بازگشت به سنت پیامبر و عمل سلف یعنی صحابه و تابعین
وهابیون همچنین همه امور و پدیده‌های جدیدی را که در سه قرن اول هجری سابقه نداشت بعنوان بدعت حرام می‌دانستند.

موارد ذیل نمونه‌هایی از موضع‌گیری آنهاست:
منع فراگیری فلسفه و منطق و علوم جدید، حرمت استعمال دخانیات، منع استفاده از دوچرخه به این دلیل که ارابه شیطان یا اسب شیطان است و به نیروی جادو و با پای شیطان حرکت می‌کند، مخالفت با اختراعات جدید دیگر چون تلفن و تلگراف و دوربین عکاسی، حرام آشکار خواندن گرفتن حق گمرک و مالیات و بسیاری از امور جزیی و فرعی در آداب و رسوم و عبادات مسلمانان نظیر صلوات فرستادن بر پیامبر در مغازه و بعد از اذان تا جایی که حتی به دستور شیخ محمد، افراد خاطی به قتل می‌رسیدند.


 



پایگاه خبری المذهب