برخی از ویژگیهای حضرت علی علیه السلام در گوشه ای از بیانات طبرسی
آیة اللَّه حکیم گوید: مانعی ندارد شهادت به ولایت در اذان به قصد استحباب مطلق. (و پس از استناد به حدیث بالا که در احتجاج طبرسی است، گوید) بلکه این شهادت در این روزگاران از شعارهای ایمان به شمار رفته و رمز تشیع است، و از این جهت شرعاً راجح است، بلکه گاهی واجب میشود.(مستمسک العروة الوثقی ۵ / ۵۴۵.) - سلمان فارسی گوید: هلا مردمان! حدیث مرا بشنوید و آن را خوب از من فراگیرید و در آن بیندیشید، آگاه باشید که مرا دانش بسیاری دادهاند، اگر شما را از آنچه که درباره فضایل امیرمؤمنان علیه السلام میدانم خبر دهم گروهی از شما خواهند گفت: او دیوانه است، و گروه دیگر گویند: خداوندا! قاتل سلمان را بیامرز... آگاه باشید، سوگند به خدایی که جان سلمان در دست اوست اگر حکومت را به علی میسپردید از برکات آسمان و زمین برخوردار میشدید، و اگر مرغان هوا و ماهیان دریا را میخواندید به سوی شما میآمدند و هرگز ولی خدایی تهیدست نمیگردید، و تیری از فرایض الهی از هدف منحرف نمیگشت (هرکس به حق خود میرسید)، و دو تن در حکم خدا اختلاف نمیکردند، اما زیر بار نرفتید و آن را به دیگری سپردید، پس شما را به بلا مژدگانی باد.(احتجاج طبرسی ۱ / ۱۱۱.) - کلمه “انّما”: گفتهاند این کلمه برای انحصار است.
شیخ طایفه شیعه ابوجعفر محمدبن حسن طوسی گوید: لفظ “انّما” مانند “لیس” به کار میرود، و این را در گذشته از لغویان مانند زجاج و دیگران نقل کردیم، و خلاصه کلام آن میشود که: خداوند اراده نکردهاست بردن هرگونه پلیدی را در این حد از کسی مگر از اهل بیت. و این دلالت دارد که بردن پلیدیها درباره آنان صورت گرفته است و این بر عصمت آنان دلالت میکند.(تفسیر تبیان ۸ / ۳۴۰.) و شیخ طبرسی که از بزرگان و رادمردان امامیه است گوید: این که کسی گوید: “اِنّما لَکَ عِنْدی دِرْهَمٌ، وَ اِنَّما فِیالدارِ زیدٌ” معنایش آن است که نزد او چیزی جز درهمنیست، و در خانه جز زید هیچکس نیست.(مجمع البیان.) - شیخ طبرسی پس از نقل روایت ابوسعید خُدری، گوید: این روایت را ابنعقده به سند خود از طرق بسیاری از اهل بیت - علیهم السلام - و از دیگران چون ابوبرزه و ابورافع روایت کردهاست. و امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را امر کرد که خانواده خود را خصوصاً دعوت کند تا مردم بدانند که خانواده او را نزد خداوند منزلتی است که مردم دیگر را نیست. و “وَاصْطَبِرْ عَلَیْها” یعنی بر انجام نماز و امر آنان بدان صبر و پایداری کن.(مجمع البیان ۷ / ۲۷. در اینجا تذکر این نکته لازم است که تا آنجا که من میدانم همه کسانی که از آیه تطهیر بحث کردهاند هیچ کدام در تعیین مصداق اهلالبیت، متعرض این آیه که ما از آن بحث کردیم نشدهاند. و این استدلال بسیار نوی است که بحث را قوت میبخشد و فایده را کامل میسازد. من نیز از این معنا غافل بودم و محقق ماهر و فاضل هوشمند استاد علیاکبر غفاری -ایّده اللَّه تعالی- مرا بر آن واقف نمود. از خدا میخواهیم که از فراموشکاریها و خطاهای ما درگذرد.) - با کمک این اخبار و احادیث از آیه شریفه تطهیر استفاده میشود که فاطمه - علیها السلام - پیوسته باکره و پاکیزه بودهاست مانند حوران بهشتی که خداوند درباره آنان فرموده است: “ما آنان را به آفرینشی خاص آفریدهایم، و آنان را دوشیزه قرار دادهایم”(سوره واقعه / ۳۵ و ۳۶.). طبرسی در تفسیر این آیه گفتهاست: “شوهرانشان در هر هنگام آنان را دوشیزه مییابند”. و علامه مجلسی از امام صادق علیه السلام روایت کردهاست که: “خداوند تا زمانی که فاطمه حیات داشت زنان دیگر را بر علی علیه السلام حرام ساختهبود، زیرا او پاکیزه زنی بود که هرگز حیض نمیدید”.(بحارالانوار ۴۳ / ۱۶.) - پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای مردم، علی را پس از من تفضیل و برتری دهید، که او پس از من برترین مردم از مرد و زن است، خداوند به واسطه ما روزی را فرودآوَرَد و آفریدگان به حیات خود ادامه میدهند...(احتجاج طبرسی ۱ / ۷۵.) - محمّدبن طلحه شافعی گوید: هنگامی که وحی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد و خداوند حضرتش را به مقام نبوت تشریف داد در آن روز علی نابالغ بود و عمر او در آن زمان سیزده یا کمتر و یا بیشتر بود و بیشترین و مشهورترین اقوال آن است که بالغ نبود و او نخستین کس از مردان بود که به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اسلام و ایمان آورد و خود آن حضرت این مطلب را یاد کرده و در اشعاری که سالها بعد سروده بدان اشاره فرمودهاست و این اشعار را راویان مورد وثوق و اعتماد نقل کردهاند:
مُحَمَّدٌالنَّبیُّ أخی وَ صِنْوی/وَ حَمزةُ سَیِّد الشّهداءِ عَمِّی/ وَ جَعفرٌ الَّذی یُضْحی وَ یُمْسی/یَطیرُ مَعَالْمَلایکةِ ابنُ اُمّی/ وَ بِنتُ محمّدٍ سَکَنی وَ عِرْسی/مَنوطٌ لَحْمُها بِدَمی وَ لَحْمی/ وَ سِبْطا أحمدٍ وَلَدای مِنْها/فَأیُّکمُ لَهُ سَهْمٌ کَسَهْمی/ سَبَقْتُکُمُ إلَی الْإسْلامِ طُرّاً/غُلاماً ما بَلَغْتُ أوانَ حُلْمی/ وَ أوْجَبَ لی وِلایَتَهُ عَلَیْکُم/رَسولُاللَّهِ یَومَ غَدیرِ خُمِّ فَوَیْلٌ ثُمَّ وَیلٌ ثُمَّ وَیلٌ/لِمَنْ یَلْقَی الْاِلهَ غَداً بِظُلْمی/(مطالبالسؤول / ۱۱.)/ “
محمّدِ پیامبر برادر و همریشه من است و حمزه سیدالشهداء عمویم”./ “و جعفر که صبح و شام (در بهشت) با فرشتگان پرواز میکند پسر مادر من است”./ “و دختر محمّد همسر و عروس من است که گوشت و خون او به گوشت و خون من آمیخته است”./ “و دو سبط احمد فرزندان من از فاطمه است، پس کدام یک از شما مانند من سهم دارد”؟/ “در اسلام آوردن از همه شما پیشی گرفتم در حالی که نوجوانی بودم که هنوز به سن بلوغ نرسیدهبودم”./ “و رسول خدا در روز غدیر خم همان ولایتی را که خود داشت برای من بر شما واجب ساخت”./ “پس وای، وای، وای بر کسی که فردای قیامت خدا را با بار ظلم من دیدار کند”./ تمام این ابیات را علّامه امینیرحمة الله در “الغدیر” ۲/۲۵ ذکر نموده و به جای “غلاماً ما بلغت أوان حُلمی”: “علی ما کان من فهمی و علمی” آورده و در حاشیه دو بیت دیگر نیز افزوده و گوید: در روایت طبرسی بعد از بیت فوق این بیت آمدهاست: وَ صَلَّیْتُ الصَّلاةَ وَ کُنْتُ طِفْلاً/مُقِرّاً بِالنَّبِیِّ فی بَطْنِ اُمّی/ “و درکودکینمازخواندمو درحالیکه درشکممادرمبودم بهپیامبراقرارداشتم”./
آنگاه علّامه گوید: این اشعار را امام علیه السلام در پاسخ نامه معاویه نوشت که وی نوشته بود: “مرا چند فضیلت است: پدرم در جاهلیت رییس بود، و خودم در اسلام به پادشاهی رسیدم، و من برادر همسر رسول خدا و دایی مؤمنان و نویسنده وحی هستم”. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: آیا پسر هند جگرخواره فضایل خود را به رخ من میکشد و بدین وسیله بر من سرکشی میکند؟! ای غلام بنویس: محمّدالنبی أخی و صنوی...”. چون معاویه نامه را خواند گفت: “این نامه را پنهان کنید تا شامیان نخوانند که به پسر ابیطالب گرایش مییابند”. امت اسلامی این اشعار را تلقّی به قبول نموده و متّفقاً آن را روایت کردهاند.(الغدیر ۲ / ۲۶.) - سرور زنان فاطمه زهرا - علیها السلام - فرمود: آنان چه چیز را بر ابوالحسن خرده گرفتند؟ خدا را سوگند که به تبعات ناخوشایند تیغ تیز او و کشتار سخت او و عذاب جنگهای او و سختگیری او در راه خدا خرده گرفتند. به خدا سوگند اگر همه دست به دست هم داده و زمامی را که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او سپرده بود در اختیار او مینهادند آن را به دست میگرفت و آنان را به آرامی حرکت میداد آنگونه که لگام بینی مرکب را نمیخراشید و سوارهاش به زحمت نمیافتاد، و آنان را به آبشخواری جوشان و گوارا و سرشار وارد میساخت و آنچنان سیر و سیراب بیرون میآورد که هیچگونه احساس عطش نمیکردند و فشار گرسنگی و تشنگی را از آنان دور مینمود، و درهای برکات آسمان و زمین به روی آنان گشوده میگشت؛ آری خداوند آنان را به کیفر کارهای زشتشان خواهد گرفت.(شرح نهجالبلاغة ۱۶ / ۲۳۳. این سخن طولانی و مشهور است و جمعی از بزرگان آن را با اختلاف در برخی الفاظ آوردهاند مانند طبرسی در “احتجاج” ۱ / ۱۴۷ و ابنطیفور در “بلاغات النساء”/۲۰ و مجلسی به همراه شرح در “بحارالانوار” ۴۳ / ۱۵۸ - ۱۷۰.) -
علّامه طبرسی گوید: علی علیه السلام شصت و سه سال زندگانی کرد، ده سال پیش از بعثت، و در سن ده سالگی اسلام آورد. و پس از بعثت بیست و سه سال با رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم زندگانی کرد، سیزده سال در مکه پیش از هجرت در امتحان و گرفتاری بهسر برد و سنگینترین بارهای رسالت آن حضرت را به دوش کشید، و ده سال پس از هجرت در مدینه در دفاع از حضرتش با مشرکان جنگید و با جان خود او را از شر دشمنان دین نگاهداشت، تا آنکه خدای متعال پیامبر خود را به سوی بهشت انتقال داد و او را به بهشت آسمانی بالا برد، و علی علیه السلام در آن روز سی و سه ساله بود، و سی سال پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ماند و ولی امر و وصی او بود، و بیست و چهار سال و چند ماه حقّ او را از ولایت غصب کردند و او را از تصرف در امور بازداشتند، و آن حضرت در این دوران با تقیّه و مدارا میزیست، و پنج سال و چند ماه خلافت را به دست گرفت و در این سالها گرفتار جهاد با منافقان از ناکثین و قاسطین و مارقین (اصحاب جمل و صفّین و نهروان) بود چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سیزده سال از روزگار نبوت خود را ممنوع از پیاده کردن احکام آن و ترسان و محبوس و فراری و مطرود بود و نمیتوانست با کافران به جهاد پردازد و از مؤمنان دفاع کند، سپس هجرت کرد و ده سال پس از هجرت با مشرکان به جهاد پرداخت و گرفتار منافقان بود تا خداوند او را به سوی خود برد... آن حضرت در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان سال چهل هجری با شمشیر به قتل رسید، عبدالرحمنبن ملجم مرادی شقیترین امت آخر زمان -لعنة اللَّه علیه- در مسجد کوفه او را ضربت زد، بدین قرار که آن حضرت در شب نوزدهم به مسجد رفت و مردم را برای نماز صبح بیدار میکرد و ابنملجم ملعون از آغاز شب در کمین حضرتش بود، چون حضرت در مسجد عبورش به او افتاد او که مطلب خود را پنهان میداشت و از روی نیرنگ خود را به خواب زدهبود ناگهان از جای جست و ضربتی با شمشیر زهرآلود بر فرق مبارکش زد.
آن حضرت روز نوزدهم و شب و روز بیستم و شب بیست و یکم را تا نزدیک ثلث اول شب زنده بود آنگاه به شهادت رسید و در حالی که محاسن شریفش به خون سرش رنگین بود مظلومانه بهدیدار خدای خود شتافت. سبب کشتن آن حضرت را داستانی دراز است که اینجا گنجایش ذکر آن را ندارد. حسن و حسین - علیهما السلام - به امر آن حضرت مراسم غسل و تکفین او را عهدهدار شدند و بدن شریفش را به سرزمینِ غَری در نجف کوفه انتقال دادند و شبانه پیش از سپیده صبح در همان جا به خاک سپرده شد. حسن و حسین و محمّد پسران آن حضرت - علیهم السلام - و عبداللَّهبن جعفر۲ وارد قبر شدند و بنابه وصیت حضرتش اثر قبر پنهان گردید. این قبر پیوسته در دولت بنیامیه پنهان بود و کسی بدان راه نمیبرد تا آنکه امام صادق علیه السلام در دولت بنیعباس آن را نشان داد.(تاجالموالید / ۱۸.)
سایت فطرت