طرح شبهه
عبد الرحمن دمشقیه، نویسنده معاصر وهّابی، در مقالهاش با عنوان «قصه حرق عمر رضی الله عنه لبیت فاطمه رضی الله عنها» که در سایت «فیصل نور» آمده، در باره روایت إبن أبیشیبه مینویسد:
۱. وددت أنی لم أحرق بیت فاطمه… (قول أبی بکر). فیه عُلْوان بن داود البجلی (لسان المیزان، ج۴، ص۲۱۸، ترجمه رقم ۱۳۵۷- ۵۷۰۸ و میزان الاعتدال، ج۳، ص۱۰۸، ترجمه رقم ۵۷۶۳) قال البخاری وأبو سعید بن یونس وابن حجر والذهبی «منکر الحدیث» وقال العُقیلی (الضعفاء للعُقیلی، ج۳، ص۴۲۰).
در روایت ابوبکر، نام داوود بن عُلْوان بَجَلِی وجود دارد که بخاری، ابوسعید بن یونس، ابن حجر و عقیلی وی را منکر الحدیث میدانند.
اصل روایت در منابع اهل سنت
ابن زنجویه در الأموال، ابن قتیبه دینوری در الإمامه والسیاسه، طبری در تاریخش، ابن عبد ربه در العقد الفرید، مسعودی در مروج الذهب، طبرانی در المعجم الکبیر، مقدسی در الأحادیث المختاره، شمس الدین ذهبی در تاریخ الإسلام و… داستان اعتراف ابوبکر را با اندک اختلافی نقل کردهاند که متن آن را از کتاب الأموال ابن زنجویه، از دانشمندان قرن سوم اهل سنّت نقل میکنیم:
أنا حمید أنا عثمان بن صالح، حدثنی اللیث بن سعد بن عبد الرحمن الفهمی، حدثنی علوان، عن صالح بن کیسان، عن حمید بن عبد الرحمن بن عوف، أن أباه عبد الرحمن بن عوف، دخل علی أبی بکر الصدیق رحمه الله علیه فی مرضه الذی قبض فیه… فقال [أبو بکر]: « أجل إنی لا آسی من الدنیا إلا علی ثَلاثٍ فَعَلْتُهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّی تَرَکْتُهُنَّ، وثلاث ترکتهن وددت أنی فعلتهن، وثلاث وددت أنی سألت عنهن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، أما اللاتی وددت أنی ترکتهن، فوددت أنی لم أَکُنْ کَشَفْتُ بیتَ فاطِمَهَ عن شیء، وإن کانوا قد أَغْلَقُوا علی الحرب….
عبد الرحمن بن عوف به هنگام بیماری ابوبکر به دیدارش رفت و پس از سلام و احوالپرسی، با او گفت و گوی کوتاهی داشت. ابوبکر به او چنین گفت:
من در دوران زندگی بر سه چیزی که انجام دادهام تأسف میخورم، دوست داشتم که مرتکب نشده بودم، یکی از آنها هجوم به خانه فاطمه زهرا بود، دوست داشتم خانه فاطمه را هتک حرمت نمیکردم؛ اگر چه آن را برای جنگ بسته بودند….
الخرسانی، أبو أحمد حمید بن مخلد بن قتیبه بن عبد الله المعروف بابن زنجویه (متوفای۲۵۱هـ) الأموال، ج ۱، ص ۳۸۷؛
الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبه (متوفای۲۷۶هـ)، الإمامه والسیاسه، ج ۱، ص ۲۱، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۱۸هـ – ۱۹۹۷م، با تحقیق شیری، ج۱، ص۳۶، و با تحقیق، زینی، ج۱، ص۲۴؛
الطبری، محمد بن جریر (متوفای ۳۱۰هـ)، تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۳۵۳، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت؛
الأندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج ۴، ص ۲۵۴، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت / لبنان، الطبعه: الثالثه، ۱۴۲۰هـ – ۱۹۹۹م؛
المسعودی، أبو الحسن علی بن الحسین بن علی (متوفای۳۴۶هـ) مروج الذهب، ج ۱، ص ۲۹۰؛
الطبرانی، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم (متوفای۳۶۰هـ)، المعجم الکبیر، ج ۱، ص ۶۲، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبه الزهراء – الموصل، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۴هـ – ۱۹۸۳م؛
العاصمی المکی، عبد الملک بن حسین بن عبد الملک الشافعی (متوفای۱۱۱۱هـ)، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوایل والتوالی، ج ۲، ص ۴۶۵، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۱۹هـ- ۱۹۹۸م.
نقد و بررسی شبهه عبد الرحمن دمشقیه پاسخ اول: نقل روایت با سندهای دیگر
این روایت با چندین سند نقل شده است که تنها در یکی از آنها «علوان بن داوود» وجود دارد؛ از جمله شمس الدین ذهبی پس از نقل روایت میگوید:
رواه هکذا وأطول من هذا ابن وهب، عن اللیث بن سعد، عن صالح بن کیسان، أخرجه کذلک ابن عایذ.
ابن وهب و نیز ابن عایذ، این روایت را با تفصیل بیشتری نقل کردهاند.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج ۳، ص ۱۱۸، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی – لبنان/ بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۷هـ – ۱۹۸۷م.
در این سند هیچ نامی از علوان بن داوود به میان نیامده و لیث بن سعد به طور مستقیم از صالح بن کیسان روایت را نقل کرده است.
ابن عساکر نیز با این سند روایت را نقل میکند:
أخبرنا أبو البرکات عبد الله بن محمد بن الفضل الفراوی وأم المؤید نازیین المعروفه بجمعه بنت أبی حرب محمد بن الفضل بن أبی حرب قالا أنا أبو القاسم الفضل بن أبی حرب الجرجانی أنبأ أبو بکر أحمد بن الحسن نا أبو العباس أحمد بن یعقوب نا الحسن بن مکرم بن حسان البزار أبو علی ببغداد حدثنی أبو الهیثم خالد بن القاسم قال حدثنا لیث بن سعد عن صالح بن کیسان عن حمید بن عبد الرحمن بن عوف عن أبیه….
و پس از نقل روایت میگوید:
کذا رواه خالد بن القاسم المداینی عن اللیث وأسقط منه علوان بن داود وقد وقع لی عالیا من حدیث اللیث وفیه ذکر علوان.
مداینی نیز این روایت را از لیث نقل کرده و در از آن علوان بن داوود نامینبرده و روایتی که من از لیث نقل کردهام و علوان در آن وجود دارد، با سلسه سند کوتاهتری نقل شده است.
ابن عساکر الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبه الله بن عبد الله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الأماثل، ج ۳۰، ص۴۱۷ ـ ۴۱۹، تحقیق محب الدین أبی سعید عمر بن غرامه العمری، ناشر: دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۵.
بلاذری در انساب الأشراف همین روایت را با سند ذیل نقل میکند:
حدثنی حفص بن عمر، ثنا الهیثم بن عدی عن یونس بن یزید الأیلی عن الزهری أن عبد الرحمن بن عوف قال: دخلت علی أبی بکر فی مرضه….
البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ) أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۴۰۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.
استفاضه و تقویت روایت با سندهای متعدد
بنابراین، دست کم این روایت با سه سند گوناگون نقل شده است. حتّی اگر فرض کنیم که همه این اسناد مشکل داشته باشند، بازهم نمیتوانیم از حجیّت آن دست برداریم؛ زیرا بر مبنای قواعد علم رجال اهل سنّت، اگر سند روایت از سه عدد گذشت، حتّی اگر همه آنها ضعیف باشد، یکدیگر را تقویت کرده و حجّت میشود؛ چنانچه بدر الدین عینی (متوفای ۸۵۵هـ) در عمده القاری به نقل از محیی الدین نووی مینویسد:
وقال النووی فی (شرح المهذب): إن الحدیث إذا روی من طرق ومفرداتها ضعاف یحتج به، علی أنا نقول: قد شهد لمذهبنا عده أحادیث من الصحابه بطرق مختلفه کثیره یقوی بعضها بعضا، وإن کان کل واحد ضعیفا.
نووی در شرح مهذب گفته است: اگر روایتی با سندهای گوناگون نقل شود؛ ولی برخی از راویان آن ضعیف باشند، بازهم به آن احتجاج میشود، افزون بر این که ما میگوییم: تعدادی حدیث از صحابه و از راههای گوناگونی نقل شده است که برخی از آن برخی دیگر را تقویت میکنند؛ اگرچه هریک از آن احادیث ضعیف باشند.
العینی، بدر الدین محمود بن أحمد (متوفای ۸۵۵هـ)، عمده القاری شرح صحیح البخاری، ج ۳، ص ۳۰۷، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
ابن تیمیه حرّانی در مجموع فتاوی مینویسد:
تعدّد الطرق وکثرتها یقوی بعضها بعضا حتی قد یحصل العلم بها ولو کان الناقلون فجّارا فسّاقا فکیف إذا کانوا علماء عدولا ولکن کثر فی حدیثهم الغلط.
زیادی و تعدد راههای نقل حدیث برخی برخی دیگر را تقویت میکند که خود زمینه علم به آن را فراهم میکند؛ اگر چه راویان آن فاسق و فاجر باشند؛ حال چگونه خواهد بود حال حدیثی که تمام راویان آن افراد عادلی باشند که خطا و اشتباه هم در نقلشان فراوان باشد.
ابن تیمیه الحرانی، أحمد عبد الحلیم أبو العباس (متوفای ۷۲۸ هـ)، کتب ورسایل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیه، ج ۱۸، ص ۲۶، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ناشر: مکتبه ابن تیمیه، الطبعه: الثانیه.
هنگامی که روایتی طرق متعدد داشته باشد و راویان آن همگی فاسق و فاجر باشند، همدیگر را تقویت کرده و حجت میشود، روایت اقرار ابوبکر که تنها یکی از راویان آن متّهم به «منکر الحدیث» بودن شده است، به یقین حجّت خواهد بود.
محمد ناصر البانی در ارواء الغلیل پس از نقل طُرُق یک روایت میگوید:
وجمله القول: أن الحدیث طرقه کلها لا تخلو من ضعف ولکنه ضعف یسیر إذ لیس فی شی منها من اتهم بکذب وإنما العله الارسال أو سوء الحفظ ومن المقرر فی « علم المصطلح » أن الطرق یقوی بعضها بعضا إذا لم یکن فیها متهم.
خلاصه آن که، تمام سندهای این حدیث بدون ضعف نیست؛ اگر چه ضعف مهمی نیست؛ زیرا کسی که متهم به دروغ باشد، در طُرُق حدیث وجود ندارد و علّت ضعف یا ارسال آن است و یا کم حافظه بودن راوی. از مسائل ثابت شده در علم رجال این است که سندهای متعدد درصورتی که در سلسله سند فرد متّهمی نباشد، یکدیگر را تقویت میکنند.
البانی، محمد ناصر، إرواء الغلیل فی تخریج أحادیث منار السبیل، ج ۱، ص ۱۶۰، تحقیق: إشراف: زهیر الشاویش، ناشر: المکتب الإسلامی – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۵ – ۱۹۸۵ م.
در نتیجه، این روایات حتّی اگر از نظر سند هم ضعیف باشند، بازهم حجّت و قابل استدلال هستند.
پاسخ دوم: شهادت عالمان اهل سنت بر صحت روایت ۱. تحسین سعید بن منصور (متوفای ۲۲۷هـ.)
سعید بن منصور، از بزرگان حدیث در قرن سوم هجری در سنن خود این روایت را نقل کرده و گفته که این روایت «حسن» است.
جلال الدین سیوطی در جامع الأحادیث و مسند فاطمه و متقی هندی در کنز العمّال پس از نقل این روایت میگویند:
أَبو عبید فی کتاب الأَمْوَالِ، عق وخیثمه بن سلیمان الطرابلسی فی فضایل الصحابه، طب، کر، ص، وقال: إِنَّه حدیث حسن إِلاَّ أَنَّهُ لیس فیه شیءٌ عن النبی.
این روایت را ابوعبید در کتاب الأموال، عقیلی، طرابلسی در فضایل الصحابه، طبرانی در معجم الکبیر، ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق و سعید بن منصور در سنن خود نقل کردهاند و سعید بن منصور گفته: این حدیث «حسن» است؛ مگر این که در آن سخنی از رسول خدا نیست.
السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای۹۱۱هـ)، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوایده والجامع الکبیر)، ج ۱۳، ص ۱۰۱ و ج ۱۷، ص ۴۸؛
السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای۹۱۱هـ) مسند فاطمه، ص۳۴ و ۳۵، ناشر: مؤسسه الکتب الثقافیه ـ بیروت، الطبعه الأولی.
الهندی، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین (متوفای۹۷۵هـ)، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج ۵، ص ۲۵۲، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۹هـ – ۱۹۹۸م.
طبق آن چه سیوطی و متّقی هندی در مقدّمه کتابشان گفتهاند، مقصود از (صلی الله علیه و آله و سلم) سعید بن منصور در سنن او است؛ چنانچه میگوید:
(صلی الله علیه و آله و سلم) لسعید ابن منصور فی سننه.
السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای۹۱۱هـ)، الشمایل الشریفه، ج ۱، ص ۱۶، تحقیق: حسن بن عبید باحبیشی، ناشر: دار طایر العلم للنشر والتوزیع؛
القاسمی، محمد جمال الدین (متوفای۱۳۳۲هـ)، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، ج ۱، ص ۲۴۴، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۳۹۹هـ – ۱۹۷۹م؛
الهندی، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین (متوفای۹۷۵هـ)، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج ۱، ص ۱۵، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۹هـ – ۱۹۹۸م.
شرح حال سعید بن منصور
ذهبی در باره او مینویسد:
سعید بن منصور. ابن شعبه الحافظ الإمام شیخ الحرم… وکان ثقه صادقا من أوعیه العلم… وقال أبو حاتم الرازی هو ثقه من المتقنین الأثبات ممن جمع وصنف.
سعید بن منصور، حافظ و امام و شیخ حرم بود… وی فردی دانشمند، مورد اعتماد و راستگو بود، ابوحاتم رازی او را مورد اعتماد و از نویسندگان و مؤلّفان قوی معرّفی کرده است.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج ۱۰، ص ۵۸۶، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: التاسعه، ۱۴۱۳هـ.
و در تذکره الحفاظ میگوید:
سعید بن منصور بن شعبه الحافظ الإمام الحجه….
سعید بن منصور، حافظ، امام و حجت بود.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸هـ)، تذکره الحفاظ، ج ۲، ص ۴۱۶، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی.
اعتراف شخصی مانند سعید بن منصور در قرن سوم هجری و تعبیر او از این روایت به «حسن»، نشاندهنده این است که این روایت در قرون نخستین اسلامی مطرح و مورد قبول دانشمندان اهل سنت بوده است.
۲. تحسین ضیاء المقدسی (متوفای ۶۴۳ هـ)
مقدسی حنبلی، از مشاهیر قرن هفتم هجری و از بزرگان علم حدیث اهل سنت، این روایت را «حسن» دانسته، میگوید:
قلت وهذا حدیث حسن عن أبی بکر إلا أنه لیس فیه شیء من قول النبی (صلی الله علیه و آله و سلم).
این روایت از ابوبکر «حسن» است؛ گرچه در آن سخنی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست.
المقدسی الحنبلی، أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد (متوفای۶۴۳هـ)، الأحادیث المختاره، ج ۱، ص ۹۰، تحقیق عبد الملک بن عبد الله بن دهیش، ناشر: مکتبه النهضه الحدیثه – مکه المکرمه، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۰هـ.
شرح حال مقدسی حنبلی
ذهبی در باره او مینویسد:
الضیاء الإمام العالم الحافظ الحجه محدث الشام شیخ السنه ضیاء الدین أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد… الحنبلی صاحب التصانیف النافعه… وحصل أصولا کثیره ونسخ وصنف وصحح ولین وجرح وعدل وکان المرجوع إلیه فی هذا الشأن.
قال تلمیذه عمر بن الحاجب: شیخنا أبو عبد الله شیخ وقته ونسیج وحده علما وحفظا وثقه ودینا من العلماء الربانیین وهو أکبر من أن یدل علیه مثلی کان شدید التحری فی الروایه مجتهدا فی العباده کثیر الذکر منقطعا متواضعا سهل العاریه.
رأیت جماعه من المحدثین ذکروه فأطنبوا فی حقه ومدحوه بالحفظ والزهد سألت الزکی البرزالی عنه فقال: ثقه جبل حافظ دین قال بن النجار: حافظ متقن حجه عالم بالرجال ورع تقی ما رأیت مثله فی نزاهته وعفته وحسن طریقته وقال الشرف بن النابلسی: ما رأیت مثل شیخنا الضیاء.
ضیاء مقدسی، پیشوای حافظ، دانشمند و محدّث اهل شام، استاد حدیث، صاحب آثار مفید بود… دو بار به اصفهان رفت و از آن جا بهرههای فراوانی برد که قابل وصف نیست؛ از جمله نسخهبرداری تألیف و تصحیح و جرح و تعدیل راویان و مصنّفان که مرجع دیگران نیز بود، از آثار و برکات حضورش در این شهر بود.
عمر بن حاجب، شاگرد مقدسی در باره وی گفته است: استاد ما ابوعبدالله یگانه روزگار و تنها دانشمند زمانش از نظر عمل و دین بود، مورد اعتماد و از دانشمندان بنام به شمار میرفت، من کوچکتر از آن هستم که در باره او سخن بگویم، او روایت شناس، در راز و نیاز با خداوند پرتلاش و از دنیا بریده بود و اهل تواضع و فروتنی بود.
گروهی از محدّثان و راویان را دیدم که در حقّ وی زیاد سخن میگفتند و با الفاظی مانند: حافظ و زاهد او را وصف میکردند، از زکی برزانی در باره وی پرسیدم، گفت: مقدسی مورد اعتماد، حافظ و دیندار بود، ابن نجار او را با وصف حافط، حجّت، آگاه به علم رجال، اهل ورع و تقوای که مانند او ندیدم، میستاید. و شرف نابلسی در حق وی گفته است: مانند استادم ضیاء مقدسی کسی را ندیدم.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸هـ) تذکره الحفاظ، ج ۴، ص ۱۴۰۵، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی.
همین مطالب را ابن رجب حنبلی، جلال الدین سیوطی و عکری حنبلی نقل کردهاند.
إبن رجب الحنبلی، عبد الرحمن بن أحمد (متوفای۷۹۵هـ)، ذیل طبقات الحنابله، ج ۱، ص ۲۷۹.
السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای۹۱۱هـ)، طبقات الحفاظ، ج ۱، ص ۴۹۷، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۳هـ.
العکری الحنبلی، عبد الحی بن أحمد بن محمد (متوفای۱۰۸۹هـ)، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج ۵، ص ۲۲۵، تحقیق: عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط، ناشر: دار بن کثیر – دمشق، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۶هـ.
با تعریف و تمجیدی که بزرگان اهل سنت از مقدسی کردهاند، برای اعتبار روایت کفایت میکند.
پاسخ سوم: صحت سند روایت
در این بخش ابتدا به بررسی سند روایت پرداخته و سپس سخنان عبد الرحمن دمشقیه و دیگر همفکران او را که در تضعیف روایت به دلیل «منکر الحدیث بودن عُلوان» استناد کردهاند بررسی و ثابت میکنیم که اولاً: وثاقت عُلوان ثابت است؛ ثانیاً: نسبت «منکر الحدیث» به وی صحت ندارد؛ ثالثاً: بر فرض صحت این انتساب، منکر الحدیث بودن علوان ضرری به اعتبار روایت وارد نمیسازد.
حمید بن مخلد بن قتیبه بن عبد الله الأزدی (متوفای ۲۴۸ یا ۲۵۱هـ)، صاحب کتاب الأموال. ابن حجر در باره او میگوید:
حمید بن مخلد بن قتیبه بن عبد الله الأزدی أبو أحمد بن زنجویه وهو لقب أبیه ثقه ثبت له تصانیف.
العسقلانی، ابن حجر، تقریب التهذیب، ج ۱، ص ۱۸۲، رقم: ۱۵۵۸.
عثمان بن صالح بن صفوان السهمی (متوفای ۲۱۹هـ)، از روات بخاری، نسایی و ابن ماجه.
عثمان بن صالح بن صفوان السهمی مولاهم أبو یحیی المصری صدوق.
العسقلانی، ابن حجر، تقریب التهذیب، ج ۱، ص ۳۸۴، رقم۴۴۸۰.
اللیث بن سعد بن عبد الرحمن الفهمی (متوفای۱۷۵هـ)، از روات بخاری، مسلم و …
اللیث بن سعد بن عبد الرحمن الفهمی أبو الحارث المصری ثقه ثبت فقیه إمام مشهور.
العسقلانی، ابن حجر، تقریب التهذیب، ج ۱، ص ۴۶۴، رقم: ۵۶۸۴.
علوان بن داوود، به صورت تفصیلی بررسی خواهد شد
صالح بن کیسان (متوفای بعد از ۱۳۰ یا ۱۴۰ هـ)، از روات صحیح بخاری، مسلم و…
صالح بن کیسان المدنی أبو محمد أو أبو الحارث مؤدب ولد عمر بن عبد العزیز ثقه ثبت فقیه.
العسقلانی، ابن حجر، تقریب التهذیب، ج ۱، ص ۲۷۳، رقم: ۲۸۸۴.
حمید بن عبد الرحمن بن عوف (متوفای ۱۰۵هـ)، از روایت صحیح بخاری و مسلم.
حمید بن عبد الرحمن بن عوف الزهری المدنی ثقه.
العسقلانی، ابن حجر، تقریب التهذیب، ج ۱، ص ۱۸۲، رقم: ۱۵۵۲.
عبد الرحمن بن عوف. صحابی
آیا عُلْوَانَ بن داوود، منکر الحدیث است؟
تنها اشکال سندی که به این روایت وارد کردهاند، این است که علوان بن داوود، منکر الحدیث است. ذهبی و ابن حجر عسقلانی پس از نقل روایت اقرار ابوبکر میگویند:
قال البخاری: عُلْوَانُ بن دَاوُد، ویقال ابن صالح. منکر الحدیث.
بخاری گفته: علوان بن داوود منکر الحدیث است.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸هـ) میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج ۵، ص ۱۳۵، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۹۹۵م؛
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲ هـ) لسان المیزان، ج ۴، ص ۱۸۹، تحقیق: دایره المعرف النظامیه – الهند، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۶هـ – ۱۹۸۶م.
این سخن اشکالات متعددی دارد که به آنها میپردازیم.
۱. توثیق عُلوان توسط ابن حبان
ابن حبّان، از دانشمندان مشهور علم رجال اهل سنت، علوان بن داوود را در کتاب «الثقات» ذکر کرده است:
عُلْوان بن داود البِجِلّی من أهل الکوفه یروی عن مالک بن مِغْوَل روی عنه عمر بن عثمان الحِمْصی.
التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم (متوفای۳۵۴ هـ)، الثقات، ج ۸، ص ۵۲۶، رقم: ۱۴۸۲۹، تحقیق السید شرف الدین أحمد، ناشر: دار الفکر، الطبعه: الأولی، ۱۳۹۵هـ – ۱۹۷۵م.
و این دلیل بر وثاقت او است
آیا ابن حبان تساهل در توثیق داشت؟
ممکن است کسی اشکال کند که ابن حبان از متساهلین بوده است یعنی دقت لازم را در توثیق راویان به خرج نداده و به آسانی نسبت به توثیق آنان نظر میداده.
با توجه به قراین و شواهد موجود، چنین مطلبی صحّت ندارد و بلکه بزرگان اهل سنت، عکس آن را قایل هستند و او را سختگیر در امور وثاقت میدانند.
الف: توثیقات ابن حبان مورد تأیید مزی و ابن حجر است
شعیب ارنؤوط، محقق کتاب صحیح ابن حبان پس از نقل کلام ذهبی در اقسام عالمان رجال مینویسد:
من هنا برزت أهمیه توثیق ابن حبان، ولأهمیتها فقد اعتمد الحافظ المزی علی کتاب «الثقات» له، والتزم فی «تهذیب الکمال» إذا کان الراوی ممن له ذکر فی «الثقات» أن یقول: ذکره ابن حبان فی «الثقات».
وتابعه الحافظ ابن حجر فی «تهذیب التهذیب». ولکن بعضهم، مع هذا، نسب ابن حبان إلی التساهل، فقال: وهو واسع الخطو فی باب التوثیق، یوثّق کثیراً ممن یستحق الجرح.
به همین جهت توثیقات ابن حبان اهمیتش را نشان میدهد، حافظ مزی بر کتاب ثقات او اعتماد کرده است و بنای او در کتاب تهذیب الکمال این است که اگر یک راوی نامش در کتاب ثقات ابن حبان ذکر شده باشد، به همین خاطر او را توثیق میکند.
ابن حجر در تهذیب التهذیب از مزی پیروی کرده و همین اعتقاد را دارد؛ ولی برخی ابن حبان را به سهل انگاری نسبت داده و گفتهاند: ابن حبان در توثیقاتش وسعت نظر دارد؛ زیرا افراد زیادی را توثیق کرده است که استحقاق جرح و ذم را دارند.
رک: مقدمه ابن الصلاح، ص۲۲، طبعه الدکتور نور الدین عتر.
ب: ذهبی، ابن حبان را سرچشمه شناخت ثقات میداند
ذهبی در کتاب الموقظه میگوید:
ویَنْبُوعُ معرفه الثقات: تاریخُ البخاریِّ، وابنِ أبی حاتم، وابنِ حِبَّان، وکتابُ تهذیب الکمال.
کتابهای تاریخ بخاری، ابن أبیحاتم، ابن حبان و کتاب تهذیب الکمال، منبع و سر چشمه شناخت افراد مورد اطمینان میباشند.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸هـ)، الموقظه فی علم مصطلح الحدیث، ج ۱، ص ۱۸، طبق برنامه المکتبه الشامله.
این سخن ذهبی نشاندهنده جایگاه رفیع ابن حبان است که در حقیقت میخواهد بگوید: اگر میخواهید افراد ضعیف را از ثقه تشخیص دهید، من شما را راهنمایی میکنم که به کسانی همچون ابن حبان مراجعه کنید؛ چرا که او منبع شناخت ثقات است.
ج: سیوطی تساهل ابن حبان را صحیح نمیداند
سیوطی نیز در تدریب الراوی به نقل از ابن حازم، در پاسخ این مطلب که ابن حبان از متساهلین است، میگوید:
وما ذکر من تساهل ابن حبان لیس بصحیح؛ فإن غایته أنه یسمی الحسن صحیحاً فإن کانت نسبته إلی التساهل باعتبار وجدان الحسن فی کتابه فهی مشاحه فی الاصطلاح وإن کانت باعتبار خفه شروطه فإنه یخرج فی الصحیح ما کان راویه ثقه غیر مدلس.
آنچه که در باره تساهل ابن حبان گفته شده است، درست نیست؛ زیرا نهایت چیزی که گفته شده آن است که وی روایت حسن را صحیح میداند؛ پس اگر مقصود از تساهل وی این باشد که در کتاب او روایات حسن وجود دارد، این تنها اشکال در اصطلاح ابن حبان است (و نه به خود وی) و اگر اشکال به جهت سبک گرفتن شرایط صحت روایت باشد؛ بازهم بر او ایرادی نیست؛ زیرا او در کتاب صحیح خویش از راویان مورد اطمینان غیر مدلس روایت کرده است.
السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای۹۱۱هـ)، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج ۱، ص ۱۰۸، تحقیق: عبد الوهاب عبد اللطیف، ناشر: مکتبه الریاض الحدیثه – الریاض.
د: سخاوی، تساهل ابن حبان را رد میکند
شمس الدین سخاوی، مینویسد:
مع أن شیخنا (ابن حجر) قد نازع فی نسبته (ابن حبان) إلی التساهل من هذه الحیثیه وعبارته إن کانت باعتبار وجدان الحسن فی کتابه فهی مشاحه فی الإصطلاح؛ لأنه یسمیه صحیحا.
استاد ما ابن حجر نسبت سهل انگاری در وثاقت راویان را به ابن حبان مردود میداند و میگوید: اگر در کتاب وی از وصف به «حَسَن» فراوان دیده میشود، این در حقیقت نوعی اختلاف در کاربرد اصطلاحات است که او آن را صحیح نامیده است.
السخاوی، شمس الدین محمد بن عبد الرحمن (متوفای۹۰۲هـ)، فتح المغیث شرح ألفیه الحدیث، ج ۱، ص ۳۶، ناشر: دار الکتب العلمیه – لبنان، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۳هـ.
همین مطلب را عبد الحی لکنوی در الرفع و التکمیل و محمد جمال الدین قاسمی در قواعد التحدیث نقل کردهاند.
اللکنوی الهندی، أبو الحسنات محمد عبد الحی (متوفای۱۳۰۴هـ)، الرفع والتکمیل فی الجرح والتعدیل، ج ۱، ص ۳۳۸، تحقیق: عبد الفتاح أبو غده، ناشر: مکتب المطبوعات الإسلامیه – حلب، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷هـ.
القاسمی، محمد جمال الدین (متوفای۱۳۳۲ هـ)، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، ج ۱، ص ۲۵۰، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۳۹۹هـ – ۱۹۷۹م.
هـ: علمای اهل سنت ابن حبان را از متشددین میشمارند ۱. شمس الدین ذهبی
بر خلاف ادعای شهرت ابن حبان به سهلانگاری در توثیق، ذهبی نظر دیگری دارد و در کتاب میزان الإعتدال در باره او میگوید:
ابن حبان ربما قصب (جرح) الثقه حتی کأنه لا یدری ما یخرج من رأسه.
ابن حبان، فرد مورد اعتماد را آن چنان تضعیف میکند که انگار متوجه نیست که از کلهاش چه چیزهایی خارج میشود، و نمیفهمد که چه میگوید.!!!
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸هـ) میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج ۱، ص ۴۴۱، ترجمه افلج بن یزید، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۹۹۵م.
۲. لکنوی الهندی
ابوالحسنات لکنوی در الرفع و التکمیل مینویسد:
وقد نسب بعضهم التساهل إلی ابن حبان وقالوا هو واسع الخطو فی باب التوثیق، یوثّق کثیراً ممّن یستحق الجرح وهو قول ضعیف.
فإنّک قد عرفت سابقاً أنّ ابن حبان معدود ممن له تعنت وإسراف فی جرح الرجال ومن هذا حاله لا یمکن أن یکون متساهلاً فی تعدیل الرجال وإنّما یقع التعارض کثیراً بین توثیقه وبین جرح غیره لکفایه ما لا یکفی فی التوثیق عند غیره عنده.
بعضی ابن حبان را به سهل انگاری متهم نموده و گفتهاند: وی در باب توثیق افراد وسعت نظر دارد؛ زیرا افراد زیادی را مدح و توثیق کرده است که مستحق ذم و جرح میباشند؛ ولی این سخن بی اساس و ضعیف است؛ زیرا پیش از این گفتیم که ابن حبان از افرادی است که در ذم و جرح افراد، زیاده روی کرده است؛ پس کسی که حالش این گونه باشد، امکان ندارد که در نسبت دادن عدالت به افراد، سهل انگاری کند. آری، بین توثیقات او و جرح دیگران تعارض وجود دارد؛ زیرا آن مقدار که در توثیق نزد وی کفایت میکند نزد دیگران مکفی نیست.
اللکنوی الهندی، أبو الحسنات محمد عبد الحی (متوفای۱۳۰۴هـ)، الرفع والتکمیل فی الجرح والتعدیل، ج ۱، ص ۳۳۵، تحقیق: عبد الفتاح أبو غده، ناشر: مکتب المطبوعات الإسلامیه – حلب، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷هـ.
۳. شعیب الأرنؤوط
شعیب أرنؤوط، محقق کتاب صحیح ابن حبان در این باره مینویسد:
قد أشار الأیمه إلی تشدده وتعنته فی الجرح.
پیشوایان و بزرگان علم به این مطلب اعتراف دارند که وی در غیر موثق دانستن افراد زیاده روی میکند.
رک: صحیح ابن حبان، ج ۱، ص ۳۶، با تحقیق شعیب الأرنؤوط.
سپس موارد متعددی از سختگیریهای ابن حبان را در توثیق رجال ذکر میکند.
۲. استناد چنین سخنی به بخاری ثابت نیست
با تفحص در کتابهای بخاری؛ از جمله التاریخ الکبیر، الکنی، التاریخ الأوسط و ضعفاء الصغیر، هیچ شرح حالی از علوان بن داوود پیدا نکردیم تا به صحت نسبت «منکر الحدیث» بودن علوان از دیدگاه بخاری اطمینان پیدا کنیم. نخستین کسی که این مطلب ذکر کرده، عقیلی در کتاب الضعفاء الکبیر است که از آدم بن موسی، از بخاری نقل کرده است:
حدثنی آدم بن موسی قال سمعت البخاری قال علوان بن داود البجلی ویقال علوان بن صالح منکر الحدیث.
آدم بن موسی میگوید: از بخاری شنیدم که میگفت: علوان بن داوود بجلی که به او علوان بن صالح نیز میگویند، روایات وی غیر قابل قبول است.
العقیلی، أبو جعفر محمد بن عمر بن موسی (متوفای۳۲۲هـ)، الضعفاء الکبیر، ج ۳، ص ۴۱۹، تحقیق: عبد المعطی أمین قلعجی، ناشر: دار المکتبه العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۴هـ – ۱۹۸۴م.
اشکال اساسی این است که نامی از آدم بن موسی ناقل سخن بخاری، در هیچ یک از کتابهای رجالی اهل سنت نیامده است و در حقیقت مجهول است؛ چنانچه محمد ناصر البانی در ارواء الغلیل در رد روایتی که آدم بن موسی در سلسله سند آن وجود دارد مینویسد:
لکن آدم بن موسی لم أجد له ترجمه الآن.
در باره آدم بن موسی تا کنون شرح وتوضیحی ندیده ام.
الألبانی، محمد ناصر (متوفای۱۴۲۰هـ)، إرواء الغلیل، ج ۵، ص ۲۴۲، تحقیق: إشراف: زهیر الشاویش، ناشر: المکتب الإسلامی – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۵ – ۱۹۸۵ م.
بنابراین اصل استناد چنین سخنی به بخاری قابل اثبات نیست.
۲. هر منکر الحدیثی ضعیف نیست
هر منکر الحدیثی نمیتواند ضعیف باشد؛ چرا که این اصطلاح در باره بسیاری از راویان ثقه نیز به کار رفته است.
ذهبی و ابن حجر نیز در جای دیگر که تقویت راوی به نفع آنها بوده، تصریح کردهاند که هر منکر الحدیثی، ضعیف نیست.
ذهبی در میزان الإعتدال در ترجمه احمد بن عتاب المروزی میگوید:
ما کل من روی المناکیر یضعّف.
هر کسی که روایت منکر نقل کند، نباید تضعیف شود.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸هـ) میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج ۱، ص ۲۵۹، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۹۹۵م.
ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان در ترجمه حسین بن فضل البجلی میگوید:
فلو کان کل من روی شییاً منکراً استحق أن یذکر فی الضعفاء، لما سلم من المحدثین أحد.
اگر بنا باشد هر کسی که روایت منکری را نقل کرده است ضعیف بدانیم و نام او را در ردیف ضعفا بیاوریم، هیچ یک از محدثان و راویان سالم نخواهند ماند.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲ هـ) لسان المیزان، ج ۲، ص ۳۰۷، تحقیق: دایره المعرف النظامیه – الهند، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۶هـ – ۱۹۸۶م.
حال باید از ذهبی و ابن حجر پرسید که دلیل این برخورد دوگانه چیست؟! آیا جز تعصب و دفاع جانبدارانه از خلفا، میتوان برای آن دلیل دیگری یافت؟ و اتفاقا تنها روایتی که او نقل کرده و از دیدگاه عالمان سنی «منکر» شمرده شده، همین روایت است.
دار قطنی در سؤالات الحاکم مینویسد:
فسلیمان بن بنت شرحبیل؟ قال: ثقه. قلت: ألیس عنده مناکیر؟ قال: یحدث بها عن قوم ضعفاء؛ فأما هو فهو ثقه.
از حاکم نیشابوری در باره سلیمان بن داود پرسیدم، پاسخ داد: او مورد اعتماد است، گفتم: مگر وی روایات منکر ن دارد؟ پاسخ داد: احادیث منکر را از راویان ضعیف نقل میکند؛ ولی خود مورد اعتماد است.
الدارقطنی البغدادی، علی بن عمر أبو الحسن (متوفای۳۸۵هـ)، سؤالات الحاکم النیسابوری، ج ۱، ص ۲۱۷، رقم: ۳۳۹، تحقیق: د. موفق بن عبدالله بن عبدالقادر، ناشر: مکتبه المعارف – الریاض، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۴هـ – ۱۹۸۴م.
شمس الدین سخاوی مینویسد:
وقد یطلق ذلک [منکر الحدیث] علی الثقه إذا روی المناکیر عن الضعفاء.
اگر راوی مورد اعتماد روایات منکر از ضعفا نقل کند، واژه «منکر الحدیث» به وی اطلاق میشود.
السخاوی، شمس الدین محمد بن عبد الرحمن (متوفای۹۰۲هـ)، فتح المغیث شرح ألفیه الحدیث، ج ۱، ص ۳۷۳، ناشر: دار الکتب العلمیه – لبنان، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۳هـ.
۴. بخاری، از منکر الحدیث، روایت نقل کرده است
در صحیح بخاری که صحیحترین کتاب اهل سنت پس از قرآن به شمار میرود، از راویان متعددی نقل کرده است که اصطلاح «منکر الحدیث» در باره آنان به کار رفته است؛ به عنوان نمونه به نام چند نفر از آنان اشاره میکنیم:
خالد بن مخلد
شمس الدین ذهبی در المغنی فی الضعفاء مینویسد:
خالد بن مخلد القطوانی من شیوخ البخاری. صدوق إن شاء الله. قال أحمد بن حنبل: له أحادیث مناکیر. وقال ابن سعد: منکر الحدیث مفرط التشیع. وذکره ابن عدی فی الکامل فَساقَ له عشره أحادیث منکره. وقال الجوزجانی: کان شتّاماً معلناً بسوء مذهبه. وقال أبو حاتم: یکتب حدیثه ولا یحتج به.
خالد بن مخلد قطوانی، استاد بخاری و راستگو است، احمد بن حنبل میگوید: او احادیث منکری دارد، ابن سعد او را منکر الحدیث و شیعه افراطی نامیده است، ابن عدی در کتاب الکامل فی الضعفاء ده حدیث منکر از او نام میبرد، جوزجانی میگوید: او فحاش است و مذهب باطل خود را آشکارا ترویج میکرده است. ابوحاتم گفته: حدیث خالد را میشود نوشت و یادداشت کرد؛ ولی نمیشود به آن استدلال کرد.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸هـ) المغنی فی الضعفاء، ج ۱، ص ۲۰۶، تحقیق: الدکتور نور الدین عتر.
ابن حجر در تهذیب التهذیب مینویسد:
(خ م کد ت س ق) البخاری ومسلم وأبی داود فی مسند مالک والترمذی والنسایی وابن ماجه خالد بن مخلد القطوانی أبو الهیثم البجلی مولاهم الکوفی… قال عبد الله بن أحمد عن أبیه، له أحادیث مناکیر… وقال بن سعد: کان متشیعاً، منکر الحدیث، مفرطا فی التشیع وکتبوا عنه للضروره.
بخاری، مسلم، ابوداوود در مسند مالک، ترمذی، نسایی وابن ماجه از خالد بن مخلد قطوانی روایت نقل کردهاند.
عبد الله، پسر احمد از پدرش نقل میکند که گفت: خالد بن مخلد، احادیث غیر قابل قبول نقل کرده است و ابن سعد گفته: خالد، گرایش به تشیع داشت و در آن افراط میکرد و منکر الحدیث است؛ ولی به اندازه ضرورت، احادیث وی نقل میشود.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تهذیب التهذیب، ج ۳، ص ۱۰۱، رقم: ۲۲۱، ناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۴ – ۱۹۸۴ م.
نعیم بن حماد
ابن حجر عسقلانی در ترجمه نعیم بن حماد مینویسد:
وقرأت بخط الذهبی أن هذا الحدیث لا أصل له ولا شاهد تفرد به نعیم وهو منکر الحدیث علی إمامته. قلت نعیم من شیوخ البخاری.
دست نوشته ذهبی را خواندم که گفته بود: این حدیث ریشه ندارد و حدیث دیگری شاهد بر صحت آن نیست؛ زیرا تنها راوی آن نعیم است، با این که او از پیشوایان اهل سنت محسوب میشود، منکر الحدیث است.
من [ابن حجر] میگویم: نعیم از استادان بخاری است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲هـ)، الأمالی المطلقه، ج ۱، ص ۱۴۷، تحقیق: حمدی بن عبد المجید بن إسماعیل السلفی، ناشر: المکتب الإسلامی – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۶ هـ -۱۹۹۵م.
و در النکت الظراف مینویسد:
قرأت بخط الذهبی: لا أصل له ولا شاهد، ونعیم بن حماد منکر الحدیث مع إمامته.
برای این حدیث نه شاهدی بر صحت آن از احادیث دیگر وجود دارد و نه اساسی دارد، نعیم با آن که پیشوا بود؛ ولی منکر الحدیث است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲هـ)، النکت الظراف علی الأطراف، ج ۱۰، ص ۱۷۳، تحقیق: عبد الصمد شرف الدین، زهیر الشاویش، ناشر: المکتب الإسلامی – بیروت / لبنان، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۳ هـ – ۱۹۸۳ م.
محمد بن عبد الرحمن الطفاوی
مزی در شرح حال محمد بن عبد الرحمن طفاوی مینویسد:
(خ د ت س): محمد بن عبد الرحمن الطفاوی، أبو المنذر البَصْرِیّ… وَقَال أبو زُرْعَه: منکر الحدیث.
بخاری، ابوداوود، ترمذی و نسایی از محمد بن عبد الرحمن طفاوی روایت نقل کردهاند. ابوزرعه گفته: او منکر الحدیث است.
المزی، یوسف بن الزکی عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفای۷۴۲هـ)، تهذیب الکمال، ج ۲۵، ص ۶۵۲ ـ ۶۵۳، تحقیق د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۰هـ – ۱۹۸۰م.
مقصود از (خ) بخاری؛ (د) ابوداوود؛ (ت) ترمذی و (سلام الله علیها) نسایی است.
ابوولید باجی (متوفای۴۷۴هـ) مینویسد:
محمد بن عبد الرحمن أبو المنذر الطفاوی، البصری، أخرج البخاری فی الرقاب والبیوع عن علی بن المدینی وأحمد بن المقدام.
عنه عن أیوب والأعمش وهشام بن عروه قال أبو حاتم الرازی: لیس به بأس، صدوق، صالح؛ إلا أنه یهم أحیانا. وقال أبو زرعه الرازی: هو منکر الحدیث.
بخاری، از محمد بن عبد الرحمن طفاوی در مبحث رقاب و بیع حدیث نقل کرده است، ابوحاتم رازی گفته: اشکالی در وی نیست، او راستگو و صالح است، فقط بعضی وقتها دچار وهم وخیال میشده و اشتباه میکرده. ابوزرعه او را منکر الحدیث نامیده است.
الباجی، سلیمان بن خلف بن سعد أبو الولید (متوفای۴۷۴هـ)، التعدیل والتجریح لمن خرج له البخاری فی الجامع الصحیح، ج ۲، ص ۵۳۳، رقم: ۵۳۳، تحقیق: د. أبو لبابه حسین، ناشر: دار اللواء للنشر والتوزیع – الریاض، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۶هـ – ۱۹۸۶م.
حسان بن حسان البصری
ابن حجر در شرح حال حسابن حسان مینویسد:
(خ: البخاری) حسان بن حسان البصری أبو علی بن أبی عباد نزیل مکه روی عن شعبه وعبد الله بن بکر….
وعنه البخاری وأبو زرعه وعلی بن الحسن الهسنجانی… قال أبو حاتم: منکر الحدیث. وقال البخاری: کان المقری یثنی علیه، توفی سنه ۲۱۳.
بخاری از او روایت نقل کرده.
حسان بن حسان بصری، ساکن مکه بود و از شعبه و عبد الله بن بکیر روایت نقل کرده است. بخاری، ابوزرعه و علی بن حسن هسنجانی از او روایت نقل کردهاند. ابوحاتم گفته: او منکر الحدیث است و بخاری گفته: مقری او را ستایش کرده است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۲۱۷، ناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۴ – ۱۹۸۴ م.
الحسن بن بشر
ذهبی در باره حسن بن بِشْر مینویسد:
(خ ت س) البخاری والترمذی والنسایی الحسن بن بشر بن سلم بن المسیب الهمدانی البجلی أبو علی الکوفی روی عن أبی خیثمه الجعفی….
وعنه البخاری وروی له الترمذی والنسایی بواسطه أبی زرعه…
وقال أحمد: أیضا روی عن زهیر أشیاء مناکیر. وقال أبو حاتم: صدوق. وقال النسایی: لیس بالقوی. وقال: بن خراش: منکر الحدیث.
بخاری، ترمذی و نسایی از او روایت نقل کردهاند.
حسن بن بشر همدانی، از ابوخیثمه جعفی روایت نقل کرده، و از او بخاری، و نسایی ـ با واسطه ابوزرعه ـ روایت نقل کردهاند. احمد گفته: حسن بن بشر از زهیر روایات منکر نقل کرده است، ابوحاتم او را راستگو میداند، نسایی گفته: قوی نیست و ابن خراش او را منکر الحدیث میداند.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۲۲۳، رقم: ۴۷۳، ناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۴ – ۱۹۸۴ م.
مفضل بن فضاله القتبانی المصری
ابن حجر در باره مفضل بن فضاله میگوید:
وثقه یحیی بن معین وأبو زرعه والنسایی وآخرون وقال أبو حاتم وابن خراش: صدوق. وقال ابن سعد: منکر الحدیث.
(قلت) اتفق الأیمه علی الاحتجاج به وجمیع ماله فی البخاری حدیثان.
یحیی بن معین و ابوزرعه و نسایی و دیگران او را توثیق کرده اند، ابوحاتم وابن خراش او را راستگو دانسته؛ ولی ابن سعد او را منکر الحدیث میداند.
من میگویم: بزرگان از علما همه اتفاق دارند بر استدلال به روایات وی با توجه به اینکه در بخاری فقط دو حدیث از وی نقل شده است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲ هـ) هدی الساری مقدمه فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج ۱، ص ۴۴۵، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفه – بیروت – ۱۳۷۹هـ.
داوود بن حُصین المدنی:
ابن حجر در باره داوود بن حُصین میگوید:
داود بن الحصین المدنی وثقه ابن معین وابن سعد والعجلی وابن إسحاق وأحمد بن صالح المصری والنسایی… وقال الساجی: منکر الحدیث متهم برأی الخوارج.
ابن معین، ابن سعد، عجلی، ابن اسحاق، احمد بن صالح مصری و نسایی او را توثیق کردهاند؛ ولی ساجی احادیث وی را منکر دانسته و میگوید: او از خوارج بود و از عقاید آنان پیروی میکرد.
با این حال در ادامه مینویسد:
(قلت) روی له البخاری حدیثا واحدا.
من [ابن حجر] میگویم: بخاری یک حدیث از وی نقل کرده است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲ هـ) هدی الساری مقدمه فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج ۱، ص ۳۳۹، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفه – بیروت – ۱۳۷۹هـ.
اسماعیل بن عبد الله
ابن حجر عسقلانی در ترجمه اسماعیل بن عبد الله بن زراره میگوید:
قلت: وقد ذکر إسماعیل بن عبد الله بن زراره الرقی أیضا فی شیوخ البخاری الحاکم وأبو إسحاق الحبال وأبو عبد الله بن منده وأبو الولید الباجی وابن خلفون فی الکتاب المعلم برجال البخاری ومسلم وقال: قال الأزدی: منکر الحدیث جداً وقد حمل عنه.
عالمان رجال؛ مانند حاکم نیشابوری، ابواسحاق حبال، ابن منده، باجی، و ابن خلدون در کتاب المعلّم برجال البخاری ومسلم، اسماعیل بن عبد الله بن زراره را در زمره استادان بخاری ذکر کردهاند؛ ولی ازدی میگوید: او منکر الحدیث است و از وی روایت نقل شده است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تهذیب التهذیب، ج ۱، ص ۲۶۹، ناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۴ – ۱۹۸۴ م.
محمد بن إبراهیم التیمی و زید بن أبی انیسه
زیعلی در نصب الرایه مینویسد:
وقد قال أحمد بن حنبل فی محمد بن إبراهیم التیمی: یروی أحادیث منکره وقد اتفق علیه البخاری ومسلم وإلیه المرجع فی حدیث «إنّما الأعمال بالنیات» وکذلک قال فی زید بن أبی انیسه: فی بعض حدیثه إنکاره وهو ممن احتج به البخاری ومسلم وهما العمده فی ذلک….
احمد بن حنبل گفته است: محمد بن ابراهیم تیمی احادیث غیر قابل قبول نقل کرده است و حال آن که بخاری و مسلم به او عقیده دارند و حدیث «انما الأعمال بالنیات» به او برمیگردد.
همچنین احمد بن حنبل در باره زید بن أنیسه گفته است: در برخی از احادیث او منکراتی وجود دارد؛ ولی بخاری و مسلم به روایت او اعتماد کردهاند. و همین اعتماد بخاری و مسلم اساس صحت روایت او است.
الزیلعی، عبدالله بن یوسف أبو محمد الحنفی (متوفای۷۶۲هـ)، نصب الرایه لأحادیث الهدایه، ج ۱، ص ۱۷۹، تحقیق: محمد یوسف البنوری، ناشر: دار الحدیث – مصر – ۱۳۵۷هـ.
تحریف روایت، توسط اهل سنت
جالب این است که برخی از عالمان اهل سنت، به خاطر حفظ آبروی ابوبکر، روایت را تحریف میکنند. ابوعبید قاسم بن سلام در کتاب الأموال و بکری اندلسی در کتاب معجم ما استعجم مینویسند:
أما إنی ما آسی إلا علی ثلاث فعلتهن وثلاث لم أفعلهن وثلاث لم أسأل عنهن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) وددت أنی لم أفعل کذا لخله ذکرها.
قال أبو عبید: لا أرید ذکرها.
آگاه باشید که من بر سه چیز که انجام دادم غصه میخورم و سه چیز که انجام ندادهام و سه چیز که دوست داشتم آن را از رسول خدا میپرسیدم.
دوست داشتم که من فلان کار را نمیکردم!!! آنگاه موارد آن را ذکر کرده.ابوعبیده میگوید: من نمیخواهم بگویم ابوبکر چه گفت….
أبو عبید القاسم بن سلام (متوفای۲۲۴هـ)، کتاب الأموال، ج ۱، ص ۱۷۴، ناشر: دار الفکر. – بیروت. تحقیق: خلیل محمد هراس، ۱۴۰۸هـ – ۱۹۸۸م؛
البکری الأندلسی، عبد الله بن عبد العزیز أبو عبید (متوفای۴۸۷هـ)، معجم ما استعجم من أسماء البلاد والمواضع، ج ۳، ص ۱۰۷۶ ـ ۱۰۷۷، تحقیق: مصطفی السقا، ناشر: عالم الکتب – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۳هـ.
و حاکم نیشابوری به صورت کامل بحث هجوم به خانه صدیقه شهیده را از روایت حذف کرده تا خیال همه راحت شود و اصلا نیازی به بحثهای رجالی نباشد:
أخبرنا الحسین بن الحسن بن أیوب أنبأ علی بن عبد العزیز ثنا أبو عبید حدثنی سعید بن عفیر حدثنی علوان بن داود عن صالح بن کیسان عن حمید بن عبد الرحمن بن عوف عن أبیه قال دخلت علی أبی بکر الصدیق رضی الله عنه فی مرضه الذی مات فیه أعوده فسمعته یقول وددت أنی سألت النبی صلی الله علیه وسلم عن میراث العمه والخاله فإن فی نفسی منها حاجه.
النیسابوری، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم (متوفای۴۰۵ هـ)، المستدرک علی الصحیحین، ج ۴، ص ۳۸۱، ح۷۹۹۹، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۱هـ – ۱۹۹۰م.
سند این روایت همان سندی است که از مصادر دیگر نقل شد و قضیه ملاقات عبد الرحمن بن عوف نیز همانند روایات گذشته مربوط به آخرین روزهای حیات ابوبکر است؛ ولی متأسفانه دست امانتدار ناقلین تاریخ متن روایت را کاملا تحریف کرده تا کوچکترین اهانت و طعنی به جناب خلیفه صورت نپذیرد.
این تحریفات بهترین دلیل بر صحت آن است؛ چرا که اگر روایت ضعیف بود، نیازی به تحریف نبود و میتوانیستند به جای دستبردن به روایت، ضعف آن را گوشزد کنند.
نتیجه
تنها اشکالی که به این روایت شده، منکر الحدیث بودن عُلوان بن داوود بود، این اشکال مردود است؛ چرا که اولاً: برخی از بزرگان اهل سنت، روایت را تصحیح کردهاند؛ ثانیاً: ابن حبان شافعی که به اعتقاد برخی از بزرگان اهل سنت از متشددین در توثیق است، علوان بن داوود را توثیق کرده؛ ثالثاً: منکر الحدیث بودن علوان بن داوود قابل اثبات نیست، رابعاً: بر فرض صحت این مطلب، ضرری به صحت روایت نمیزند؛ چرا که تعبیر «منکر الحدیث» در باره بسیاری از ثقات و حتی راویان کتاب بخاری نیز به کار برده شده است. در نتیجه روایت از نظر سندی هیچ مشکلی ندارد.
پینوشتها:
//

