پاسخ مختصر به شبهات وهابیت پیرامون توسل و شفاعت

 

نویسنده : ع - اخباری

 

قسمت اول

 

 

در پاسخ به مقاله آقای محمد زاهد که به نقد آراء شیعه با اتکاء به قرآن پرداخته بودند، مقالات متعددی از طرف دوستان به ما رسیده است که ما آنها را به تدریج در وبلاگ به نمایش خواهیم گذاشت نقد اول از طرف آقای  ع  اخباری می‌باشد. 

مقدمه: 

آقای زاهد مقاله خود را در موضوع  "استمداد،توسل وشفاعت خواهی از دیدگاه قرآن"  مطرح کرده است و  طی این مقاله، با آوردن آیات زیادی از قران  سعی کرده است نشان دهد، ارواح پیامبر اکرم  صلی الله علیه و آله  و هم چنین ائمه اطهار علیهم السلام در عالم  برزخ چیزی نمی‌فهمند و توسل و یا استمداد و یا شفیع قرار دادن آن ها، شرک است.

وی این عبارات رابرای هدف خود استخدام کرده که :

وظیفه ی پیامبران در دنیا، رساندن پیام وابلاغ رسالت است و این خداست که از ظاهر وباطن مخلوقات خود خبر دارد. و آیه و «ما علی الرسول الا البلاغ» به ما می‌فهماند که پیامبر غیر از ابلاغ، وظیفه ی دیگری در دنیا ندارد .

و یا در جای دیگر می‌نویسد:  آیات ۱۰۹ تا ۱۱۸ سوره  مائده، هرگونه مشاهده ی عالم دنیا توسط ارواح پیامبران را به روشنی رد می‌نماید. 

و یا در باره آیه ۱۹۴ اعراف  «إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ  فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لَکُمْ إِن کُنتُمْ صَدِقِین» چنین می‌گوید:

بعضی مخاطب این آیه و آیات مشابه را، فقط بت پرستان مشرک زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌دانند؛ اما ازکلمه «ان الذین» می‌توان به آسانی دریافت، که علاوه بر بت پرستان، متوسلین و خوانندگان ارواح «کسانی و یا بندگانی» همچون فرشتگان، پیامبران، امامان، صالحان و... که به دعا خوانده می‌شوند، هم از مخاطبین اصلی این آیه ی شریفه محسوب می‌شوند.

(یعنی هر کس پیامبر و ائمه ع را بخواند، این عمل شرک و چنین کسی مشرک است)

جناب آقای ع. اخباری پس از بررسی معنی شرک و تعریف صحیح آن، و این که شرک چیست و چه کسی و در چه صورت مشرک است، و این که آیا کسی حق دارد بدون آن که از  اعتقادات شخصی سوال کند و قبل از شرح او، قضاوت کند تو مشرکی؟  در حقیقت آقای زاهد اصلا معنای شرک را نفهمیده  است.

و همچنین آقای اخباری بیشتر آیاتی که آقای زاهد به عنوان شاهد مثال آورده است را، بررسی نموده و نشان داده است برداشت آقای زاهد از این آیات  غلط است، و این آیات کمکی به ایشان نمی‌کند.

و همچنین نشان دادند بر خلاف ادعای آقای زاهد که کسی در عالم برزخ نمی‌فهمد، قران افرادی   را معرفی کرده است که در عالم برزخ می‌فهمند و درک می‌کنند.

 و همچنین با معرفی آیاتی از قران نشان دادند که شفاعت خواهی و توسل مورد تایید الهی در قران است.
 

اکنون به نقد دیدگاههای آقای زاهد و پاسخ آقای اخباری به مطالب ایشان می‌پردازیم:

این که آیا پیامبران و اولیاء خدا بعد از حیات خود - در عالم برزخ - از نداها و دعاها و اعمال ما آگاهی دارند یا نه، مسئله ی مهمی است که اگر روشن شود، بسیاری ازمسائل و شبهه ها بر طرف می‌شود. توجه و تأمل در مجموع آیات ذیل می‌تواند سوال مذکور را به نحوی روشن سازد.

در پاسخ نکاتی را بیان می‌کنیم:

۱- حدیث معروف و متفقٌ علیه " ما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه " در مواردی غیر قابل انکار، مثل حرمت گوشت جاندارانی غیر از میته، خون، گوشت خوک و آن چه که برای غیر خدا ذبح شده باشد، و جهر و اخفاء در نمازهای یومیّه تطبیق نمی‌کند.

۲- چنان چه مطلق استمداد و توسل به غیر خداوند مصداق شرک باشد، هر گونه مراجعه به پلیس و دادگستری و دکتر و نانوا و غیر ذلک شرک خواهد بود.

۳- هر عبادتی خواندن و اطاعت کردن است، ولی هر خواندن و اطاعت کردنی عبادت نیست. مثل خواندن فرزند، پدر و مادر را و اطاعت کردن  شاگرد از استاد و کارگر از کارفرما و امثال آن.

۴- آیه «فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهیداً  یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لا یَکْتُمُونَ اللَّهَ حَدیثاً»   ( نساء ۴۱ و ۴۲ ) مبیّن شهادت رسول خدا در قیامت بر اعمال همه امّت است؛ و روشن است که ادای شهادت، نیاز به تحقّق مشاهده یا علم قطعی به موضوع آن دارد. در غیر این صورت، مصداق تحقّق شهادت واقعی نخواهد بود .

آقای زاهد ادامه می‌دهند :

آیه ی ۹۹ سوره ی مائده (هر وسیله ای وظیفه ای!) «وما علی الرسول الا البلاغ والله یعلم ما تبدون وماتکتمون» از محتوای این آیه به وضوح استنباط می‌شود که وظیفه ی پیامبران در دنیا، رساندن پیام وابلاغ رسالت است و این خداست که از ظاهر وباطن مخلوقات خود خبر دارد. و به عبارتی این آیه به ما می‌فهماند که پیامبر غیر از ابلاغ، وظیفه ای در دنیا ندارد. و چون از ظاهر وباطن اشخاص خبر ندارد، نمی‌تواند به آن ها نفع ویا ضرری برساند (آیه ی ۱۸۸ سوره اعراف). در حقیقت کسی را باید بخوانیم که از ظاهر و باطن خبر داشته باشد؛ وکسی که خبر ندارد، چه می‌تواند بکند؟ [وعلیک البلاغ والینا الحساب] «ففروا الی الله انی لکم منه نذیرٌٍٍ مبین» «بگریزید به سوی خدا همانا من برای شما پند دهنده ی آشکاری هستم».

پاسخ :

از مدلول و مضمون آیه ۹۹ سوره مائده، عدم علم پیامبر از ظاهر و باطن اشخاص حاصل نمی‌شود؛ و این خصوصیت، ساخته نویسنده جزوه است و به اصطلاح از جیب خود بر آن افزوده است تا هدف خود را اثبات کند.

و استدلال به آیه ۱۸۸ سوره اعراف برای عدم آگاهی پیامبر بر علم غیب، استدلالی ناقص است؛ چه که خداوند خود می‌فرماید «فَلا یُظْهِرُ عَلى‏ غَیْبِهِ أَحَداً  إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ»  (۲۶ و ۲۷  جن ) و می‌فرماید «ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحیهِ إِلَیْک» (۴۴ آل عمران) و می‌فرماید «وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبی‏ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشاءُ» ( ۱۷۹ آل  عمران )   و قران مجید از قول حضرت عیسی ع می‌فرماید  «وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فی‏ بُیُوتِکُمْ» (49 آل عمران  ) و مرور آیات یاد شده، نشان گر استقلال ذاتی در علم غیب برای خداوند است؛ و إلّا   به اذن خداوند، هر یک از پیامبران که خداوند اراده فرماید، ممکن است عالم به علم غیب ‌شوند.

همان گونه که «وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» ولی « ؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ».  همان گونه که «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حینَ مَوْتِها وَ الَّتی‏ لَمْ تَمُتْ فی‏ مَنامِها» ولی «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا یُفَرِّطُونَ»  ولی  « قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ»

آقای زاهد در ادامه می‌گویند :

آیه ی ۱۰۹ سوره ی مائده (گفتگوی پند آموز در روز قیامت جهت تربیت شنوندگان)  «یوم یجمعُ الله الرُسلَ فیقولُ ماذا اُجبتم قالوا لا علم لنا انک انت علام الغیوب »  - « روزی که خدا همه ی پیامبران را جمع گرداند وآنان را گوید که چگونه بعد از شما دعوت شما را (مردم)اجابت کردند و(پیامبران) پاسخ دهند :خدایا ما هیچ نمی‌دانیم تویی که از باطن همه ی موجودات کاملاً آگاهی (دردنیا وآخرت) .» پس اگر پیامبران بعد از حیات(درعالم برزخ) ولایت وسیطره ای می‌داشتند وعالم دنیا برای آن ها قابل مشاهده بود، باید جواب مثبت می‌دادند نه منفی ! در حقیقت آیات ۱۰۹ تا ۱۱۸ سوره ی مائده هرگونه مشاهده ی عالم دنیا توسط ارواح پیامبران را - جهت روشنگری وعدم توسل به غیر خدا -به روشنی رد می‌نماید.                                                                                                           

پاسخ :

در استشهاد به آیه ۱۰۹ سوره مائده ؛ توجّه نشده است که سؤال خداوند در روز قیامت از جانب مردم در دنیا از پیامبران است و روشن است که پیامبر حدّاقل در دنیا و در زمان حیات خود از چگونگی اجابت دعوت خویش از سوی مردم آگاه هستند ، ولی طرح کننده اشکال از جیب پر فتوّت خود جملاتی همچون  "بعد از شما" ، "ما هیچ نمی‌دانیم" ، "در دنیا و آخرت" را به ترجمه آیه افزوده است تا بتواند بدین طریق، به مقصود و هدف خود نائل آید. و چه ناپسند و نابخردانه  است این شیوه و این عمل خباثت آمیز و خیانت گونه ی ماکیاولیستی، آن جا که هدف توجیه گر وسیلة می‌شود، و روشن است که اظهار عدم اطلاع پیامبران در مقابل خداوند از باب اظهار ادب در مقابل ذات پروردگار است، و مقام ظهور عظمت الله. و الّا حدّاقل از زمان زندگانی خود با خبر بودند و چگونگی اجابت مردم را می‌دانند. و معلوم نیست از کجای این آیه، عدم توسّل به غیر خدا به روشنی رّد می‌شود.

ادامه سخن آقای زاهد :

آیات ۱۱۶ تا ۱۱۸ سوره ی مائده (گفتگوی پند آموز در روز قیامت جهت تربیت شنوندگان)؛ «واذ قال الله یا عیسی ابن مریم ء انت قلت للناس اتخذونی وامی الهین من دون الله قال سبحانک مایکون لی ان اقول مالیس لی بحق ان کنت قلته فقد علمته تعلم ما فی نفسی ولا اعلم مافی نفسک انک انت علام الغیوب * ما قلت لهم الا ما امرتنی به ان اعبدواالله ربی وربکم وکنتُ علیهم شهیدا ًمادمتُ فیهم فلما توفیتنی کنتََ انت الرقیب علیهم وانت علی کل شیٍٍٍ شهید»؛ «وآن گاه(روز قیامت) که خدا به عیسی ابن مریم گفت: آیا تو به مردم گفتی که من ومادرم را دو خدای دیگر، سوای خدای عالم اختیار کنید؟ عیسی گفت: خدایا تو منزهی! هرگز مرا نرسد که چنین سخنی به ناحق گویم؛ چنان چه من این را می‌گفتم، تو می‌دانستی؛ که تو از اسرار من آگاهی. ولی من از از اسرار تو آگاه نیستم. همانا توئی که به همه ی اسرار غیب آگاهی * من به آن ها چیزی نگفتم، الّا این که تو مرا بدان امر کردی که خدای یکتا را بپرستید که پروردگار من و شماست. و من تا زمانی که زنده و در میان آن ها بودم، شاهد آن ها بودم. اما زمانی که تو مرا میراندی (وفات یافتم) تو خود شاهد و مراقب آنها بودی؛ و تو بر همه چیزشاهدی.»

کلمه" اذ" ظرف زمان و متعلق است به محذوفى که مقام دلالت بر آن دارد. و مقصود از آن، زمان روز قیامت است. به دلیل آن که در چند آیه بعد مى‏ فرماید: امروز روزى است که راستگویى راستگویان، آنان را سود مى‏ دهد. و نیز به دلیل آن که خودِ عیسى (علیه السلام) در جواب خداوند عرض مى‏ کند: من تا زنده بودم شاهد و ناظر اعمال‏شان بودم، ولى بعد از این که مرا به جوار خود خواندى، اطلاعى از اعمال آنها ندارم. تو خودت رقیب و ناظر بر آنان بودى.» ( ترجمه المیزان، ج‏ ۶، ص: ۳۴۷)

اعتقاد به شاهد و ناظر بودن ارواح مقدس مسیح (علیه السلام) و مریم (علیه السلام)،  یکی ازعوامل غلوّّگویی مسیحیت!

در حقیقت این آیات (گفتگوی خداوند با عیسی(علیه السلام)) پاسخ به شبهه ای است که بعد از حضرت مسیح (علیه السلام) و مادرش در باور مسیحیان به وجود آمد. زیرا آن ها هم مثل ما فکر می‌کردند که پس از مرگ، روح عیسی (علیه السلام) و مادرش شاهد و مراقب اعمال آن هاست. و می‌توانند دعاهایشان را بشنوند و به استجابت برسانند. به همین خاطر کم کم، در ارواح و مجسمه هایشان مستغرق شده، وجه (روی) دعاهای خود را از خدا به سوی عیسی (علیه السلام) و مادرش تغییر دادند. «کذالک قال الذین من قبلهم مثل قولهم تشابهت قلوبهم». «قبل از ایشان نیز کسانی چنین گفتاری داشتند، چقدر قلوبشان شبیه به هم است.» ۱۱۸/ بقره

در این گفتگو، عیسی (علیه السلام) هرگونه مشاهده و مراقبت عالم دنیا را پس از قبض روحش، نکار می‌نماید.آیات زیادی در مذمت این طرز فکر نازل شده است. به طور مثال (آیه ی ۱۶۵بقره ،۳۱ و ۳۲ توبه،194اعراف و...). در گذشته و حتی در زمان حال، بعضی از مسیحیان دست دعا و توسل به سوی مسیح(علیه السلام) و مادرش دراز می‌کنند، واز آنها طلب شفاعت و رفع حاجت و گرفتاری خود را می‌خواهند. «یا عیسی مسیح کمکم کن! یامریم مقدس ماراشفا بده! به ما نیرو بده و...». آیه ی 117سوره ی مائده دلیل روشنی است بر رّد توسل مسیحیان به ارواح مسیح (علیه السلام) و مادرش، جهت استشفاء، استغفار و استمداد. این آیه به ما و آنها می‌فهماند که: مسیح (علیه السلام) تا زمانی(مادامی) که زنده بود، در دسترس آنها و شاهد اعمال قوم خود (خوب یا بد) بود، و بعد از آن که خداوند روح عزیزش را قبض کرد، دیگر او قادر به دسترسی به دعاها و نیازها و مشاهده ی اعمال خوانندگانش نخواهد بود، تا به اذن خدا به استجابت برساند. و تنها خداست که بر همه چیز شاهد و ناظر است؛ و ولایت مطلق دارد: «وکنتُ علیهم شهیدا ًمادمتُ فیهم فلما توفیتنی کنتَ انت الرقیب علیهم وانت علی کل شیٍ شهید». «من تا زمانی که زنده و در میان آنها بودم،شاهد آنها بودم امّا زمانی که تو مرا میراندی (وفات یافتم) توخود شاهد ومراقب آنها بودی وتو بر همه چیز شاهدی.» پس طبق این آیات حضرت عیسی (علیه السلام) که از پیامبران بزرگ است پس از وفات، از امّت خود بی‌خبر بوده است. حال چگونه ممکن است پیامبر و امامان ما پس از حیاتشان، از دنیا و پیروانشان باخبر باشند؟!

پس در حقیقت وجه دعاهای آنها رو به کسی بوده و هست، که از مشاهده ی وضع و احوال آنها بی خبر است. «ومن اضّل ممن یدعوا من دون الله من لا یستجیب له الی یوم القیامه وهم عن دعائهم غافلون». «وچه کسی گمراهترازآن است که غیر خدا، کسانی را بخواند که هیچ حوائج اش را تا روز قیامت، اجابت نکنند واز هر چه بخوانندشان، خود بی خبر باشند.» ۵/ احقاف

«اولم یکف بربک انه علی کل شیٍ شهید»  آیا واقعاٌ خدای غیب وشهود آنها را برای مشاهده کردن و خواندن واستجابت دعاهایشان کافی نیست؟! (۵۳/ فصلت)

نکته: کسانی که به معجزات مسیح(علیه السلام) در حیات دنیائی اش  توجه کرده اند، متأسفانه به حیات برزخی آن حضرت توجه نکرده اند؛ به عبارت دیگر کسانی که به آیه ی ۱۱۰ سوره ی مائده توجه کرده اند به آیه ی قبلی یعنی آیه۱۰۹ وآیات بعدی (۱۱۶ و ۱۱۷) توجه کافی را مبذول نداشته اند.

امام سجاد(علیه السلام) می‌فرماید: « یهودیان «عُزیر» را به قدری دوست داشتند که درباره ی او گفتند آن چه را که اظهار داشتند؛ در نتیجه نه عُزیر از آن هاست، و نه آنان از عزیر خواهند بود. و نصاری نیز «عیسی» را به قدری دوست داشتند که درباره ی او گفتند آن چه را که اظهار داشتند. در نتیجه نه عیسی از آن هاست و نه آنان از عیسی خواهند بود. ما نیز بر چنین روشی هستیم؛ زیرا قومی از شیعیان ما به زودی ما را چنان دوست خواهند داشت، تا حدودی که درباره ی ما می‌گویند آن چه را که یهود درباره ی عُزیر، و آن چه را که نصاری درباره ی عیسی بن مریم(علیه السلام) می‌گفتند. پس نه آن ها از ما هستند ونه ما از آن ها خواهیم بود.» (رجال کشّی، ۷۹: بحارالانوار،۲۵/۲۸۸)

پاسخ :

در آیات ۱۱۶ تا ۱۱۸ سوره مائده " رقیب " به معنی مراقبت است، نه شاهد! گرچه خداوند علاوه بر رقیب بودن، شاهد هم هست ولی در این آیه به معنی مراقبت است و حضرت عیسی علیه‌السلام در این پاسخ، عدم مراقبت خود را برای جلوگیری از انحراف فکری مردم و جلوگیری از جای گزین کردن مردم اقانیم ثلاثه را، به جای پروردگار به محضر پروردگار اعلام می‌دارد؛ نه عدم اطلاع خویش را از آن.  و جمله: ولی بعد از این که مرا به جوار خود خواندی اطلاعی از اعمال آنها ندارم، در متن‌ آیه نیست و چیزی است که توسط مترجم به آن افزوده شده است. و حتّی ایشان برخلاف امانت، عبارت فوق را به تفسیر المیزان نسبت داده است. و حال آن که چنین عبارتی در تفسیر المیزان  نیست و متن ترجمه المیزان که در جلد ۱۲ صفحه ۸۰ به ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی در چاپ کانون انتشارات محمّدی آمده است، چنین است:  "من به مردم چیزى جز آن چه که تو دستورم دادى نگفتم، و تو دستورم دادى که بگویم خداى را که پروردگار من و پروردگار شما است بپرستید؛ و تا در میان ایشان بودم شاهد اعمال‏شان بودم. پس از این که مرا به سوى خود خواندى تو خودت مراقب و شاهد بر آنان بودى و تو بر هر چیز شاهدى." و در تمام صفحات این کتاب که از صفحه ۸۱ شروع و به صفحة ،۳۰۰ یعنی پایان کتاب ختم شده است، چنین عبارتی دیده نمی‌شود.

و در متن عربی تفسیر هم در صفحه ۳۴۷ از جلد ۶ چنین عبارتی نیست. و بلکه در تمام صفحات این جمله که از ۲۵۷ شروع و به ۳۹۷  (تا پایان کتاب) چنین عبارتی دیده نمی‌شود.

و روشن است  آن جا که خداوند در باره حضرت عیسی می‌فرماید: «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلاَّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهیدا» ۱۵۹/نساء، شهادت آن حضرت در روز قیامت بر اعمال اهل کتاب، نیازمند به تحقّق مشاهده موضوع شهادت یا علم قطعی و یقینی نسبت به آن است. و الّا ادای شهادت بی‌معنی خواهد بود.

و چه شایسته بود که این آقای تحلیل گر خوش انصاف لااقل از استاد خود و عبارت " خیانت در گزارش تاریخ  " ادب می‌آموخت و در ترجمه و توضیح آیات الهی خیانت نمی‌کرد.

گفتگوی خداوند با حضرت عیسی که به صورت سؤال مطرح شده است، در حالی که خداوند خود عالم به حقیقت امر است، و صرفاً از باب  ردّ عقائد مسیحیان مطرح شده است، بدین صورت است که: «وَ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونی‏ وَ أُمِّیَ إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ»،  یعنی در این جا مسئله تثلیث و اعتقاد به آن مورد سؤال قرار گرفته است، نه استمداد و توسل و شفاعت خواهی. و طرح این موضوع در این باب خارج از موضوع است و نشان می‌دهد که اشکال کننده به خیال خود خواسته است مطالب و شواهد زیادی را ردیف کند تا بدین طریق خیال باطل خویش را در چشم و ذهن مخاطبین، لباس حقیقت بپوشاند.

و استشهاد به آیه ۱۱۸ سوره بقره هم در همین زمینه است. چه که آیه می‌گوید: «وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ  بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ  وَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ لَوْ لا یُکَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِینا آیَةٌ کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَیَّنَّا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ»

و مسئله قائل شدن فرزند برای خداوند و تکلّم خداوند با آن هاست. و آمدن آیه و معجزه ای خاصّ، هیچ ارتباطی با مسئله  استمداد و توسل و شفاعت خواهی ندارد. و اشکال کننده در این مقاله می‌نویسد: "در این گفتگو عیسی علیه‌السلام هرگونه مشاهده و مراقبت عالم دنیا را پس از قبض روحش انکار می‌نماید."

و حال آن که، حضرت عیسی مراقبت را به خدا نسبت داده است، نه مشاهده را. و همان گونه که قبلاً هم گفته شد، خداوند شهادت دادنِ حضرت عیسی را در قیامت، نسبت به همه اهل کتاب اعلام می‌دارد (نساء ۱۵۹) و مسلّم است که شهادت مبتنی بر مشاهده یا علم قطعی و یقینی است.

اشکال کننده خود در ذیل مطالب پیشین، صریحاً اعتراف و اذعان می‌نماید که: مسیح (علیه السلام) تا زمانی (مادامی) که زنده بود، در دسترس آنها و شاهد اَعمال قوم خود ( خوب یا بد ) بود؛ و بعد از آن که خداوند، روح عزیزش را قبض کرد دیگر او قادر به دسترسی به دعا ها و نیازها و مشاهده اعمال خوانندگانش نخواهد بود، تا به اذن خدا به استجابت برساند. پس انکار حضرت عیسی نسبت به اصل مشاهده نیست، بلکه نسبت به مراقبت پس از مرگ است. و این داّل بر بی‌خبری نیست، بلکه داّل بر انتفاء وظیفه مراقبت در جلوگیری از انحرافات فکری و عقیدتی امّت است.

اشکال کننده سخنی را از امام سجّاد علیه‌السلام (از کتاب بحار ج ۲۵ ص ۲۸۸) نقل می‌کند ، که معلوم نیست چه نتیجه‌ای بر این سخن مترتّب است و ارتباط موضوع آن با استمداد، توسّل، شفاعت خواهی و امثال آن چیست؟، آن چه را که امام سجّاد علیه‌السلام به آن استناد کرده‌اند، این قول خداوند است که می‌فرماید: "وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى‏ الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ " (توبه ۳۰)

و معلوم است که عزیز و مسیح را پسر خدا دانستن ، هیچ ارتباط و تشابهی با مسئله استمداد و توسّل و شفاعت خواهی ندارد. و تنها دست آورد ذکر این روایت در اینجا به رُخ کشیدن تعداد بیشتری آیه و روایت در ذهن و دیده شنونده است.