مشروعیت ازدواج موقت در کتاب‌های اهل سنت

متعه چیست؟

اتفاق شیعه وسنی در تعریف متعه و ازدواج دانستن آن:

اتفاق شیعه و سنی در اینکه متعه در صدر اسلام مدتی جایز بوده است:

اختلاف بین شیعه وسنی در مورد متعه در چیست؟

 

ادله حلیت متعه:

۱- کلام خداوند متعال:

اثبات نزول این آیه در مورد متعه:
 

۲- نهی عمر از دو متعه حلال

 

مدارک این روایت در کتب اهل سنت

 

ماجرای یحیی بن اکثم و این روایت:

 

ماجرای مامون خلیفه عباسی و این روایت:

 

۳- روایات دال بر حلیت متعه در کتب اهل سنت:

 

۴- کلام امیر مومنان و ابن عباس: اگر عمر از متعه نهی نمی‌کرد جز افراد بدبخت زنا نمی‌کردند:

 

۵- نظر صحابه، تابعین و علمای اهل سنت و سیره آنها در مورد متعه:

 

مالک بن أنس:

 

احمد بن حنبل:

 

صحابه ای متعه کرده و یا آن را جایز می‌دانسته اند:

 

تابعین و یا علمای اهل سنت که متعه کرده و یا آن را جایز دانسته اند:

 

آیا متعه نسخ شده است؟ 

 

۱- نسخ با آیه سوره مومنون: 
 

۲- نسخ با آیه میراث:

 

نسخ با نهی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در غزوه خیبر:

 

آیا صحیح است که امیر مومنان فرموده اند متعه در خیبر نسخ شد؟

 

آیا شما قبول می‌کنید که کسی با خواهر یا مادر شما متعه کند

 

۱ - گفتگو میان امام باقر علیه السلام و لیثی:

 

۲ - گفتگو میان ابو حنیفه و مؤمن طاق:

متعه چیست؟

مساله متعه یا ازدواج موقت، از جمله مسایلی است که اختلاف بین شیعه و سنی در مورد آن بسیار شدید بوده و اهل سنت از آن به عنوان حربه ای بر ضد شیعه استفاده می‌کنند.

 

اتفاق شیعه وسنی در تعریف متعه و ازدواج دانستن آن:

 

در ابتدا باید به این نکته اشاره کرد که همگی علمای مذاهب در این نکته اتفاق دارند که"متعه ازدواجی است که در آن مرد و زن مدت زمانی را برای عقد معین می‌کنند و پس از گذشتن مدت، خود به خود محرمیت از بین رفته و احتیاجی به طلاق ندارد".

 

قال أبو عمر (بن عبد البر) لم یختلف العلماء من السلف والخلف أنّ المتعة نکاح إلی أجل لا میراث فیه، والفرقة تقع عند انقضاء الأجل من غیر طلاق. وقال ابن عطیة: وکانت المتعة أن یتزوج الرجل المرأة بشاهدین وإذن الولی إلی أجل مسمّی، وعلی أن لا میراث بینهما، ویعطیها ما اتفقا علیه، فإذا انقضت المدة فلیس له علیها سبیل ویستبری رحمها: لان الولد لا حق فیه بلا شک، فإن لم تحمل حلت لغیره. تفسیر قرطبی ج۵ ص۱۳۲

 

ابو عمر (بن عبد البر) گفته است که هیچ یک از علمای سلف و گذشته در این اختلاف نداشته اند که متعه، ازدواجی است که در آن ارث نیست و جدایی در آن با گذشتن مدت و بدون طلاق صورت می‌گیرد. وابن عطیه گفته است: متعه این است که شخص با زن ازدواج کند و دو شاهد و اذن ولی داشته باشد و تاریخ (برای انتهای عقد) معین کند. و چنین است که ارثی در بین آن دو نباشد و اینکه هر مقداری را که بر آن موافقت نمودند، (به عنوان مهر زن) به وی بدهد. پس وقتی که مدت زمان گذشت دیگر مرد راهی بر این زن نخواهد داشت (دیگر همسر او نیست) و زن باید عده نگه دارد. زیرا فرزند در متعه به پدر ملحق می‌شود. پس اگر این زن عده باردار نمی‌شد (عده نداشت) برای دیگران حلال می‌شود (می توانند با وی ازدواج کنند) تفسیر طبری ج۵ ص ۱۲ سوره نساء ذیل آیه ۲۴ نیز همین مطلب را می‌گوید.

 

اتفاق شیعه و سنی در اینکه متعه در صدر اسلام مدتی جایز بوده است: 

 

همچنین در اینکه متعه مدت زمانی در ایام حیات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مشروع بوده است هیچ شکی نیست:

 

ولا شک أنه کان مشروعا فی ابتداء الإسلام

 

هیچ شکی در این نیست که متعه در ابتدای اسلام جایز بوده است.

 

تفسیر ابن کثیر ج۱ ص۴۷۵

 

پس ادعای حلیت اضطراری آن مانند حلیت گوشت مرده و خون در حال اضطرار نیز معنی ندارد. زیرا ضرورت، در هر زمانی حکم حرمت را در هر موضوعی که باشد - بر می‌دارد و مختص به زمان رسول خدا نیست.

 

اختلاف بین شیعه وسنی در مورد متعه در چیست؟


اما اختلاف اصلی در این است که آیا برای این حکم در زمان خود رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نسخی وارد شده است یا اینکه حکم به حرمت متعه بعد از وفات ایشان و توسط دیگران وضع شده است؟

 

مشهور بین اهل سنت نظر اول و اجماع شیعه بر نظر دوم است.

 

ادله حلیت متعه: 

 

برای اثبات حلیت متعه - جدا از اجماعی که حتی اهل سنت نیز آن را در مورد سالهای اولیه اسلام نقل کرده اند - می‌توان از قرآن کریم و روایات رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم استفاده نمود :

 

۱- کلام خداوند متعال: فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أجُورَهُنَّ فَرِیضَةً) سوره نساء آیه ۲۴)

 

اثبات نزول این آیه در مورد متعه:

 

الف) کلمات مفسرین در این زمینه:


مفسرین شیعه و سنی در این نکته که نزول این آیه در مورد متعه بوده است، تقریبا اتفاق نظر دارند. و با اثبات این مطلب حلیت متعه ثابت شده و اثبات حرمت و یا نسخ آن به دلیل نیاز دارد:

 

۱- وقال الجمهور: المراد نکاح المتعة الذی کان فی صدر الإسلام

 

جمهور علما(مشهور علما) گفته اند که مراد از این آیه متعه است که در صدر اسلام بوده است.

 

تفسیر القرطبی ج ۵ ص ۱۳۰

 

۲- وإلی ذلک ذهبت الإمامیة والآیة أحد أدلتهم علی جواز المتعة وأیدوا استدلالهم بها بأنها فی حرف أبی فما استمعتم به منهن إلی أجل مسمی وکذلک قرأ ابن عباس وابن مسعود رضی الله تعالی عنهم والکلام فی ذلک شهیر ولا نزاع عندنا فی أنها أحلت ثم حرمت 

 

و شیعه به همین نظر میل دارند و این آیه یکی از ادله ایشان بر جواز متعه است ؛ و استدلال خود را با این مطلب که این آیه در قرایت أبیّ و ابن عباس"إلی أجل مسمی"بوده است تایید می‌کنند ؛ و کلام در این مطلب مشهور است. ما نیز در این مطلبی بحثی نداریم که متعه در ابتدا حلال بود سپس حرام شد.

 

روح المعانی ج۵/ص۵

 

۳- وقد استدل بعموم هذه الآیة علی نکاح المتعة ولا شک أنه کان مشروعا فی ابتداء الإسلام ثم نسخ بعد ذلک وقد ذهب الشافعی وطایفة من العلماء إلی أنه أبیح ثم نسخ ثم أبیح ثم نسخ مرتین وقال آخرون أکثر من ذلک وقال آخرون إنما أبیح مرة ثم نسخ ولم یبح بعد ذلک وقد روی عن بن عباس وطایفة من الصحابة القول بإباحتها للضرورة وهو روایة عن الإمام أحمد وکان بن عباس وأبی بن کعب وسعید بن جبیر والسدی یقرؤون فما استمتعتم به منهن إلی أجل مسمی فآتوهن أجورهن فریضة وقال مجاهد نزلت فی نکاح المتعة

 

و به این آیه برای اثبات نکاح متعه استدلال شده است ؛ وشکی نیست که متعه در ابتدا جایز بوده است و سپس نسخ شده است ؛ و شافعی همین نظر را دارد و عده ای چنین می‌گویند که در ابتدا جایز شد و سپس نسخ شد و دوباره مباح شد و دوباره نسخ شد ؛ و عدهای دیگر بیشتر از این نیز گفته اند. و عده ای نیز می‌گویند تنها یک بار جایز شده و بعد از آن حرام شده و دیگر جایز نشد. و مباح بودن آن به خاطر ضرورت، از ابن عباس و عده ای از صحابه نقل شده است. و این روایت از امام احمد است. و ابن عباس و أبی بن کعب و سعید بن جبیر و سدی آیه را چنین می‌خواندند:"إلی أجل مسمی..."و مجاهی نیز گفته است که در نکاح متعه نازل شده است.

تفسیر ابن کثیر ج۱/ص۴۷۵

 

در کتب ذیل همین مطلب به بیان‌های مختلف آمده است:

فتح القدیر ج ۱ ص۴۹۹ - جامع البیان ج ۵ ص۱۸ بتحقیق صدقی جمیل العطار چاپ دار الفکر بیروت - تفسیر أبی حیّان ج ۳ ص ۲۱۸- در المنثور ج۲ ص۱۴۰، چاپ مطبعة الفتح جدّة - نواسخ القرآن ابن الجوزی ص ۱۲۴- تفسیر الثعالبی ج ۲ ص۲۱۵ - تفسیر الرازی ج۳ ص۲۰۰

 

ب) قرایت بسیاری از بزرگان صحابه:

طبق روایات اهل سنت، بسیاری از بزرگان صحابه و تابعین مانند ابن عباس و ابی بن کعب و مجاهد و سعید بن جبیر و ابن مسعود و سدی و دیگران این آیه را چنین قرایت می‌کرده اند: 

 

"فَمَا استَمتَعتُم بِهِ مِنهُنَّ إلیَ أجَلٍ مُسَمًّی فَآتُوهُنَّ أجُورَهُنَّ"

 

۱- أخبرنا أبو زکریا العنبری حدثنا محمد بن عبد السلام حدثنا إسحاق بن إبراهیم أنبأ النضر بن شمیل أنبأ شعبة حدثنا أبو سلمة قال سمعت أبا نضرة یقول قرأت علی بن عباس رضی الله عنهما فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن فریضة قال بن عباس فما استمتعتم به منهن إلی أجل مسمی قال أبو نضرة فقلت ما نقرأها کذلک فقال بن عباس والله لأنزلها الله کذلک هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم ولم یخرجاه

 

شنیدم ابانضره را که می‌گوید بر ابن عباس این آیه را خواندم که زنانی را که ایشان ایشان را متعه کرده اید پس اجر ایشان را به عنوان واجب وفریضه به ایشان بدهید.

 

ابن عباس گفت زنانی را که ایشان را متعه کرده اید تا زمان معین ابو نضره گفت: ما آن را چنین نمی‌خوانیم.ابن عباس گفت قسم به خداوند که خدا آن را چنین نازل کرد.

این حدیث بنا بر نظر مسلم (در شروط صحت حدیث) صحیح است ولی بخاری و مسلم آن را در کتب خودشان نیاورده اند.

 

المستدرک علی الصحیحین ج۲ ص۳۳۴ شماره ۳۱۹۲

 

قرایت ایشان در کتابهای ذیل نیز نقل شده است: 

 

جامع البیان ج ۵ ص۱۹ - المصنف لعبد الرزاق الصنعانی ج ۷ ص ۴۹۷ و ۴۹۸- شرح النووی علی صحیح مسلم ج ۹ ص ۱۷۹- الکشاف للزمخشری ج ۱ ص۵۱۹- أحکام القرآن للجصاص ج ۲ ص ۱۸۵- تفسیر القرطبی ج۵ ص۱۳۰- تفسیر ابن کثیر ج۱ ص۴۸۶ - الدر المنثور ج ۲ ص ۱۳۹و ۱۴۰ و...

 

قطعا مقصو د ابن عباس نزول به عنوان قرآن نبوده است. چون تحریف قرآن به اجماع مسلمانان باطل است. بلکه مقصود نزول به عنوان تفسیر این آیه از جانب خداوند است. یعنی خداوند متعال بعد از نزول آیه یا همزمان با آن مصداق وتفسیر آیه را به همراه ذکر متن آیه، به رسول خدا وحی می‌نمود. پس مقصود این آیه همان ازدواج تا زمان معین ومتعه است. جدا از لفظ استمتاع که در نص آیه آمده و می‌تواند دلیل دیگری بر اراده متعه باشد.

 

۲- نهی عمر از دو متعه حلال

ا ز اموری که دلالت بر حلیت متعه می‌کند، کلام عمر بن الخطاب است که گفت: دو متعه در زمان رسول خدا حلال بود. من از آن دو نهی می‌کنم و بر(انجام دادن) آن دو عقاب می‌نمایم.

 

اگر در زمینه متعه نسخی از جانب رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم موجود بود، قطعا عمر به آن استهشاد می‌کرد، اما چنین نکرده است.بنا بر این، روایت صراحت دارد در اینکه متعه در زمان رسول خدا حلال بوده است و تحریم آن نظر شخصی عمر است.

 

مدارک این روایت در کتب اهل سنت: 

 

سرخسی در دو کتاب خود این روایت را از جمله روایاتی می‌داند که با سند صحیح از عمر نقل شده است:

 

وقد صحّ أنّ عمر رضی اللّه عنه نهی الناس عن المتعة فقال: متعتان کانتا علی عهد رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم وأنا أنهی الناس عنهما ؛متعة النساء، ومتعة الحج.

 

با روایت صحیح ا ز عمر نقل شده است که وی مردم را از متعه نهی کرد، پس گفت: دو متعه در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم حلال بود ؛ متعه زنان و حج تمتع

 

المبسوط للسرخسی ج۴ ص۲۷ - أصول السرخسی ج۲ ص۶

 

همین روایت در کتب ذیل نیز نقل شده است:

 

مسند أحمد بن حنبل ج۳ ص۳۲۵ ش ۱۴۵۱۹ - المغنی ج۷ ص۱۳۶چاپ دار الفکر ۱۴۰۵- أحکام القرآن للجصاص ج۱ ص۳۴۷ چاپ دار احیاء التراث العربی - تفسیر القرطبی ج۲ ص۳۹۲ - تذکرة الحفاظ ج۱ ص۳۶۶ - التفسیر الکبیر ج۵ ص۱۳۰ چاپ اول دار الکتب العلمیه بیروت - بدایة المجتهد ج۱ ص۲۴۴ چاپ دار الفکر بیروت - وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان ج۶ ص۱۵۰ دار الثقافة لبنان

 

ماجرای یحیی بن اکثم و این روایت: 

 

در همین زمینه روایتی از یحیی بن اکثم نقل شده است که جالب توجه است:

 

قال یحیی بن أکثم لشیخ بالبصرة: بمن اقتدیت فی جواز المتعة؟ قال: بعمر بن الخطاب رضی اللّه عنه. قال: کیف وعمر کان أشدّ الناس فیها؟ قال: لأنّ الخبر الصحیح أنّه صعد المنبر فقال: إنّ اللّه ورسوله قد أحلاّ لکم متعتین وإنّی محرّمهما علیکم وأعاقب علیهما. قبلنا شهادته ولم نقبل تحریمه. محاضرات الأدباء ج۳ ص۲۱۴

 

یحیی بن أکثم به یکی ا ز شیوخ در بصره گفت در جواز متعه از چه کسی تبعیت می‌کنی؟ گفت از عمر. سوال کرد که چگونه و حال آنکه عمر از سخت گیر ترین مردمان در مورد متعه بود. گفت چون روایت صحیح می‌گوید که وی بالای منبر رفت و گفت خداوند و رسول وی متعه را حلال کردند و من آن را بر شما حرام می‌کنم و برای آن عقوبت ؛ پس ما شهادتش را (در مورد حلیت آن از نظر خدا و رسولش) قبول کردیم اما حرام کردنش را (توسط عمر) قبول ننمودیم.

 

ماجرای مامون خلیفه عباسی و این روایت:

همچنین مأمون خلیفه عباسی - که در نظر ایشان امیر المومنین بوده است - نیز ماجرای جالبی در مورد این روایت دارد:

 

ایشان می‌گویند روزی مامون دستور داد تا در بین مردم به حلیت متعه ندا دهند (یعنی بگویند که متعه رسما حلال است). محمد بن منصور و ابو العیناء از فقهای دربار وی بر وی داخل شدند تا شاید نظر وی را بر گردانند. در حالیکه وی با عصبانیت مشغول مسواک کردن بود، کلام عمر را ذکر کرده و گفت: 

 

"دو متعه در زمان رسول خدا و ابو بکر بود و من آن دو را حرام می‌کنم!!!"

 

تو که هستی ای چپ چشم (کنایه از کسی که به مطالب با دید درست نگاه نمی‌کند) تا از آنچه که رسول خدا و ابو بکر انجام داده اند نهی کنی؟

 

پس محمد بن منصور خواست با وی سخن بگوید اما ابو العیناء به وی گفت کسی که صراحتا در مورد عمر چنین سخن می‌گوید ما به وی چه بگوییم؟

 

در این هنگام یحیی بن اکثم بر وی وارد شده و با وی خلوت کرد و آنقدر با وی سخن گفت تا وی را از این نظر باز گرداند

 

تاریخ بغداد ج ۱۴ ص ۲۰۳- تاریخ مدینة دمشق ج ۶۴ ص ۷۱- تهذیب الکمال ج ۳۱ ص ۲۱۴- وفیات الأعیان ج ۵ ص ۱۹۷ 

 

۳- روایات دال بر حلیت متعه در کتب اهل سنت:

 

در بسیاری روایات می‌بینیم که صحابه صراحتا می‌گویند که ایشان در زمان رسول خدا، ابو بکر و قسمتی از دوران خلافت عمر متعه می‌کرده وآن را جایز می‌دانسته اند:

 

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ رَافِعٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ أَخْبَرَنَا ابْنُ جُرَیْجٍ أَخْبَرَنِی أَبُو الزُّبَیْرِ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ یَقُول کُنَّا نَسْتَمْتِعُ بِالْقَبْضَةِ مِنْ التَّمْرِ وَالدَّقِیقِ الْأَیَّامَ عَلَی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَبِی بَکْرٍ حَتَّی نَهَی عَنْهُ عُمَرُ فِی شَأْنِ عَمْرِو بْنِ حُرَیْثٍ

 

از جابر بن عبد الله الأنصاری شنیدم که می‌گفت: ما در زمان رسول خدا و ابو بکر در مقابل یک مشت خرما یا آرد متعه می‌کردیم. تا اینکه عمر در قضیه عمرو بن حریث از آن نهی کرد.

 

صحیح مسلم ج۲ ص ۱۰۲۳ باب نکاح المتعة

 

الجمع بین الصحیحین ج۲ ص۳۹۹ - سنن البیهقی الکبری ج۷ ص۲۳۷ - مسند أبی عوانة ج۳ ص۳۳- مصنف عبد الرزاق ج۷ ص۵۰۰ - معرفة السنن والآثار ج۵ ص۳۷۵ - التمهید لابن عبد البر ج۱۰ ص۱۱۲ - عون المعبود ج۶ ص۱۰۱ و...

 

شبیه همین روایت در مسند احمد وکتب دیگر ذکر شده است.

 

مسند أحمد بن حنبل ج۱ ص۵۲ و ج۳ ص۳۲۵ و...

 

۴- کلام امیر مومنان و ابن عباس: اگر عمر از متعه نهی نمی‌کرد جز افراد بدبخت زنا نمی‌کردند: 

 

این مطلب را ابن جریر طبری و سیوطی در تفسیرشان از امیر مومنان علی علیه السلام نقل می‌کنند که فرمود:

 

لولا أنّ عمر رضی اللّه عنه نهی عن المتعة ما زنی إلاّ شقی.

 

اگر عمر از متعه نهی نمی‌کرد جز افراد بد بخت زنا نمی‌کردند (بلکه به متعه رو می‌آوردند)

 

تفسیر الطبری ج۵ ص۱۳ چاپ دار الفکر بیروت - الدر المنثور ج۲ ص۴۸۶ دار الفکر بیروت

 

عبد الرزاق نیز شبیه همین مطلب را از امیر مومنان در المصنف (ج۷ ص۵۰۰ شماره۱۴۰۲۹) نقل می‌کند

 

قرطبی نیز در تفسیرش ج ۵ ص ۱۳۰ (چاپ دار الشعب قاهره) شبیه همین مطلب را از ابن عباس نیز نقل می‌کند.

 

۵- نظر صحابه، تابعین و علمای اهل سنت و سیره آنها در مورد متعه: 

 

یکی از ادله ای که نمی‌توان آن را انکار کرد سیره صحابه و تابعین در عمل به متعه بعد از زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بوده است. این عمل به قدری در میان ایشان شایع بوده است که با توجه به آن نمی‌توان ادعای نسخ متعه یا عالم نبودن این عده زیاد از علما و بزرگان صحابه و تابعین و نیز علمای اهل سنت را پذیرفت.

 

وقد ثبت علی تحلیلها بعد رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم جماعة من السلف رضی اللّه عنهم منهم من الصحابة رضی اللّه عنهم: أسماء بنت أبی بکر الصدیق. وجابر بن عبد اللّه. وابن مسعود. وابن عباس. ومعاویة بن أبی سفیان، وعمرو بن حریث. وأبو سعید الخدری. وسلمة. ومعبد أبناء أمیّة بن خلف، ورواه جابر بن عبد اللّه عن جمیع الصحابة مدّة رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم. ومدّة أبی بکر. وعمر إلی قرب آخر خلافة عمر. 

 

واختلف فی إباحتها عن ابن الزبیر. وعن علی فیها توقّف. وعن عمر بن الخطاب أنّه إنّما أنکرها إذا لم یشهد علیها عدلان فقط وأباحها بشهادة عدلین. 

 

ومن التابعین طاوس. وعطاء. وسعید بن جبیر. وسایر فقهاء مکّة أعزها اللّه المحلی ج ۹ ص ۵۱۹

 

گروهی از سلف بر حلیت متعه بع د از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم باقی ماندند. در بین ایشان از صحابه اسماء دختر ابو بکر صدیق است وجابر بن عبد الله الانصاری و ابن مسعود و ابن عباس ومعاویه وعمرو بن حریث و ابو سعید خدری و سلمه ومعبد فرزندان امیة بن خلف.

 

جابر نظر به حلیت متعه را در زمان رسول خدا از همه صحابه نقل کرده است. و نیز در زمان خلافت ابو بکر و نیز مدتی در زمان عمر تا اواخر خلافتش (که طبق روایات خود اهل سنت بعد از آن از متعه نهی کرد)

 

و در مورد اعتقاد ابن زبیر به حلال بودن آن اختلاف شده است. نیز از علی در مورد آن سکوت وتوقف در نظر دادن نقل شده است.

 

و از عمر نیز نقل شده است که تنها زمانی در مورد متعه اشکال می‌گرفت که دو شاهد در آن حاضر نباشند، اما اگر دو شاهد شهادت دادند آن را جایز می‌دانست.

 

نیز قرطبی در کتاب الجامع لأحکام القرآن قرطبی ج ۵ ص۱۳۳ فتوای به حلیت متعه را نظر علمای مکه و یمن می‌داند.

 

از سوی دیگر می‌بینیم که بزرگان علمای اهل سنت نیز در مورد متعه نظر مخالفی نداشته اند و بالعکس حتی بسیاری از ایشان به این عمل رغبت بسیار نشان می‌داند.

 

مثلا عبد العزیز بن عبد الملک بن جریج از بزرگان علمای امویین و فقیه وعالم مکه که در زمان وی یکی از ارکان اصلی روایت بود و روایات وی به وفور در صحاح سته یافت می‌شود ۹۰ زن متعه ای داشت:

 

۱- قال أبو غسان زنیج سمعت جریرا الضبی یقول کان ابن جریج یری المتعة تزوج بستین إمرأة وقیل إنه عهد إلی أولاده فی أسمایهن لیلا یغلط أحد منهم ویتزوج واحدة مما نکح أبوه بالمتعة 

 

جریر می‌گفت که نظر ابن جریج حلیت متعه بود. او با ۶۰ زن متعه کرد و گفته شده است که او نام ایشان را به اولادش گفت تا مبادا کسی از ایشان به اشتباه افتاده و با زنی از زنانی که پدرش با ایشان متعه کرده بود ازدواج کند!!!

 

سیر أعلام النبلاء ج۶/ص۳۳۱

 

۲- وقال محمد بن عبد الله بن عبد الحکم سمعت الشافعی یقول استمتع ابن جریج بتسعین امرأة حتی إنه کان یحتقن فی اللیل بأوقیة شیرج طلبا للجماع

 

سیر أعلام النبلاء ج۶/ص۳۳۳

 

از شافعی شنیدم که می‌گفت: ابن جریج با ۹۰زن متعه کرد ؛ حتی او شبها یک ظرف روغن کنجد به خود تنقیه می‌کرد تا بتواند نزدیکی کند!!!

 

هم چنین از مالک بن أنس و أحمد بن حنبل دو فقیه بزرگ اهل سنت و رهبران مذاهب مالکی و حنفی نیز قول به جواز متعه نقل شده است:

مالک بن أنس:

 

۱- وَتَفْسِیرُ الْمُتْعَةِ أَنْ یَقُولَ لِامْرَأَتِهِ: أَتَمَتَّعُ بِکَ کَذَا مِنْ الْمُدَّةِ بِکَذَا مِنْ الْبَدَلِ، وَهَذَا بَاطِلٌ عِنْدَنَا جَایِزٌ عِنْدَ مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ وَهُوَ الظَّاهِرُ مِنْ قَوْلِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ

 

تفسیر متعه آن است که به زنی گفته شود: من تو را برای فلان زمان و با فلان مقدار مال متعه می‌کنم و این در اعتقاد ما باطل است و مالک بن انس آن را جایز می‌داند و گویا نظر ابن عباس هم چنین باشد.

 

المبسوط للسرخسی ج۵ ص۱۵۲

 

۲- وفی أن النهی للتحریم أو الکراهة قولان لمالک

 

در اینکه نهی (از خوردن گوشت الاغ ومتعه) برای کراهت است یا حرمت مالک دو قول دارد.


شرح الزرقانی ج۳ ص۱۹۸

 

۳- وَقَالَ مَالِکٌ: هُوَ جَایِزٌ ؛ لِأَنَّهُ کَانَ مَشْرُوعًا فَیَبْقَی إلَی أَنْ یَظْهَرَ نَاسِخُه وَاشْتَهَرَ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ تَحْلِیلُهَا وَتَبِعَهُ عَلَی ذَلِکَ أَکْثَرُ أَصْحَابِهِ مِنْ أَهْلِ الْیَمَنِ وَمَکَّةَُ

 

مالک بن أنس می‌گوید که متعه جایز است. زیرا در ابتدا مشروع بوده است. پس همینطور باقی می‌ماند تا نسخش مشخص شود. مشهور است که ابن عباس نیز آن را حلال میدانست و بیشتر اصحاب او از اهل یمن و مکه نیز به تبعیت از ایشان، آن را جایز میدانستند

 

تبیین الحقایق شرح کنز الدقایق فخر الدین ابو محمد عثمان بن علی زیلعی کتاب النکاح باب المتعة

 

احمد بن حنبل:

 

وقال أبو بکر فیها روایة أخری أنها مکروهة غیر حرام لأن ابن منصور سأل أحمد عنها فقال یجتنبها أحب إلی قال فظاهر هذا الکراهة دون التحریم

 

از ابن قدامه نقل شده که ابوبکر گفت: روایت دیگری وارد شده که طبق آن، متعه مکروه است، نه حرام ؛ چون ابن منصور از احمد پرسید و او گفت: به نظر من، دوری کردن از آن (متعه) بهتر است. گفت: پس ظاهر این گفته، کراهت است نه حرمت.

 

المغنی ج۷ ص۱۳۶

 

همین مطلب در کتاب الکافی فی فقه ابن حنبل ج۳ ص۵۷ و کتاب شرح الزرکشی ج۲ ص۳۹۹ آمده است.

 

صحابه ای متعه کرده و یا آن را جایز می‌دانسته اند: 

 

ما اکنون فهرستی از اسامی بعضی از کسانی را که در کتب اهل سنت، قول به حلیت متعه از ایشان نقل شده است ذکر می‌کنیم:

 

جابر بن عبداللَّه انصاری: 

 

صحیح مسلم ج۲ ص۱۰۲۲ باب نکاح المتعه چاپ دار إحیاء التراث العربی بیروت

 

مصنف عبد الرزاق ج۷ ص۴۹۹ باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت

 

عمدة القاری ج۱۷ ص ۲۴۶ باب غزوة خیبر چاپ دار إحیاء التراث العربی بیروت

 

شرح الزرقانی ج۳ ص ۱۹۹ چاپ دار الکتب العلمیة بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعة

 

و... 

 

عمران بن حصین خزاعی:

 

صحیح بخاری ج ۴ ص ۱۶۴۲ چاپ دار ابن کثیر بیروت ۱۴۰۷ کتاب التفسیر باب"فمن تمتع بالعمرة إلی الحج"(بقره أیه ۱۹۶)

 

مسند أحمد بن حنبل ج۴ ص ۴۳۶ چاپ موسسه قرطبه مصر

 

المحبر ص ۲۸۹ باب من کان یری المتعة من أصحاب النبی

 

التفسیر الکبیر ج۱۰ ص۴۱ چاپ دار الکتب العلمیه بیروت سوره نساء ذیل آیه"فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَیَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً"

 

تفسیر قرطبی ج۵ ص ۱۳۳چاپ دار الشعب قاهره

 

ابو سعید خدری:

 

المحلی ج۹ ص ۵۱۹چاپ دار الآفاق بیروت

 

شرح الزرقانی ج۳ ص ۱۹۹ چاپ دار الکتب العلمیة بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعة

 

عمدة القاری ج۱۷ ص ۲۴۶ باب غزوة خیبر چاپ دار إحیاء التراث العربی بیروت

 

عبداللَّه بن مسعود: 

 

المحلی ج۹ ص ۵۱۹چاپ دار الآفاق بیروت

 

شرح الزرقانی ج۳ ص ۱۹۹ چاپ دار الکتب العلمیة بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعة

 

سلمة بن اکوع:

 

المحبر ص ۲۸۹ باب من کان یری المتعة من أصحاب النبی

 

شرح الزرقانی ج۳ ص ۱۹۹ چاپ دار الکتب العلمیة بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعة

 

مصنف عبد الرزاق ج۷ ص ۴۹۸ ش ۱۴۰۲۳ باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت

 

کنز العمال ج ۱۶ ص ۲۱۹ ح ۴۵۷۳۱ چاپ دار الکتب العلمیة بیروت

 

امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام: 

 

التفسیر الکبیر ج۱۰ ص۴۳چاپ دار الکتب العلمیة بیروت ذیل آیه متعه سوره نساء

 

(روایت نهی عمر از متعه به نقل ازامیر مومنان):

 

الدر المنثور ج۲ ص۴۸۶ دار الفکر بیروت - تفسیر الطبری ج ۵ ص۱۳ چاپ دار الفکر بیروت - المصنف ج۷ ص۵۰۰ شماره ۱۴۰۲۹ - کنز العمال ج۱۶ ص۲۱۹ح ۴۵۷۲۸ چاپ دار الکتب العلمیة بیروت

 

ابن حزم نیز می‌گوید در مورد متعه از امیر مومنان روایات مختلفی نقل شده است (بعضی جواز و بعضی حرمت):

 

المحلی ج۹ ص ۵۲۰ چاپ دار الآفاق بیروت

 

سعد بن أبی وقاص: 

 

صحیح مسلم ج۲ ص ۸۹۸ کتاب الحج باب جواز التمتع چاپ دار احیاء التراث العربی بیروت 

 

مسند أحمد بن حنبل ج۱ ص۱۸۱ چاپ موسسة قرطبه مصر و...

 

اشکال: این روایت و باقی روایات نقل شده از سعد مربوط به متعه حج است.

 

پاسخ: در روایت وی لفظ متعه آمده است ؛ علمای اهل سنت این روایت را مربوط به متعه حج(حج تمتع) می‌دانند ولی خود سعد در این روایت گفته است: زمانی متعه کردیم که معاویه کافر بود و همگان می‌دانند که حج تمتع رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم در سال حجة الوداع بوده است و معاویه در آن سال اسلام آورده بود.

 

پس این روایت مربوط به قبل از آن زمان می‌گردد و مقصود از آن متعه نساء است نه حج.

 

عمرو بن حریث (حویرث):

 

المحلی ج۹ ص ۵۱۹چاپ دار الآفاق بیروت 

 

شرح الزرقانی ج۳ ص ۱۹۹ چاپ دار الکتب العلمیة بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعة

 

مصنف عبد الرزاق ج۷ ص ۴۹۷ ش ۱۴۰۲۱ و ص ۴۹۹ ش ۱۴۰۲۵ و ص۵۰۰ ش ۱۴۰۲۸ و ۱۴۰۲۹ باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت

 

کنز العمال ج ۱۶ ص ۲۱۷ ح ۴۵۷۱۲ چاپ دار الکتب العلمیة بیروت

 

فتح الباری ج۹ ص۱۷۲چاپ دار المعرفة بیروت

 

سنن کبری بیهقی ج۷ ص۲۳۷ چاپ مکتبة دار الباز مکة المکرمة

 

أخبار المدینة ابن شبه ج۱ص ۳۸۱ ش ۱۱۹۴چاپ دار الکتب العلمیة بیروت

 

معاویة بن ابی سفیان:

معاویه در ماجرای فتح مکه اسلام آورد. وی در زمان فتح طایف، زنی به نام معانه را متعه نمود. این زن، تا زمان خلافت معاویه زنده ماند و معاویه همه ساله هدایایی برای وی می‌فرستاد. پس ادعای حرمت متعه در فتح خیبر یا بعد از آن و حتی در ماجرای فتح مکه نمی‌تواند صحیح باشد.

 

المحلی ج۹ ص ۵۱۹چاپ دار الآفاق بیروت

 

شرح الزرقانی ج۳ ص ۱۹۹ چاپ دار الکتب العلمیة بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعة

 

مصنف عبد الرزاق ج۷ ص ۴۹۷ ش ۱۴۰۲۱ و ص ۴۹۹ ش ۱۴۰۲۶ باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت

 

سلمة بن أمیّة: 

 

مصنف عبد الرزاق ج۷ ص ۴۹۸ ش ۱۴۰۲۴ باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت

 

جمهرة انساب العرب ابن حزم ص ۱۵۹ ذیل بحث بنو جمح

 

الإصابة حرف السین المهملة القسم الأول

 

المحلی ج۹ ص ۵۱۹چاپ دار الآفاق بیروت

 

فضالة بن جعفر بن أمیة:

 

أخبار المدینة ابن شبه ج۱ص ۳۸۱ ش ۱۱۹۴چاپ دار الکتب العلمیة بیروت

 

ربیعة بن أمیة:

 

موطأ مالک ج۲ ص۵۴۲، ح۱۱۳۰ باب نکاح المتعة چاپ دار احیاء التراث العربی مصر

الدر المنثور ج۲ ص۴۸۶ چاپ دار الفکر بیروت

 

سنن البیهقی الکبری ج۷ ص۲۰۶ ش ۱۳۹۵۰ باب نکاح المتعه چاپ مکتبة دار الباز مکه

 

الإصابة فی تمییز الصحابة ج۲ ص۵۲۱ چاپ دار الجیل بیروت

 

الأم، ج ۷ ص ۲۳۵ چاپ دار المعرفة بیروت

 

کنز العمال ج ۱۶ ص ۲۱۷ ح ۴۵۷۱۷ چاپ دار الکتب العلمیة بیروت

 

أخبار المدینة ابن شبه ج۱ص ۳۸۲ ش ۱۱۹۷چاپ دار الکتب العلمیة بیروت

 

معبد بن أمیة:

 

المحلی ج۹ ص ۵۱۹چاپ دار الآفاق بیروت

 

مصنف عبد الرزاق ج۷ ص ۴۹۹ ش ۱۴۰۲۷ باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت

 

عبد الله بن أبی عوف بن جبیرة: 

 

أخبار المدینة ابن شبه ج۱ص ۳۸۱ ش ۱۱۹۴چاپ دار الکتب العلمیة بیروت

 

عمرو بن حوشب:

 

مصنف عبد الرزاق ج۷ ص ۵۰۰ ش ۱۴۰۳۱ باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت 

 

أبی بن کعب:

 

وی از کسانی بود که آیه متعه را به صورت إلی أجل مسمی (یعنی صریح در حلیت متعه) قرایت می‌کرد:

 

التفسیر الکبیر ج۱۰ ص۴۳ چاپ دار الکتب العلمیة بیروت

 

الدر المنثور ج۲ ص۴۸۴ چاپ دار الفکر بیروت

 

تفسیر الطبری ج۵ ص۱۳ چاپ دار الفکر بیروت

 

فتح القدیر ج۱ ص۴۴۹ چاپ دار الفکر بیروت

 

نیل الأوطار ج۶ ص۲۷۰ چاپ دار الجیل بیروت

 

و...

 

زید بن ثابت:

 

المحبر ص ۲۸۹ باب من کان یری المتعة من أصحاب النبی

 

اسماء دختر ابوبکر:

 

المحلی ج۹ ص ۵۱۹چاپ دار الآفاق بیروت

 

شرح الزرقانی ج۳ ص ۱۹۹ چاپ دار الکتب العلمیة بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعة

 

مسند طیالسی ص۲۲۷ ح۱۶۳۷ چاپ دار المعرفة بیروت

 

در محاضرات الأدباء راغب ج۲ ص۲۳۴ - باب جواز المتعة چاپ دار القلم بیروت- آمده است:

ابن زبیر به ابن عباس گفت: چرا فتوای به حلیت متعه می‌دهی؟ پاسخ داد از مادرت (أسماء) بپرس که چگونه تو را حامله شد. پس سوال کرد ؛ وی پاسخ داد تو را به دنیا نیاوردم مگر از متعه.

 

همین مطلب به صورت خلاصه در کتب ذیل آمده است:

 

زاد المعاد ج۲ ص۲۰۶ چاپ موسسة الرسالة بیروت و التمهید لابن عبد البر ج۸ ص ۲۰۸ و الاستذکار ابن عبد البر ج۴ ص۶۱ چاپ دار الکتب العلمیة بیروت و..

 

البته متن کامل گفتگو در بعضی از منابع شیعه چنین آمده است:

 

ابوالقاسم کوفی میگوید: بعضی از علمای شیعه نقل کردهاند که وقتی ابن عباس وارد مکه شد و عبداللَّه بن زبیر نیز بر فراز منبر خطبه میخواند، چون نظرش به ابن عباس افتاد (در آن روزها نابینا بود) گفت: ای مردم، کوری نزد شما آمده که خدا دل او را نیز کور کند، او عایشه امّ المؤمنین را دشنام میدهد و نزدیکان و اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله را لعن میکند و متعه را حلال میشمارد، در حالی که زنای محض است.

 

این گفتار بر ابن عباس سنگین آمد، در آن حال غلامش - عکرمه که دست او را گرفته بود - را صدا زد و گفت: مرا نزدیک او ببر، پس او را نزدیک برد، تا اینکه مقابل او ایستاد و شعری به این مضمون خواند:

 

زمانیکه با گروهی رو برو میشویم، آن گروه را متلاشی میکنیم

 

... تا اینکه گفت: و اما اینکه میگویی: متعه را در حالی که زنای محض است، حلال میدانم ؛ به خدا قسم! در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله به آن عمل میشد و پس از ایشان نیز پیامبری بر انگیخته نشد ؛ دلیل جواز آن نیز گفته ابن صهاک است، که میگفت: دو متعه در زمان رسولخداصلی الله علیه وآله وجود داشت و من آن دو را منع می‌کنم و (مرتکبین را مجازات میکنم) و ما گواهی او (جواز متعه در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله) را میپذیریم و تحریم او را قبول نمیکنیم. تو نیز از متعه متولد شدهای، پس وقتی از این چوب (منبر) پایین آمدی از مادرت در مورد بُردهای (پیراهن) عوسجه بپرس! عبداللَّه بن عباس رفت و عبداللَّه بن زبیر نیز پایین آمد و با سرعت به سوی مادرش رفت و گفت: درباره بردهای عوسجه برایم بگو! و با عصبانیت اصرار کرد، مادرش گفت: پدرت با رسول خداصلی الله علیه وآله بود و مردی به نام عوسجه دو برد (پیراهن) را به او هدیه کرد و پدرت از بیهمسری به پیامبرصلی الله علیه وآله گلایه و شکایت کرد، آنگاه آن حضرت یکی از دو پیراهن را به او داد و او نیز نزد من آمد و با آن پیراهن مرا متعه کرد و مدتی گذشت و پیراهن دیگر آورد و به وسیله آنها مرا متعه کرد و من به تو حامله شدم، پس تو فرزند متعه هستی! حالا بگو از کجا این خبر به گوش تو رسید؟ گفت: از ابن عباس شنیدم. مادرش گفت: آیا من تو را از تماس با بنی هاشم منع نکردم، و نگفتم - مواظب باش - آنها زبانهای غیر قابل تحمل و پیروزی دارند.

 

کتاب الاستغاثه، ص۱۴۵، مستدرک الوسایل، ج۱۴، ص۴۵۰

 

قسمتی از سخنرانی ابن زبیر و بر خورد شخصی باوی (بدون ذکر نام ابن عباس) در صحیح مسلم باب المتعة ذکر شده است.

 

در کتب ذیل روایت را با متنی شفاف تر آورده و آن شخص را ابن عباس معرفی می‌کند:

 

سنن البیهقی الکبری ج۷ ص۲۰۵ ش ۱۳۹۴۳ باب نکاح المتعه چاپ مکتبة دار الباز مکه

 

جمهرة خطب العرب ج۲ ص ۱۲۵ چاپ المکتبة العلمیة بیروت

 

سمط النجوم العوالی ج۳ ص۲۳۷ چاپ دار الکتب العلمیة بیروت

 

امّ عبداللَّه بنت ابی خیثمه:

 

کنز العمال ج ۱۶ ص ۲۱۸ ح ۴۵۷۲۶ چاپ دار الکتب العلمیة بیروت

 

سعد بن أبی سعد بن أبی طلحة: 

 

أخبار المدینة ابن شبه ج۱ص ۳۸۱ ش ۱۱۹۴چاپ دار الکتب العلمیة بیروت 

 

عبداللَّه بن عباس بن عبد المطّلب: 

 

صحیح مسلم ج۲ ص ۱۰۲۸ ش ۱۴۰۷ باب نکاح المتعة چاپ دار احیاء التراث العربی بیروت

 

مصنف عبد الرزاق ج۷ ص ۴۹۷ ش ۱۴۰۲۱ و ص۴۹۹ ش ۱۴۰۲۷ و ص ۵۰۱ ش ۱۴۰۳۲ و ص ۵۰۲ ش ۱۴۰۳۳ و ۱۴۰۳۵ باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت

 

المحلی ج۹ ص ۵۱۹چاپ دار الآفاق بیروت

 

المحبر ص ۲۸۹ باب من کان یری المتعة من أصحاب النبی

 

التفسیر الکبیر ج۱۰ ص۴۳ چاپ دار الکتب العلمیة بیروت

 

الدر المنثور ج۲ ص۴۸۴ چاپ دار الفکر بیروت

 

تفسیر الطبری ج۵ ص۱۳ چاپ دار الفکر بیروت

 

فتح القدیر ج۱ ص۴۴۹ چاپ دار الفکر بیروت

 

سیر أعلام النبلاء ج۱۵ ص۲۴۳ چاپ موسسة الرسالة بیروت

 

سنن البیهقی الکبری ج۷ ص۲۰۵ ش ۱۳۹۴۳ باب نکاح المتعه چاپ مکتبة دار الباز مکه

 

آیا ابن عباس از قول خود با ز گشت؟ 

 

سوال: عده ای ادعا می‌کنند که ابن عباس به سبب بر خورد شدید امیر مومنان با وی، از این نظر برگشته و فتوا به حرمت متعه داد. آیا این نظر صحیح است؟

 

پاسخ: در بحث اسماء دختر ابو بکر روایتی ذکر شد که در آن به تواتر در مورد بحث ابن زبیر با ابن عباس در مورد فتوا به حلیت متعه سخن گفته شده است.

 

این روایت مربوط به زمان حکومت ابن زبیر بود و حکومت وی سالها بعد از زمان شهادت امیر مومنان علی علیه السلام بوده است.

 

این قرینه به ما نشان می‌دهد که روایت مربوط به نهی امیر مومنان ابن عباس را از فتوای به متعه جعلی بوده و برای نسبت دادن حرمت متعه به امیر مومنان و ابن عباس صورت گرفته است. و گرنه معنی ندارد که امیر مومنان به ابن عباس بگویند رسول خدا از متعه نهی کرده اند ولی وی تا آخر عمر، بر همان نظر سابقش باقی بماند. البته باید گفت که این روایت جعلی اهل سنت، احتمال عالم نبودن ابن عباس را به نسخ متعه نیز باطل می‌کند.

 

سمیر (احتمالا همان سمرة بن جندب است):

 

الاصابه ذیل عنوان سمیر والد سلیمان 

 

ابن عمر:

 

از وی در مورد متعه سوال شد: گفت ما در زمان رسول خدا زنا نمی‌کردیم (متعه زنا نیست ؛ زیرا اگر زنا باشد یعنی ما در زمان رسول خدا زنا می‌کردیم البته لازم به ذکر است که از وی روایات مخالف نیز نقل شده است)

 

مسند أحمد بن حنبل ج۲/ص۹۵، ح۵۶۹۴ چاپ موسسة قرطبه

 

تابعین و یا علمای اهل سنت که متعه کرده و یا آن را جایز دانسته اند: 

 

اما در مورد تابعین و علمای اهل سنت:

 

مالک بن انس:

کلام در مورد وی مفصلا گذشت.

 

احمد بن حنبل: 

 

کلام در مورد وی مفصلا گذشت.

 

سعید بن جبیر:

 

المحلی ج۹ ص ۵۲۰ چاپ دار الآفاق بیروت

 

مصنف عبد الرزاق ج۷ ص ۴۹۶ ش ۱۴۰۲۰ باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت

 

الدر المنثور ج۲ ص۴۸۴ چاپ دار الفکر بیروت

 

عبدالملک بن عبدالعزیز بن جریج:

 

کلام در مورد وی مفصلا گذشت.

 

عطاء بن ابی رباح: 

 

المحلی ج۹ ص ۵۲۰ چاپ دار الآفاق بیروت

 

المغنی ج۷ ص۱۳۶ چاپ دار الفکر بیروت باب"ولا یجوز نکاح المتعة"

 

طاووس یمانی:

 

المحلی ج۹ ص ۵۲۰ چاپ دار الآفاق بیروت

 

المغنی ج۷ ص۱۳۶ چاپ دار الفکر بیروت باب"ولا یجوز نکاح المتعة"

 

مجاهد بن جبر:

 

تفسیر الطبری ج۵ ص۱۲ چاپ دار الفکر بیروت

 

تفسیر ابن کثیر ج۱ ص۴۷۵ چاپ دار الفکر بیروت

 

سدّی:

تفسیر الطبری ج۵ ص۱۲ چاپ دار الفکر بیروت

تفسیر ابن کثیر ج۱ ص۴۷۵ چاپ دار الفکر بیروت

 

حَکَم بن عتیبه:

تفسیر الطبری ج۵ ص۱۳ چاپ دار الفکر بیروت

 

ابن ابی ملیکه:

الحاوی الکبیر ج۱۱ ص۴۴۹

 

زفر بن اوس بن حدثان مدنی:

البحر الرایق ابن نجیم ج۳ ص۱۱۵ چاپ دار المعرفة بیروت

 

طلحة بن مصرّف الیامی:

الکشف و البیان، ج۳ ص۲۸۶

 

فقهای اهل مکه:

المحلی ج۹ ص ۵۲۰ چاپ دار الآفاق بیروت

سیر أعلام النبلاء ج۷ ص۱۳۱

تفسیر قرطبی ج۵ ص۱۳۳چاپ دار الشعب قاهره

 

فتح الباری، ج۹، ص۱۷۳ چاپ دار المعرفة بیروت

 

فقهای اهل یمن:

تفسیر قرطبی ج۵ ص۱۳۳چاپ دار الشعب قاهره

فتح الباری، ج۹، ص۱۷۳ چاپ دار المعرفة بیروت

 

گروهی از اهل بیت و تابعین:

 

تفسیر البحر المحیط ج۳ ص۲۲۶ چاپ دار الکتب العلمیة بیروت

 

آیا متعه نسخ شده است؟

علما ی اهل سنت چنین می‌گویند که متعه اگر چه در ابتدا مباح بوده است ولی در ادامه نسخ شده است. در مورد این نسخ سه قول وجود دارد:

۱- نسخ با آیه سوره مومنون:

عده ای از ایشان ادعا کرده اند که متعه با نزول آیه شریفه ذیل نسخ شده است:

 

وَالَّذِینَ هُم لِفُرُوجِهِم حَافِظُونَ إلَّا عَلَی أزوَاجِهِِم أو مَا مَلَکَت أیمَانُهُم (سوره مومنون آیات ۵و۶)

 

و کسانیکه پاکدامنند ؛ مگر در مورد همسرانشان یا و یا کنیزکانی که مالک آنها می‌شوند.

 

ایشان ادعا کرده اند که در این آیه تنها نزدیکی با همسران و کنیزان جایز دانسته شده است و زن در متعه هیچ کدام از این دو نیست پس نزدیکی باوی حرام است.

 

متعه نکاح (ازدواج است): 

 

قطعا این استدلال برای اثبات نسخ متعه مردود است ؛ زیرا همانطور که در ابتدا گذشت متعه به اقرار علماء اهل سنت، ازدواج است ؛ پس در مفاد این آیه داخل شده و حلال است. 

 

آیه سوره مومنون مکی است و آیه متعه مدنی: 

 

جدا از این نکته که این سوره مکی است و آیه متعه مدنی ؛ پس این آیات نمی‌تواند ناسخ حکم متعه باشد.

 

روایاتی از اهل سنت صریحا نسخ را منکر می‌شود: 

 

جدای از ادله گذشته (مانند کلام عمر و عمل صحابه) و ادله ای که در پاسخ به بحث غزوه خیبر مطرح خواهد شد ؛ که صریحا دلالت بر عدم ورود نسخ برای متعه دارد.

 

۲- نسخ با آیه میراث:

ایشان ادعا می‌کنند که در متعه ارث نیست ؛ پس آیه میراث که ارث را برای همسر اثبات می‌کند ناسخ حکم متعه است.

 

در جواب باید گفت:

ارث نبردن در متعه نظر همه علمای شیعه نیست: 

 

ارث نبردن در متعه نظر همه علما نیست. بلکه عده ای میراث را در آن به طور مطلق یا مشروط جاری می‌دانند. یعنی اگر شرط ارث بکند ارث می‌برد و گرنه خیر.

 

فتوای مطلق نظر عده ای از علما مانند قاضی ابن براج است:

 

جامع الشتات میرزای قمی ج ۴ ص ۳۹۰

 

و فتوای مشروط نظر عده ای از علما مانند آیت الله خویی و نیز آیت الله اراکی است:

 

توضیح المسائل آیت الله خویی ص۴۳۴ شماره ۲۴۳۴

 

توضیح المسائل آیت الله اراکی ص ۴۴۸ شماره ۲۴۳۹

 

پس طبق نظر ایشان نمی‌توان آیه ارث را ناسخ حکم متعه گرفت بلکه تنها این آیه، در متعه حکم ارث را ثابت می‌کند.

 

می توان ادله متعه را ناسخ و یا مخصص ادله ارث گرفت: 

 

روایاتی که دلالت بر عدم نسخ حکم متعه می‌کنند - و در بحث بعدی ذکر خواهند شد - شاهد بر این مطلب هستند که ادله متعه یا ناسخ حکم ارث در ازدواج موقت است یا مخصص ؛ نه مثل آنچه که بعضی از اهل سنت ادعا می‌کنند.

 

طبق نظر اهل سنت هم، ارث مربوط به همه ازدواج ها نمی‌شود:

خود اهل تسنن هم در بسیاری موارد در ازدواجها میراث را باطل می‌دانند:

 

مثلا در فرضی که یک مسلمان با زنی از اهل کتاب ازدواج کند و بمیرد به اجماع مسلمانان آن زن از وی ارث نخواهد برد. یا اگر همسری شوهر خود را بکشد از وی ارث نخواهد برد ؛ پس حکم ارث بردن از لوازم ازدواج نیست تا در صورت نبودن آن حکم به بطلان ازدواج کنیم. بلکه از فروعی است که در بعضی حالات بر ازدواج بار می‌گردد.

 

این آیات قبل از آیه متعه نازل شده است پس ناسخ نیست: 

 

این آیات قبل از آیات متعه نازل شده اند پس نمی‌توانند ناسخ آن باشند. 

 

روایاتی از اهل سنت صریحا نسخ را منکر می‌شود: 

 

و این ادله، جدای از ادله ایست که در گذشته (مانند کلام عمر و عمل صحابه) مطرح شد و یا در پاسخ به بحث غزوه خیبر مطرح خواهند گشت ؛ که صریحا دلالت بر عدم ورود نسخ برای متعه دارند.

 

نسخ با نهی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در غزوه خیبر: 

 

عده ای از ایشان ادعا می‌کنند که متعه با نهی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در غزوه خیبر یا بعد از آن نسخ شده است ؛ حتی عده ای می‌گویند متعه چندین بار نسخ شده و دوباره حلال شد.

 

تفسیر القرطبی ج ۵ ص ۱۳۰ 

 

کلام صحابه و خود عمر درعدم نسخ حلیت متعه توسط رسول خدا و نسخ آن توسط عمر!!! 

 

ظاهر کلام عمر بن خطاب (در مورد تحریم شدن متعه توسط وی) این است که در زمان رسول خدا نسخی نبوده است. زیرا می‌گوید: این دو متعه در زمان رسول خدا بودند و من از آنها نهی می‌کنم. 

 

این جمله صریح در مدعای ماست. 

 

نیز اگر چنین بود (یعنی واقعا در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نسخ صورت گرفته بود یا لا اقل عمر می‌خواست چنین تظاهر کند) باید می‌گفت من از آن دو نهی می‌کنم چون رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از آن نهی کردند ولی شما نشنیدید ؛ یا در قرآن نسخ آن مطرح شده است و شما نمی‌دانید. لذا اگر کسی مخالفت کند وی را عقاب می‌کنم. (همانطور که ابو بکر در ماجرای ارث نبردن از رسول خدا چنین ادعایی کرد و روایتی از رسول خدا ذکر کرد که غیر از وی احدی آن را از ایشان نقل نکرده است. یا خود وی در مورد رجم شبیه این مطلب را ادعا نمود ) و راه معقول برای جلو گیری صحابه از این عمل، همین است که سنت رسول خدا را به ایشان یاد آور شد. 

 

کلام فخر رازی در توجیه کار عمر:

 

حتی فخر رازی از علمای متعصب اهل سنت - هم این مطلب را پذیرفته است ؛ اما می‌گوید که ما مجبوریم که این روایت را از ظاهرش بر گردانده و بگوییم که نسخ متعه و نهی رسول خدا تنها به عمر رسیده بود و به باقی صحابه کرام مانند علی بن أبی طالب، ابن عباس،ابن مسعود،ابی بن کعب، جابر سعد بن أبی وقاص و... نرسیده است!!! زیرا اگر چنین نکنیم لازمه اش اعتقاد به دخل و تصرف عمر در احکام دین و تکفیر وی اس!!!

 

تفسیر کبیر، ج۱۰ ص۵۳

این مطلب خود بیانگر پاسخ ما نیز هست که مگر می‌شود نهی از چنین مطلبی از این تعداد از بزرگان صحابه پنهان بماند؟

 

راوی روایت نسخ توسط رسول خدا کیست؟ 

 

جالب اینجاست که روایات دال بر نسخ عمدتا به شخصی به نام سبرة می‌رسد که در هیچ کدام از کتب رجالی و تاریخی ذکری از وی نیست. تنها وقتی بحث متعه می‌رسند می‌گویند روایت سبرة دال بر نسخ است ووقتی به اسم سبرة می‌رسند می‌گویند وی راوی روایت نسخ متعه است.

 

تعارض این روایت با روایات عدم نسخ توسط رسول خدا:

روایاتی که نسخ را ادعا می‌کنند با روایاتی که صریحا نسخ را نفی می‌کنند معارض است. زیرا در این روایات آمده است که نه نسخی در قرآن نازل شد و نه رسول خدا از آن نهی فرمودند. بلکه عمر آن را طبق نظر خود حرام کرد.

 

۴۲۴۶ حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ حَدَّثَنَا یَحْیَی عَنْ عِمْرَانَ أَبِی بَکْرٍ حَدَّثَنَا أَبُو رَجَاءٍ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَال أُنْزِلَتْ آیَةُ الْمُتْعَةِ فِی کِتَابِ اللَّهِ فَفَعَلْنَاهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَلَمْ یُنْزَلْ قُرْآنٌ یُحَرِّمُهُ وَلَمْ یَنْهَ عَنْهَا حَتَّی مَاتَ قَالَ رَجُلٌ بِرَأْیِهِ مَا شَاءَ

آیه متعه در کتاب خدا نازل شد. پس ما آن را در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم انجام دادیم و قرآنی (آیه ای) نازل نشد تا آن را حرام کند و رسول خدا هم از آن نهی نفرمودند. در این هنگام شخصی طبق نظر خودش هرچه خواست گفت (متعه را حرام کرد)


صحیح بخاری ج۴ ص۱۶۴۲ کتاب التفسیر، باب قوله تعالی«یا أیّها الذین آمنوا لا تحرّموا طیّبات ما أحل اللّه لکم» (المایدة ۸۷)


در ذیل این روایت بسیاری از شارحین گفته اند که مقصود از"رجل"عمر بن خطاب است که با نظر خودش متعه را حرام کرد:


غوامض الأسماء المبهمة ج۲ ص۷۹۲ - الجمع بین الصحیحین ج۱ ص۳۴۹ - شرح النووی علی صحیح مسلم ج۸ ص۲۰۵- فتح الباری ج۳ ص۴۳۳ و ج۸ ص۱۸۶چاپ دار المعرفة بیروت و...

 

روایت جابر نیز سابقا نقل شد که صریحا در آن می‌گوید ما در زمان رسول خدا و ابو بکر و ابتدای زمان عمر متعه می‌کردیم. تا اینکه عمر از آن نهی کرد.

 

پس از خدا و رسولش در این زمینه نهی صادر نشده است.

 

نیز از حکم بن عتیبة از فقهای مشهور تابعین نقل شده است که آیه متعه نسخ نشده است:

 

حدثنا محمد بن المثنی قال ثنا محمد بن جعفر قال ثنا شعبة عن الحکم قال سألته عن هذه الآیة والمحصنات من النساء إلا ما ملکت أیمانکم إلی هذا الموضع فما استمتعتم به منهن أمنسوخة هی قال لا

 

شعبه می‌گوید از حکم در مورد آیه متعه سوال کردم که آیا نسخ شده است؟ گفت: نه

 

تفسیر الطبری ج۵ ص۱۳

 

اقرار عمر دیگری از عمر در مورد عدم نسخ آیه متعه توسط رسول خدا: 

 

همچنین روایتی که عمران بن سوادة از عمر نقل می‌کند صریح در عدم نسخ متعه است ؛ بلکه آن را اجتهاد عمر می‌داند:

 

عیسی بن یزید بن دأب عن عبدالرحمن بن أبی زید عن عمران بن سوادة قال صلیت الصبح مع عمر فقرأ سبحان وسورة معها ثم انصرف وقمت معه فقال أحاجة قلت حاجة قال فالحق قال فلحقت فلما دخل أذن لی فإذا هو علی سریر لیس فوقه شیء فقلت نصیحة فقال مرحبا بالناصح غدوا وعشیا قلت عابت أمتک منک أربعا قال فوضع رأس درته فی ذقنه ووضع أسفلها علی فخذه ثم قال هات قلت ذکروا أنک حرمت العمرة فی أشهر الحج ولم یفعل ذلک رسول الله ولا أبو بکر رضی الله عنه وهی حلال قال هی حلال لو أنهم اعتمروا فی أشهر الحج رأوها مجزیة من حجهم فکانت قایبة قوب عامها فقرع حجهم وهو بهاء من بهاء الله وقد أصبت قلت وذکروا أنک حرمت متعة النساء وقد کانت رخصة من الله نستمتع بقبضة ونفارق عن ثلاث قال إن رسول الله أحلها فی زمان ضرورة ثم رجع الناس إلی السعة ثم لم أعلم أحدا من المسلمین عمل بها ولا عاد إلیها فالآن من شاء نکح بقبضة وفارق عن ثلاث بطلاق وقد أصبت

عمران بن سواده گفت: نماز صبح را با عمر خواندیم و عمر سوره اِسراء و سوره دیگری را همراه آن خواند و آنگاه منصرف شد. من با او برخاستم. رو به من کرد و گفت: آیا کاری داری؟ گفتم: آری. گفت: پس با من بیا. وقتی داخل خانه شد، بر روی تخت قرار گرفت در حالی که چیزی رویش نبود. گفتم: نصیحتی دارم، گفت: نصیحت کننده (خیرخواه) صبح و شب، خوش میآید، گفتم: امّت چهار اشکال به تو دارند.

 

عمر سرِ تازیانهاش را در چانهاش و انتهای آن را بر رانش قرار داد و گفت: ادامه بده!

 

گفتم: میگویند که تو: در ماه‌های حج، عمره را تحریم کردهای در حالی که پیامبرصلی الله علیه وآله و ابوبکر چنین نگفتهاند و این کار حلال است....

 

متعه زنان را حرام کردهای، در حالی که خداوند آن را مجاز شناخته است. ما با یک مشت (خرما و...) متعه میکردیم و با سه مشت نیز جدا میشدیم.

 

عمر گفت: رسول خداصلی الله علیه وآله به خاطر زمانِ ضرورت و اضطرار، آن را حلال شمرد اما اکنون مردم به راحتی و توانگری رسیدهاند و دیگر کسی از مسلمانان را نمیشناسم که به آن عمل کند و به متعه برگردد. اکنون هر کسی میتواند با مشتی (خرما و...) ازدواج (دایم) کند و میتواند با سه مشت نیز آن را طلاق دهد (و دیگر از متعه دست برداشتهاند) و نظر من درست بوده است.

 

تاریخ الطبری ج۲ ص ۵۷۹ چاپ دار الکتب العلمیة بیروت

 

پس دیگر جایی برای ادعای نسخ باقی نمی‌ماند ؛ زیرا خود عمر هم نسخ این آیه را قبول ندارد.

 

آیا صحیح است که امیر مومنان فرموده اند متعه در خیبر نسخ شد؟ 

 

حال که بحث عدم نسخ ثابت شد بابد گفت که عده ای از مدافعین خلیفه دوم، برای حفظ آبروی وی، روایتی وضع کرده و در آن می‌گویند که امیر مومنان علیه السلام فرمودند که رسول خدا در خیبر از متعه نساء منع فرمودند!!! و حتی این روایت را در صحیح بخاری ومسلم نیز آورده اند!!!

 

صحیح بخاری ج۴ ص۱۵۴۴ کتاب المغازی باب غزوة خیبر - صحیح مسلم ج۲ ص۱۰۲۷باب نکاح المتعه

 

لذا مناسب است برای تکمیل بحث در مورد نهی از متعه در خیبر - که ایشان آن را ادعا می‌کنند- به کلام علمای اهل سنت اشاره کنیم:

 

پاسخ این روایت:


مع ما وقع فی خیبر من الکلام حتی زعم ابن عبد البر أن ذکر النهی یوم خیبر غلط والسهیلی أنه شیء لا یعرفه أحد من أه السیر ولا رواة الأثر

 

علاوه بر این (که تحریم متعه روایات صحیح و صریحی ندارد جز روایت خیبر)، در ماجرای خیبر نیز اشکال شده است. حتی ابن عبد البر اعتقاد داشته که ذکر نهی در روز خیبر (از متعه در آن روایت) غلط است. و سهیلی چنین اعتقاد داشته است که آن (نهی از متع در روز خیبر) مطلبی است که هیچ یک از صاحبان سیره و راویان روایت آن را نمی‌شناسند!!!

 

شرح الزرقانی ج۳ ص۱۹۸

 

همین مطلب را در عمدة القاری ج۱۷/ص۲۴۷ و نصب الرایة ج۳/ص ۱۷۸ آورده اند و در همه آنها گفته اند که ظاهرا اشتباه از راوی یعنی زهری بوده است.

 

و به همین دلیل چنین به نظر می‌رسد که روایتی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در خیبر از متعه نهی نمودند، جزو روایات مجعوله است ؛ که بعد از نهی عمر از متعه و برای توجیه کلام وی صورت گرفته است.

 

آیا شما قبول می‌کنید که کسی با خواهر یا مادر شما متعه کند 

 

وسیله هر کسی که از پاسخ عاجز شده و در ردّ ادلّه و نص فرو مانده، آن است که مانند شناگرِ در حال غرق، دست و پا میزند و منطق و برهان واستدلال را فراموش می‌کند.

در اینجا نیز (چنین انسان) به کسانی که متعه را جایز میدانند خطاب میکند و میگوید: آیا شما دوست دارید که زنانتان متعه شوند؟!

 

پس این نهایت چیزی است که عاجز و ناتوان به آن استدلال میکند و گویا آن را جواب کوبندهای که بالاتر از آن جوابی وجود ندارد میشمارد، گویی پیروزی بزرگی نصیبش شده و دشمن را با این شیوه سخن، از پاسخ دادن عاجز کرده است! و خصم نیز نمیتواند جواب او را بدهد.

 

بعضی از مخالفین جواز متعه، در گفتگوهای خود به این حربه روی آوردهاند ؛ مانند عبداللَّه بن معمر (عمر) لیثی و ابو حنیفه و متن گفتگوی آنها چنین است:

 

۱ - گفتگو میان امام باقر علیه السلام و لیثی:

 

آبی گوید: روایت شده که عبداللَّه بن معمر لیثی به امام باقرعلیه السلام عرض کرد: به من گفتهاند که شما به (حلّیت) متعه فتوا میدهید؟ حضرت فرمود: خداوند آن را در کتابش حلال شمرده و پیامبرصلی الله علیه وآله نیز آن را سنت خویش قرار داده و اصحاب او نیز به آن عمل کردهاند.

 

عبداللَّه گفت: ولی عمر آن را نهی کرده است.

 

امام باقرعلیه السلام فرمود: پس تو به اعتقاد صاحبت عمل کن! و من نیز به فرمایش رسول خداصلی الله علیه وآله عمل میکنم.

 

عبداللَّه گفت: آیا خوشحال میشوی اگر دختران شما مورد متعه واقع شوند؟

 

امام فرمود: چرا نام دختران را به میان میآوری ای احمق؟ آن کسیکه در کتابش متعه را حلال شمرده و برای بندگانش مباح قرار داده، از تو و آن کس که بی جهت از متعه نهی می‌کنید غیرت مندتر است و دیگر اینکه آیا می‌پسندی و خوشحال میشوی که دخترانت به ازدواج حایک (بافنده و جولا) در آیند؟

 

گفت: نه.

 

فرمود: چرا حلال خدا را حرام میشماری؟

 

گفت: نه حرام نمی‌شمارم. ولی آن مرد هم شأن من نیست.

 

حضرت فرمود: خداوند نیز انجام آن را پسندیده و به آن ترغیب و تشویق نموده و به انجام دهنده آن حوری بهشتی تزویج می‌کند. آیا تو از آنچه خداوند رغبت دارد دوری می‌جویی؟ و از آنچه هم شأن حوری بهشتی است کبر و تجاوز می‌کنی؟

عبداللَّه خندید و گفت: سینههای شما ریشه درختهای علم است که میوههای آن برای شما و برگهای آن برای مردم است.

 

نثر الدرر، ج۱، ص۳۴۴ ؛ الهییة المصریة العامة للکتاب، کشف الغمة، ص۳۶۲ ؛ بحارالانوار، ج۴۶، ص۳۵۶

 

گفتنی است، کلینی آن را روایت کرده و مجلسی نیز سند آن را نیکو دانسته و در آن بعد از جمله او که گفت: آیا خوشحال میشوی که... آمده است: امام باقرعلیه السلام هنگامیکه سخن از زنان و دختران به میان آورد، از او روی گرداند.

 

کافی، ج۵، ص۴۴۵، ح۴، تهذیب الاخبار، ج ۷، ص ۲۵۰، ح ۶، وسایل الشیعه، ج۲۱، ص۶، باب ۱، ح۴ ؛ بحار الانوار، ج۱۰۰، ص ۲۱۷ ؛ مستدرک الوسایل، ج۱۴، ص۴۴۹، باب ۱، ح۱۱ ؛ مرآة العقول، ج۲۰، ص۲۲۹

 

 

 

۲ - گفتگو میان ابو حنیفه و مؤمن طاق:

مرحوم کلینی میگوید: علی بن ابراهیم گفته است: ابو حنیفه از ابوجعفر محمد بن نعمان صاحب طاق پرسید: ای ابو جعفر، در مورد متعه چه میگویی؟ آیا آن را حلال می‌دانی؟ گفت: آری.

 

گفت: پس چرا زنانت را از اینکه متعه شوند و (برائت ) درآمد کسب کنند، باز می‌داری؟

 

ابو جعفر پاسخ داد: چنین نیست که در هر چیزی شوق و رغبتی باشد، هر چند در شمار حلالها است. مردم اندازه ها و مراتبی دارند و اندازه‌های خود را نگه می‌دارند، ولی ای ابو حنیفه، در مورد نبیذ (شراب) چه میگویی، آیا حلال است؟ گفت: آری.

 

گفت: پس چرا زنانت را در مغازههای شراب فروشی قرار نمیدهی تا برائت درآمد کسب کنند؟

 

ابو حنیفه گفت: یکی در برابر یکی، ولی پاسخ تو محکم تر بود.

 

آنگاه گفت: ای ابو جعفر. آیهای که در « سَأَلَ سایِلٌ » (سوره معارج آیه۲۹۲) است، به حرمت متعه حکم می‌کند و روایت از پیامبرصلی الله علیه وآله نیز به نسخ آیه وارد شده است.

 

ابو جعفر پاسخ داد: سوره « سَأَلَ سایِلٌ » مکی است و آیه متعه مدنی است. و روایت تو نیز شاذّ و نادر است.

 

در این هنگام ابو حنیفه گفت: آیه میراث نیز به نسخ متعه دلالت میکند.

 

ابو جعفر گفت: این نکاح (متعه) بدون ارث است.

 

ابو حنیفه گفت: چنین چیزی چگونه ممکن است؟ (که ازدواج بدون ارث واقع شود؟)

 

ابو جعفر پاسخ داد: اگر مردی از مسلمانان با زنی از اهل کتاب ازدواج کند و آنگاه آن مرد بمیرد، در مورد آن زن چه می‌گویی؟

 

گفت: آن زن اهل کتاب از مرد مسلمان ارث نمی‌برد.

 

گفت: پس ازدواج بدون میراث هم وجود دارد.

 

آنگاه از هم جدا شدند....

 

الکافی ج ۵ ص ۴۵۰ أبواب المتعة

 

خداوند همه ما را از کسانی قرار دهد که به خاطر امیال شخصی و اغراض نفسی حلال خدا را حرام نمی‌نمایند و حرام خدا را حلال نمی‌نمایند.

 

**********************

دوست عزیز به نام یزدان، سؤالاتی پیرامون عقد موقت از کتابهای شیعه مطرح کردهاند که ما سؤالات وی را به همراه پاسخهایش در این جا اضافه میکنیم:

 

بررسی روایات حرمت متعه در کتابهای شیعه: 

 

حرمت متعه در فتح خیبر: 

 

طوسی در کتاب التهذیب ۲/۱۸۶ والاستبصار ۳/۱۴۲ و الحر العاملی در کتاب وسایل شیعه ۱۴/۴۴۱ نقل می‌نمایند:

 

از زید بن علی روایت است که ایشان از پدرانشان و آنان نیز از حضرت علی نقل می‌کنند که ایشان فرمودند: پیامبر اکرم در روز فتح خیبر گوشت الاغ و نکاح موقت و متعه را حرام گرداندند.

 

پاسخ این مساله در برابر حلیت متعه چیست؟

 

پاسخ: 

 

در پاسخ به این سوال باید گفت: در همان مصادری که این روایت را از آنها نقل نموده است پاسخ این اشکال داده شده است ؛ در کتاب تهذیب بعد از ذکر این روایت آمده است:

 

فان هذه الروایة وردت مورد التقیة وعلی ما یذهب إلیه مخالفوا الشیعة، والعلم حاصل لکل من سمع الاخبار ان من دین أیمتنا علیهم السلام إباحة المتعة فلا یحتاج إلی الاطناب فیه.

تهذیب الأحکام ج ۷ ص ۲۵۱

 

در کتاب استبصار نیز می‌فرماید:

 

فالوجه فی هذه الروایة أن نحملها علی التقیة لأنها موافقة لمذاهب العامة والاخبار الأولة موافقة لظاهر الکتاب وإجماع الفرقة المحقة علی موجبها فیجب أن یکون العمل بها دون هذه الروایة الشاذة.

 

الاستبصار ج ۳ ص ۱۴۲

 

و همان طور که در سایـت در مقاله مورد نظر شما ذکر شد، اهل سنت حلیت متعه را نظر عده زیادی از اهل بیت می‌دانند ؛ بنا بر این مضمون این روایت مخالف کلام شیعه و اهل سنت است.

 

جدای از این مطلب باید گفت: نه علمای شیعه و نه بزرگان علمای اهل سنت حرمت متعه در خیبر را قبول ندارند و حتی روایـتی را که در صحیح بخاری به همین مضمون از امیر مومنان نقل شده است همان طوری که در متن این مقاله آمده است - از اشتباهات زهری می‌دانند ؛ بنابراین، این روایت قطعا تقیه ای بوده و موافق با مضمون روایت دروغین زهری است.

 

نیز در مورد این روایت باید گفت که در آن بحث حرمت گوشت الاغ اهلی مطرح شده است که در این مطلب نیز مخالف اجماع شیعه است ؛ و شیعه آن را تنها کراهت می‌دانند.

 

با وجود نکاح دایم، نیازی به ازدواج موقت نیست: 

 

محمد بن یعقوب کلینی در الکافی روایتی را از علی بن یقطین نقل می‌کند که ایشان از حضرت علی درباره حلت و حرمت نکاح موقت و متعه پرسیدند ایشان ((حضرت علی)) در جوابشان فرمودند: شما به آن هیچ نیازی ندارید و خداوند متعال به وسیله نکاح دایم شما را از آن مستغنی گردانده است (الفروع من الکافی ۲/۴۳ و وسایل الشیعه ۱۴/۴۴۹) پاسخ این مساله در برابر حلیت متعه چیست؟

 

پاسخ: 

 

پاسخ این روایت، با نقل درست و بدون تحریف روایت آشکار می‌گردد:

 

علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن علی بن یقطین قال: سألت أبا الحسن موسی (علیه السلام) عن المتعة فقال: وما أنت وذاک فقد أغناک الله عنها، قلت: إنما أردت أن أعلمها، فقال: هی فی کتاب علی (علیه السلام)، فقلت: نزیدها وتزداد؟ فقال: وهل یطیبه إلا ذاک.

الکافی ج ۵ ص ۴۵۲

 

از علی بن یقطین از ثروتمندترین مردمان دوران خویش و کسی که به دستور حضرت موسی بن جعفر علیه السلام وزارت هارون الرشید را پذیرفته بود تا بتواند در حد امکان مانع ظلم وی به شیعیان شود - روایـت شده است که گفت از موسی بن جعفر علیه السلام در مورد متعه سوال نمودم پس حضرت فرمود: تو دیگر با متعه چه کار داری؟ زیرا خداوند تو را از آن بی نیاز ساخته است!!! (تو که از ثروتمندانی و همسران متعدد و کنیزکان بسیار داری ؛ تو دیگر برای چه در مورد متعه سوال می‌کنی)

 

پاسخ دادم: می‌خواستم بدانم ؛ حضرت فرمودند: در کتاب امیر مومنان موجود است (در نظر ما اهل بیت حلال است).

 

پرسیدم: آیا می‌توانیم آن را زیاده از چهار عدد بگیریم وآیا زیاد می‌شود؟

 

فرمودند: آیا چیزی غیر از این سبب شیرینی متعه می‌شود؟ - همین است که سبب گوارایی متعه شده است که هر تعداد که مایل بودی می‌توانی به متعه بگیری -

 

زنان فاجره، مرتکب نکاح موقت میشوند: 

 

در روایتی که هشام بن حکم آن را از ابی عبدالله نقل می‌کند چنین می‌فرماید: که حضرت ابوعبدالله فرمودند: زنان فاجره و فاسقه مرتکب نکاح موقت می‌شوند و زنان پاکدامن و محصنه از آن پرهیز می‌نمایند. (بحار الانوار ۱۰۰/ ۳۱۸ و السرایر ۴۸۳). پاسخ به این مساله در برابر حلیت متعه چیست؟

در روایتی دیگر که توسط عبدالله بن سنان نقل شده است چنین وارد شده است که ایشان می‌فرمایند از حضرت ابوعبدالله درباره ی نکاح موقت پرسیدم ایشان فرمودند: خود را با آن چرکین و کثیف نگردان (بحار الانوار ۱۰۰/۳۱۸ و السرایر ۶۶)

 

پاسخ به این مساله در برابر حلیت متعه چیست؟ 

 

پاسخ: 

 

همانطور که در پاسخ به سوال اول گفته شد، حکم به حرمت متعه از مطالبی است که شیعه و ائمه ایشان بدان معروف هستند ؛ و به همین جهت تمامی روایات مخالف با این مطلب از طرف شاگردان مکتب ائمه حمل بر تقیه گردیده است.

 

آیه «فما استمتعتم... » در باره ازدواج موقت نیست: 

 

آیه"فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً".این آیه هرگز در باب ازدواج موقت نیست. زیرا خودش جزیی از یک آیه است که در مورد ازدواج دایم سخن می‌گوید و"ف"اول جمله امکان تفاوت موضوع آیه را منتفی می‌کند.

 

پاسخ به این مساله در برابر حلیت متعه چیست؟ 

 

پاسخ: 

 

این که این قسمت از آیه در مورد متعه نازل شده است، اجماع مفسرین صدر اول اهل سنت و مشهور در بین سایر ایشان است ؛ روایات صحیحه ایشان را نیز در این باره در مقاله مطرح نمودیم.

 

اما این اشکال که در این آیه فاء آمده است و ابتدای آیه در مقام بیان حکم ازدواج دایم است کلام صحیحی نیست ؛ زیرا:

 

الف) ابتدای آیه می‌گوید:

 

َالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ کِتَابَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَأُحِلَّ لَکُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِکُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِکُمْ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا تَرَاضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا

 

زنان شوهر دار نیز برای شما حرام هستند مگر آنکه ایشان را به کنیزی بگیرید ؛ حکمی است که خداوند برای شما قرار داده است ؛ و غیر این زنان برای شما حلال است که با اموال خویش، به ایشان میل نمایید در حالیکه پاکدامنی را حفظ کرده و زنا ننمایید زنا اگر با دادن مالی به زن باشد جایز نیست پس کسانی را که از این زنان به متغه گرفتید پس حقوق ایشان را واجب است که به ایشان پرداخت نمایید...

 

سوال اینجاست که کجای آیه فوق، قبل از بحث متعه ازدواج دایم را مطرح کرده است؟

 

ب) فاء می‌توان برای اضراب باشد ؛ یعنی بحث در مورد کلام قبل را مسکوت گذاشته و به موردی جدید بپردازد ؛ یعنی حتی اگر در آیه قبل از بحث متعه بحث ازدواج دایم بود، منافاتی نداشت که با فاء بر آن عطف گردد.

 

عقد موقت با زنی که از خانواده شریفی باشد، درست نیست: 

 

شیخ طوسی چنین فتوا می‌دهد:"وقتی زن از خانواده ی شریفی باشد نکاح متعه با او درست نیست چون برای خانواده اش عیب و عار و برای خود زن ذلت و خواری است

(تهذیب الاحکام جلد هفتم ص ۲۵۳)

 

پاسخ به این مساله در برابر حلیت متعه چیست؟

 

پاسخ: 

 

این نیز از دروغ‌هایی است که عده ای از مغرضین از علمای اهل سنت به مرحوم شیخ طوسی نسبت می‌دهند ؛ در این زمینه بهتر است متن کتاب ایشان را ذکر نماییم: 

 

۱۴ - واما ما رواه أحمد بن محمد عن أبی الحسن عن بعض أصحابنا یرفعه إلی أبی عبد الله علیه السلام قال: لا تتمتع بالمؤمنة فتذلها. فهذا حدیث مقطوع الاسناد شاذ، ویحتمل أن یکون المراد به إذا کانت المرأة من أهل بیت الشرف فإنه لا یجوز التمتع بها لما یلحق أهلها من العار ویلحقها هی من الذل ویکون ذلک مکروها دون أن یکون محظورا

 

تهذیب الأحکام ج ۷ ص ۲۵۳

 

آنچه که احمد بن محمد از ابی الحسن از بعضی از اصحاب ما نقل کرده و سند آن را تا امام صادق علیه السلام بالا می‌برد که فرمود: با زن مومن متعه نکن، زیرا با این کار وی را خوار می‌سازی ؛ این روایت روایتی است که سند آن قطع شده (روات آن مشخص نمی‌باشد) و روایت شاذ - مخالف مشهور می‌باشد ؛ و شاید مراد روایت آن است که اگر زنی از خاندان شرف باشد، نباید با او متعه کرد، زیرا این کار سبب عار برای خاندان وی و ذلت خود وی می‌گردد واگر این چنین باشد مکروه بوده و باز هم حرام نیست پس بر فرض صحت سند باز هم این روایت نمی‌تواند مدرکی برای حرمت متعه باشد ؛ زیرا دلالت بر حرمت آن ندارد

 

مشخص است که مرحوم شیخ طوسی در مقام رد استدلال به این روایت برای حرمت متعه است ؛ نه اثبات این و این کلام ایشان هم توجیهی برای کلام مستشکل است که باز هم در انتها با گفتن و یکون ذلک مکروها آن را نیز رد می‌نماید.

 

زیدیه، متعه را حرام میدانند: 

 

زید پسر امام سجاد رحمهما الله هم قایل به حرمت صیغه بود(رجوع کنید به کتاب شرح فقه الکبیر). زیدیه و اسماعیلیه هر دو متعه را حرام می‌دانند و مخالفت یکی دو صحابی که حدیث تحریم متعه بدانها نرسیده اجماع را به هم نمی‌زند.

 

پاسخ به این مساله در برابر حلیت متعه چیست؟

 

پاسخ:

زیدیه ادعا می‌کنند که زید ادعای امامت نیز کرده است ؛ آیا تمامی ادعاهای ایشان مقبول است؟

 

نه شیعه و نه اهل سنت این ادعای ایشان را نمی‌پذیرند ؛ در مورد متعه نیز همین سخنان مطرح می‌گردد.

 

چرا در عقد موقت، ارث و طلاق وجود ندارد: 

 

سوره مومنون آیات ۵ الی ۷ ازدواج را تنها به شکل دایم با زنان آزاد یا کنیز جایز می‌داند. علمای شیعه می‌گویند ازواجهم شامل ازدواج موقت هم می‌شود. اما اگر چنین است پس باید به حکم آیات دیگر قرآن زوجین از همدیگر ارث ببرند و طلاق بینشان امکان پذیر باشد و فرزدانشان هم از والدین ارث ببرند و سقف ۴ زن در حالی که در ازدواج موقت چنین نیست.

 

پاسخ به این مساله در برابر حلیت متعه چیست؟

 

پاسخ: 

 

پاسخ این سوالات در متن مقاله داده شده است که در اینجا به صورت اجمالی بدان اشاره می‌نماییم:

 

۱- آیه سوره مومنون تنها حرمت زنا را اثبات می‌کند و می‌گوید نکاح تنها با همسر- در ازدواج- و یا کنیز جایز است و علمای شیعه و سنی متعه را نوعی ازدواج دانسته و زن را در این ازدواج همسر مرد می‌دانند.

 

۲- قرآن به طور مطلق برای جدایی مرد از زن طلاق را مطرح نمی‌نماید و این تنها مربوط به بعضی از افراد ازدواج دایم است ؛ به عنوان مثال اگر مردی مرتد شود خود به خود از زن خویش جدا می‌گردد بدون اینکه بین این مرد و زن صیغه طلاق جاری گردد ؛ در مورد ارث نیز چنین است ؛ جدای از این نکته که بسیاری از علمای شیعه در مورد زن در متعه حکم ارث را جاری می‌دانند ؛ بنا بر این اشکال بر ایشان اصلا وارد نیست تا بخواهند پاسخ بگویند.



سایت موسسه حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف