- و نیز در دعایی عرضه می‏داشت: پروردگارا! ما ایمان آوردیم و از مولا و ولی و رهنما و دعوت‏کننده ما و دعوت‏کننده همه مردم، و راه راست و میانه تو، و حجت و راه تو همان که خود و پیروانش با بصیرت و آگاهی به سوی تو فرا خوانند پیروی نمودیم، خداوند منزه است از آنکه مردم به ولایت او شرک آورند و با دوست همراز گرفتن غیر او از راه حق منحرف شوند. خدای من! گواهی دهم که او امام رهنما و راهبر و راه یافته‏است، یعنی علی امیرمؤمنان که او را در کتاب خود یادی کردی و فرمودی که: “و او در کتاب مادر در نزد ما بس والا و استوار است”، و هیچ پیشوای دیگری را شریک او نسازم.(سوره زخرف / ۴.)(نورالثقلین ۴ / ۵۹۲.)
- حضرت رضا علیه السلام فرمود: خورشید و ماه دو نشانه از نشانه‏های خدا هستند که به امر او در جریان و سر به فرمان اویند و نور آنها از نور عرش خداست و گرمایشان از دوزخ؛ چون قیامت شود نور آنها به عرش برمی‏گردد و گرمایشان به آتش دوزخ؛ و دیگر نه خورشیدی می‏ماند و نه ماهی.(تفسیر نورالثقلین ۵ / ۴۸۱.) - در تفسیر علی‏بن ابراهیم - رحمه الله - آمده‏است: اَلنّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوّاً وَ عَشِیّاً. (سوره غافر / ۴۶.)”و آنان (فرعونیان) را صبح و شام بر آتش عرضه می‏کنند” امام فرموده‏است: این در دنیا و پیش از قیامت است، (یعنی در عالم برزخ است.(م)) زیرا در قیامت صبح و شامی نیست، چرا که صبح با وجود خورشید و ماه است و در بهشت جاودان و آتش دوزخ خورشید و ماه نیست.(تفسیر نورالثقلین ۵ / ۴۸۰.) 

- امام صادق علیه السلام در دعایی عرضه می‏دارد: پروردگارا، ما ایمان آوردیم و از مولا و ولی و راهنما و فراخوان ما و سایر مردمان (به سوی تو) و صراط مستقیم و راست تو و حجت و راه تو، همان که خود و پیروانش از روی بصیرت و آگاهی به سوی خود فرامی‏خوانند پیروی نمودیم. پاک و منزه است خداوند از شرکی که مردم به ولایت او می‏آورند و از این الحاد که به جای او دوستان نزدیک دیگری می‏گیرند. خداوندا، من گواهی می‏دهم که اوست امام راهنمای ارشادکننده رشدیافته علی امیرمؤمنان که او را در کتاب خود نام بردی و فرمودی: وَ اِنَّهُ فی اُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِی حَکیمٌ (سوره زخرف / ۴.)”و همانا او در امّ‏الکتاب در نزد ما علی حکیم است”، نه در امامت برای او شریکی می‏سازم، و نه جز او دوست همدلی فرامی‏گیرم.(تفسیر نورالثقلین ۴ / ۵۹۲.)

- امام صادق علیه السلام فرمود: مردی را خدمت امیرمؤمنان علیه السلام آوردند که او را در خرابه‏ای یافتند که کارد خونین به دست داشت و بالای سر مردی سر بریده که درخون خود می‏غلتید ایستاده‏بود. امیرمؤمنان علیه السلام به او فرمود: تو چه گویی؟ گفت: ای امیرمؤمنان من او را کشته‏ام. فرمود: او را ببرید قصاص کنید. همین که او را بیرون بردند تا بکشند مردی با شتاب از راه رسید و گفت: شتاب نکنید و او را نزد امیرمؤمنان بازگردانید. او را بازگرداندند و آن مردِ از راه رسیده گفت: ای امیرمؤمنان، به خدا سوگند این کشنده او نیست، من او را کشته‏ام. امیرمؤمنان علیه السلام به مرد اولی گفت: چه باعث شد که بر علیه خود اقرار کردی؟ گفت: ای امیرمؤمنان، من هیچ نمی‏توانستم بگویم، زیرا همه قراین بر علیه من بود، زیرا از طرفی چنین مردانی علیه من شهادت دادند و از طرفی مرا با کارد خونین در دست بالای سر مردی که در خون خود می‏غلتید دستگیر کرده‏اند. من ترسیدم که با کتک از من اقرار بگیرند، از این رو خودم اقرار کردم، و حقیقت این است که من در کنار این خرابه گوسفندی سر بریدم در این حال بول به من فشار آورد، به خرابه رفتم چشمم به مردی افتاد که در خون خود می‏غلتید و من شگفت‏زده بالای سرش ایستادم که ناگاه اینان بر سر من ریختند و دستگیرم نمودند. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: این دو نفر را بگیرید و نزد حسن ببرید و به او بگویید: حکم اینها چیست؟ نزد حسن علیه السلام رفتند و داستان را گفتند، حضرت حسن علیه السلام فرمود: به امیرمؤمنان بگویید: این مرد قاتل گرچه یک نفر را کشته ولی جان یک نفر دیگر را نجات داده و به او حیات تازه بخشیده‏است و خداوند فرموده: “و هر که جانی را زنده کند گویی همه مردم را زنده کرده‏است”(سوره مایده / ۳۲.)، از این رو باید آن دو نفر آزاد گردند و دیه مقتول از بیت‏المال داده شود.(تفسیر نورالثقلین ۱ / ۶۲۰.)


/



سایت فطرت