تاملی در آگاهی پس از مرگ پیامبران:

آنچه از نوشته‌های سید ابوالفضل برقعی به پیروی از اندیشه‌های سلفی گری و وهابیت بر می‌آید این است که وی علم و آگاهی پس از مرگ پیامبران را منکر شده و این مدعا را در باره ائمه معصومین علیهم السلام نیز تکرار می‌کنند.در این رابطه ماجرای حضرت عزیر را ازقران مثال می‌زند. خلاصه ادعای ایشان به شرح زیر می‌باشد:
((قرآن می‌گوید: عزیر از مرده وزنده بودن خودش اطلاعی نداشت، حتی از الاغ و آب و غذای خودش بی خبر بود، تا چه برسد به مردمی که از او حاجت می‌خواستند. 
وقتی عزیر از الاغ و آب و غذا وخواب خودش خبر نداشت، به طریق اولی از کسی هم که برای حاجت خواهی نزد او می‌آید خبر نخواهد داشت.))

پاسخ: 
تأدیب انبیاء:
۱ - سید ابوالفضل برقعی دچار اشتباه بزرگی شده است. علاوه بر اینکه استنباط ایشان با منطق قرآن متفاوت است، ضمنا نامبرده مراتب امر را با هم خلط کرده و به نتایج غلط رسیده است.
توضیح اینکه گاهی خداوند در مقام تأدیب انبیاء‌ است و برای آنها یک نحوه از تذکرات را فراهم می‌کند تا ایشان را در مقام خودشان متنبه کند. 
خداوند به هیچ یک از انبیاء و فرستادگان خودش سند قطعی نداده است که ایشان را در شوونات و مقامات اعطایی نیازمند نکند. بلکه همه مخلوقات در کلیه مقامات و در تمام لحظات گدای خدا هستند، و این قاعده شامل انبیاء و امامان نیز می‌شود. همه انسانها - مخصوصا انبیاء - باید احساس نیاز به پیشگاه خداوند بکنند، و این التجاء برای پیامبر خاتم به اشد مراتب محفوظ است.
در تقاضای ((رب زدنی علما)) هیچ فرقی میان انبیاء و دیگران وجود ندارد. تفاوتها به اختلاف رتبه ها بازگشت می‌کند. هر کسی در رتبه خودش آزمایش می‌شود. حضرت عزیر و پیامبر اسلام هم در رتبه خودشان آزمایش می‌شوند. پس ما باید ببینیم جایگاه مطلب چیست؟ آیا نفی آگاهی مطلق از ماجرای حضرت عزیر مستفاد می‌شود؟ ویا تذکر و تنبه به قبض و بسط مقامات اعطایی خدا؟
بحث سر همین است که بعضی از مواقع بحث ها خلط می‌شوند. 

تعمیم بدون دلیل: 
۲ – حضرت عزیر یکی از پیامبران الهی در مقابل دهها هزار نفر دیگر از ایشان است.حال خداوند ماجرای یک نفر از انها را بیان کرده و داستان هزاران نفر را نقل نکرده است. آقای برقعی به چه دلیل این مطلب را به تمامی انبیاء تعمیم می‌دهد. نه تنها هیچ دلیل عقلی، قرانی و روایی بر اینکه تمامی انبیاء و فرستادگان و برگزیدگان خداوند پس از درگذشت و شهادت دچار بی خبری از این عالم هستند، وجود ندارد، بلکه مستندات فراوان از قران و روایات حیات آگاهانه واحاطه وسیع انبیاء به این عالم را اثبات می‌کند. 
تذکر به معاد:

۳ – قران در مقام بیان بی خبری پس از مرگ حضرت عزیر از این دنیا نیست، بلکه آیت الهی را در بازگشت جسمانی پس از مرگ و قدرت خداوند را در این مورد به برگزیده خود یادآوری می‌کند. 
حضرت عزیر در ابتدا به خداوند عرض میکند:
قَالَ أَنَّیَ یُحْیِی هَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا - بقره ۲۵۹
عزیر پیامبر گفت: چگونه خداوند این اجساد را پس از مرگشان زنده می‌کند؟
حضرت ابراهیم هم همین درخواست را از خدای خویش مطرح کرد: 
رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَی بقره – ۲۶۰
ابراهیم گفت: خدایا به من نشان بده چگونه مرده را زنده می‌کنی؟
خداوند متعال هم زندگی دوباره را به گونه ای به حضرت ابراهیم و به گونه ای دیگر به حضرت عزیر نشان داد. پس همانگونه که مشاهده می‌شود، بحث , نشان دادن چگونگی زنده کردن مردگان است، نه علم و آگاهی پس از مرگ حضرت عزیر (علیه السلام).
شهداء آگاه به دنیای ما هستند:
ما بحث شهید و گواه را در جای خود مطرح کرده ایم ، و گفته ایم که شهدا و انبیاء به دلیل احاطه وسیع روحی و متنعم شدن از نعمتهای الهی - که علم و آگاهی از عوالم دیگر, یکی از این نعمتهای عظیم است - از این دنیا و دنیاهای دیگرخبر و آگاهی دارند. چگونه ممکن است که خداوند به کسانی اطلاق ((زنده)) کند و به آنها بشارت شادی و بهره مندی از نعمتهای خود بدهد و آنها را وارد دنیای بسیار وسیعتر و عظیم تر از دنیای تنگ و کوچک قبلی کند و آنها بی خبر از جایگاه قبلی خود و مراجعین پیروان خود باشند؟
آیا کیفیت ((زنده بودن)) با علم و آگاهی سازگاری دارد یا با جهل و ناآگاهی؟
آیا اگر انبیاء و صلحاء و شهداء آگاهی از دنیای قبلی خود داشته باشند و احوالات فعلی خود را ببیند, حالت شکر گزاری و بندگی او بیشتر خواهد داشت؟ ویا اینکه جاهل و بی خبر از دنیای کوچک و گذرای قبلی باشند؟ 

طرح دو سوال پیرامون نقد و بررسی کتاب ((خرافات وفور در زیارات قبور)) 
دوست عزیزی بنام جواد کاشانی به وبلاگ مراجعه نمودند و در قسمت نظرات ذیل قسمت پنجم نقد و بررسی کتاب ((خرافات وفور در زیارات قبور)) سوالاتی مطرح فرموده اند که به بررسی آنها می‌پردازیم:
سیوالی که کرده اید را بدون پاسخ رها کرده اید.؟واقعاَ خاک زیر پای فرشته چه خاصیتی داشته است؟ لطفاَ سیوال خود را با دلیل قرآنی و عقلی پاسخ دهید. 
شاید در اینکه فرشتگان از کارگزاران خداوند می‌باشند بحثی نباشد اما اینکه شما ائمه را که مانند دیگر انسانها بشری بیش نیستند و قطعاَ باید مانند دیگر افراد بشر در روز قیامت باید جزء مورد حساب قرار گرفتگان باشند را از کارگزاران الهی شمرده اید باز هم بدون هیچ دلیل عقلی و قرآنی؟
و اما پاسخ پرسشهای برادر گرامیم:

پاسخ سوال اول: 
شما تصور فرموده اید که کارگزاران الهی فقط از جنس فرشتگان هستند و حال آنکه خدای متعال مهمترین و اساسی ترین هدف خلقت خود را که در فرآن عبودیت حق متعال بوده است را توسط انبیاء تحقق داده است و امر هدایت انس و جن بوسیله رسولان الهی و خصوصا پیامبر خاتم که از جنس بشر بوده اند صورت گرفته است و اگر حتی خدا می‌خواست که از ملایکه در این کار استفاده کند آنها را به صورت بشر در می‌آورد.آیا ملکی که روزی جسم ما را تقسیم می‌نماید کارگزار خدا است اما پیامبری که خدا برای هدایت بشر و ارتباط معنوی و روزی معنوی مبعوث نموده است کارگزار او نیست ؟ آیا شما در قرآن کارگزاران الهی از جنس بشر ملاحظه ننموده اید اگر مایل هستید به سوره کهف وداستان حضرت خضر مراجعه و ملاحظه خواهید کرد که چگونه عبد صالحی چون خضر علیه السلام به تعلیم الهی امور خدا را انجام میدهد؟ خدا در ارسال رسولانش ملایکه و انبیا را در یک ردیف ذکر کرده است اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلَایِکَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ ۷۵حج.
نکته آخر:شما تصور فرموده اید که در روز قیامت خدا به چشم سر رویت شده و در کرسی قضاوت می‌نشیند هرگز اینگونه نیست و یا در کجای قرآن داریم که ملایکه در مقام قضاوت در روز قیامت قرار می‌گیرند؟ اما معقول در روز قیامت این است که آن کسی که حسابرسی بشر را می‌کند خود از جنس انسانها باشد که در مقام قضاوت از شهوات انسانی آگاه باشد.که در غیر اینصورت مورد اعتراض محاکمه شوندگان قرار می‌گیرد و این منافاتی ندارد با اینکه رسولان در یک مقام مورد سوال خداوند متعال قرار گیرند و در مقام دیگر بعنوان کارگزار الهی به حسابرسی امت خویش برسند وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْکِتَابُ وَجِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَالشُّهَدَاء وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ ۶۹ زمر 

پاسخ سوال دوم: 
اولا همین که یک شخصی درست یا نا درست بواسطه در اختیار داشتن علم یا قدرتی می‌تواند تصرف محدودی در تکوینیات نماید با آیات فوق کاملا روشن میگردد اگر چه ما نتوانیم مکانیزم این تاثیر و تصرف را بدانیم برای اینکه سامری بتواند چنین تصرفی نماید که از جسد بی جان گوساله ای صدایی را خارج کند نیازمند چند توانمندی است
۱ - او میتواند چیزی را ببیند که دیگران یا ندیده اند یا توانایی دیدنش را نداشته اند قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ ۹۶ طه
۲ - علم به اینکه آنکسی را که می‌بیند فرشته ای از فرشتگان الهی است 
۳- علم به اینکه اثر آن رسول دارای خواص خارق العاده است
۴- علم به اینکه اثری از آثار این رسول حیات بخشی است یا حداقل آثار فوق العاده ای برآن مترتب است که امت موسی را که آیات فوق العاده ای را مشاهده نموده اند به ضلالت می‌اندازد 

منبع: وبلاگ قرآنیان
 

/



سایت فطرت