مهدویت از دیدگاه حدیث ثقلین-۱

 

حدیث ثقلین:

حدیث ثقلین یادگاری است از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و ایشان مردم را به دو حقیقت گرانبها سفارش کرده است:

۱ - قران

۲ - اهل بیت

حدیث ثقلین، حدیثی معتبر و متفق علیه بین علما شیعه وسنی بوده و نقل آن بین شیعه و اهل سنت به حد تواتر رسیده است. این حدیث به گونه‌های مختلف و از افراد متعدد نقل شده و لذا بسیار ارزشمند می‌باشد.

قال رسول الله ص: إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّی مُنْذِرٌ وَ عَلِیٌّ هَادٍ وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ.

مستدرک الوسایل ج ۱۱ص ۳۷۲

قال رسول الله ص: إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ

وسایل الشیعه ج ۲۷ ص ۳۳

قال رسول الله صلی الله علیه وسلم انی تارک فیکم الثقلین أحدهما أکبر من الآخر کتاب الله حبل ممدود من السماء إلی الأرض وعترتی أهل بیتی وانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض

مسند احمد - الإمام احمد بن حنبل - ج ۳ - ص ۱۴

"کتاب الله و عترتی"نه "کتاب الله و سنتی":

همه منابع شیعه و اهل سنت حدیث را به صورت"کتاب الله و عترتی"و یا"کتاب الله و اهل بیتی"نقل کرده اند، به غیر از سه مورد که"کتاب الله و سنتی"ذکر شده است، که آن سه نقل از نظر سند، حتی در نزد اهل سنت، ضعیف است.

در نقطه مقابل، جمله"کتاب الله و عترتی"یا"کتاب الله و اهل بیتی"و یا"کتاب الله و عترتی اهل بیتی"فراوان نقل شده و جای هیچ شک وشبهه ای در صحت این حدیث نیست و مرحوم میر حامد حسین هندی در کتاب عبقات الانوار، یک جلد مستقل را به دلالت حدیث ثقلین بر مسئله امامت منصوص و مصادر آن اختصاص داده است . این کتاب به فارسی هم ترجمه شده است.

در این احادیث، رسول خدا مردم را به دو چیز گرانبها سفارش کرده است، که اولین آن ا قران که کلام الله است و در آن بحثی نیست و همراه قران اهل بیت پیامبر مطرح شده است.

استمرار امامت و جدایی ناپذیری قران و امام معصوم در حدیث ثقلین:

ما سوال میکنیم که چرا رسول اکرم این دو ثقل را قرین هم قرار داده و فرموده: کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی؟

چون اهل بیت یا عترت پیامبر، ثقل و قرین قران اند و آنها بعد از رسول خدا مبین و مفسر قران می‌باشند.

باید متذکر شوم که تا زمانی که رسول خدا در حیات بودند، شخص رسول الله در کنار کتاب الله بودند و خداوند هم فرموده است:

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ (محمد/۳۳)

پیامبر مفسر ومبین قران است و قران را برای مردم می‌خواندند و هر جا که مردم مشکلی و یا توضیحی نیاز داشتند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم مراجعه میکردند.در قران هم نقل شده که شان رسول خدا تبیین وتفسیر کتاب الله می‌باشد:

وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (نحل/ ۴۴)

وَ ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ إِلاَّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فیهِ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (نحل/ ۶۴)

این شأن تا زمانی که رسول خدا حیات دارد، به دست ایشان است و رسول خدا مبین قران و مفسر قران هستند و امر خدا یعنی "لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ" بعد از رسول خدا باید توسط مبینی که در این مقام ، شأن رسول خدارا واجد می‌باشد، اجرا شده و قران توسط او تبین و تفسیر شود.

امام معصوم، در مقام جانشینی رسول خدا، اوامر و نواهی قران را بیان و اجراء می‌کند. خلاصه این وظیقه جانشین پیامبر است و این شرایط را او دارا می‌باشد و رسول خدا این وظیفه را بر عهده وی قرار داده و آن فرد یا افراد، اهل بیت پیامبر می‌باشند و کس دیگری صلاحیت آنرا ندارد.

لذا اهل بیت پیامبر هستند که مبین و مفسر قران هستند آنها عالم به قران وحقایق آن در حد اعلا ومجریان اوامر الهی هستند.

اصلا شان امام تبین و تفسیر قران و اجراء دستورات الهی، چه بصورت وحی مکتوب و یا وحی غیر مکتوب می‌باشد.

مردم همیشه و در همه زمانها به مبین و معلم و هادی معصوم قران نیازمندند، نه فقط در زمان حیات رسول الله.

مبین قران هم زمان با نزول اولین آیات الهی همراه در کنار قران بوده و تا قیام قیامت نیز خواهد بود. در آن زمان هر دو ثقل الهی در کنار حوض کوثر به رسول خدا می‌پیوندند.

پس باید افرادی باشند که بعد از رسول خدا عهده دار امر مهم تبین قران باشند و این شان خاص امامان معصوم است و دیگران از آن بی بهره اند.

البته باید توجه داشت که این به آن معنا نیست که کسی نمی‌تواند قران را بخواند و ترجمه کند، زیرا خداوند فرموده وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْءَانَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ (قمر /۱۷)

ولی خداوند در کنار آن آیات این گونه آیات را هم نازل فرموده است:

وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ (نحل/ ۴۴)

این آیه نیاز مردم را به مبین قران و امام معصوم می‌رساند. تا قران هست امام معصوم هم هست و باید باشد و این فرموده رسول الله است که قران و عترت از هم جدا نمیشوند و باید هر دو استمرار داشته باشند.

بهره مندی از امام معصوم در زمان حضور و یا غیبت:

مردم از امام معصوم، همانند استفاده از خورشید حیاتبخش، بهره مند می‌شوند، چه امام حاضر باشد مثل امیرالمومنین علی ع یا در زندان هارون باشد مثل امام موسی بن جعفر علیه السلام، یا به دور از بعضی از شیعیان و مسلمانان باشد همانند امام رضا ع در ایران، یا بسان ائمه عسکری در میان دشمن محصور باشد و یا همانند امام زمان ع در دوران غیبت بسر برد.

این استمرار امامت است که باید در هر شرایطی ثقل قران که همتن امام معصوم است در کنار آن قرار دارد، و هر جا که امام نباشد این استمرار قطع میشود و این انقطاع، خلاف فرمایش پیامبری است که هر آنچه بگوید وحی است و اطاعت او بر همه واجب.

لذا با داشتن این شان، رسول خدا فرموده :

إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ

ِتوجه داشته باشیم که خداوند اطاعت از پیامبر خود را همانند اطاعت از خود قرار داده و در شأن او اینگونه فرموده است:

"هرگز ار روی هوای نفس سخن نمی‌گوید و هر آنچه بگوید وحی الهی است."

 

باید امام در کنار قران حضور داشته باشد و این که این حضور در میان مردم باشد یا در زندان و یا در دوران غیبت صغری و یا در غیبت کبری، تفاوتی به لحاظ منصب الهی امامت نمی‌کند، زیرا آنها هدایت و اوامرشان را به مردم به هر گونه ای که باشد می‌رسانند، زیرا:

أَنَّ اللَّهَ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیر

پس حضور و غیاب امام خدشه ای به مقام امامت الهی او وارد نمی‌کند.

البته اگر امام علیه السلام حضور داشته باشند، مردم از رهنمود و هدایت بیشتری بهره مند و متنعم میشوند، و اگر در زندان یا غیبت باشند به هر وسیله ممکن، امر خدا را به مردم می‌رسانند، زیرا قران و عترت نباید از هم جدا شوند و این استمرار امامت را میرساند. بر اساس گفته‌های فوق اهل سنت باید جواب گوی حدیث متواتر ثقلین در کتب خودشان باشند.

پاسخ به یک شبهه:

ممکن است گفته شود که امامت تا ۲۵۵ سال در بین شیعه بوده و این استمرار در آن زمان قطع شده است.

پاسخ:

اولا: در این صورت خداوند تناقض در امر رسولش به امت را تأیید می‌کند، و این از ساحت الهی به دور است. توضیح اینکه خود خداوند در رابطه با پیامبرش بر این مطلب صحه گذارده که از روی هوا و هوس سخن نمی‌گوید و آنچه که بیان می‌کند وحی الهی است، و از طرفی همین رسول در حدیث ثقلین برای قران عدیلی معصوم تا قیام قیامت قرار داده است ، و چنانچه استمرار امامت قطع بشود، عدیل قران دیگر همراه قران نخواهد بود و این تناقض است و عقلا مردود می‌باشد.

طبق دستور پیامبر در هر زمان باید برای قران عدیلی از اهل بیت ایشان باشد.اگر امامان معصوم حضورظاهری داشتند، مردم از معاشرت آنها استفاده میکنند و اگر ائمه غایب بودند عدیل قران در کنار قران هست و نحوه بهره مندی مردم از امامان در زمان حضور با زمان غیبت تفاوت می‌کند، و امام علیه السلام هدایت و اوامر خویش را ، به هر گونه و به اذن و قدرت الهی به اهلش میرساند .

ثانیا: در صورت انقطاع امامت، مردم در حل مشکلات و بهره مندی از هدایت الهی به مشکل برمی خورند، چون این نیاز را خداوند توسط مبین و هادی قران برطرف کرده است و اگر امامت منصوب استمرار نیابد، نقض غرض در هدایت خداوند پدیدار می‌گردد.

واضح است که همه مردم شریط عدیل و قرین بودن با قران را به لحاظ علم و عصمت دارا نمی‌باشند. سخن امام معصوم حجت و بدون اشتباه است، ولی در بیان غیر معصوم احتمال اشتباه وجود دارد، لذا می‌بینیم در بعضی از مسائل علماء بزرگ هم با هم اختلاف نظر دارند.

لذا مردم باید به شخصی که سخنش فصل الخطاب و حجت باشد و مبتنی بر علم و عصمت الهی سخن بگوید مراجعه کنند.این امامت که جانشینی پیامبر است، همانند کتاب خداوند تا قیام قیامت باقی است .

پس حدیث ثقلین هم دلالت بر امامت امیرالمومنین علی علیه السلام دارد و هم دلالت بر امامت حضرت مهدی علیه السلام ، که از نظر ها غایب و جانشین رسول الله و عدیل و مبین و هادی و فصل الخطاب قران تا روز قیامت است و در کنار حوض کوثر به پیامبر گرامی ملحق می‌شود . چنین فردی امرش مطاع است و این امامت الهی تعطیل بردار نیست.

اصالت مهدویت:

تمام ادیان الهی و غیر الهی از ظهور موعود و نجات دهنده خبر داده اند.

بودایی و برهمایی و مانوی و زرتشتی و یهودی و مسیحی و اسلام، ظهور چنین شخصیتی را گزارش داده اند. صاحبان ادیان منتظر یک منجی هستند که نجات دهنده همه مردم جهان باشد و دستورات الهی را پیاده کند و آیه الهی"هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی‏ وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفی‏ بِاللَّهِ شَهیداً (فتح /۲۸)"تحققش کامل و اشکار گردد و حکومت عدل جهانی پیاده شود.

مهدویت اختصاصی اسلام و شیعه نیست، ولی عده ای مصداق او را اشتباهی گرفتند ولی در اصل وجودش همه متفقند.

مهدویت شخصی نه نوعی:

بعضی عنوان می‌کنند که لزومی ندارد مهدی یک فرد به خصوص باشد، بلکه نوع انسانها با شرایط خاصی می‌توانند هادی و مهدی باشند.

پاسخ:

۱ - فرمایش رسول خدا و روایات معصومین علیهم السلام مهدویت شخصی را مطرح می‌کنند و لذا ضرورتی ندارد که ما سخن دیگران را اخذ کنیم.

آیا منظور پیامبر از اهل بیت خود نوع انسانها بوده است بوده است؟و یا افراد مشخصی بودند که مردم همان زمان تعدادی از آنها را به اسم و رسم و نام پدر و مادر میشناختند؟

مسلم است که اهل البیت افراد مشخصی بوده اند و مردم در باره آنها شناخت داشتند، یعنی وقتی سخن از اهل بیت میشد برای مردم زمان پیامبر افرادی خاص جلوه میکرد نه افرادی ناشناخته.

۲ - قران کلام الله و معصوم است.آیا ما میتوانیم برای قران معصوم عدیلی غیر معصوم قرار دهیم؟

اگر مبین قران، عالم به علم و عصمت الهی نباشد، میتوان او را ثقل همراه و عدیل قران قرار داد؟ اصلا ما حق داریم از طرف خود شخصی را ثقل عدیل قران قرار دهیم؟

و اگر گفته شود خداوند عدیل قران را توسط رسولش مشخص می‌کند، آیا مطلبی به خلاف عقلا گفته است؟ در حالیکه عقل انسانی فرد غیر معصوم وغیر عالم را که مردم برای این امر مهم انتخاب می‌کنند، بدلیل امکان اشتباه رد میکند.

عدیل قران باید معصوم و عالم به تعلیم الهی و از طرف خدا مشخص شود تا فصل الخطاب حق از باطل باشد.

خلاصه و نتیجه آنکه حدیث ثقلین دلالت بر امامت الهی ائمه دوازدگانه معصوم از حضرت امیرالمومنین تا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را می‌کند.

به امید ظهور موعود تمام انبیاء و امامان و صالحین و متقین و مومنین

اللهم عجل فرجه



http://h-varjani.blogfa.com/post-117.aspx