به خلسه نبود آن‌که غرق در نماز بود

در ماجرای آن نماز و آن انگشتری که به فقیر داده شد و ادعای تضاد با نمازی که در میانه‌اش تیر از پای نمازگزار بیرون کشیدند، باید گفت: محو در نماز شدن امام امیرالمؤمنین علیه السلام به معنای خلسه‌ی درویشی نیست. لطفاً به این موضوع دقت کنید. دراویش در برخی اعمالشان به جایی می‌رسند که دیگر از خود بی‌خود می‌شوند و به مدهوشی و یا خلسه‌ای می‌رسند که اختیار از کف می‌نهند. حالِ امیرالمؤمنین علیه السلام در نماز این گونه نبوده است.

فرض می‌کنیم شما به ادبیات علاقه‌ی وافری دارید. وقتی به شعر خواندن مشغول می‌شوید بیشتر تمرکز شما روی خواندن شعر است. تا جایی که اگر دردی در پای شما بوده این درد تا حد زیادی فراموش می‌شود. این به آن معنا نیست که شما بیهوش می‌شوید؛ بلکه در هنگام شعر خوانی می‌دانید که کجا هستید. تقریباً چه موقع از روز است و اگر کسی شما را صدا بزند اگر جوابش را هم ندهید ولی چه بسا در ذهن شما ثبت خواهد شد که فلانی شما را صدا زده است. اتفاقی که افتاده است این است که بیشتر حواس شما متمرکز بر شعر است.

پس بر مبنای نمازی که حین آن تیر از پای امام بیرون کشیده شد نمی‌توان حکم صادر کرد که وقتی ایشان به نماز شوند دیگر همه چیز از دنیای بیرون تمام شده تلقی گردد.

برای توضیحات بیشتر کلیک کنید