امام رضا(علیه السلام) همچون پدران خود از شخصیتی ملکوتی و محبوبیتی فراگیر برخوردار بود و همین امر نیز موجب خشم و وحشت دشمنان و عامل اجرای توطئه‌های بسیار بر ضد ایشان بود که در نهایت به شهادت آن حضرت منجر شد.

کنیه آن حضرت ابوالحسن و چون حضرت امیر (علیه السلام) نیز ملقب به ابوالحسن بوده است. حضرت رضا (علیه السلام) را ابوالحسن ثانی گفته اند. مشهورترین لقب ایشان نیز"رضا"است.

القاب آن حضرت عبارت است از رضا صابر رضی و وفی که مشهورترین آنها رضاست. در فصول المهمة نیز مشابه این مطلب آمده با این تقاوت که در آنجا به جای القاب رضی و وفی زکی و ولی یاد شده است.

در مورد اعطای لقب رضا به امام هشتم آمده است: بدان جهت آن حضرت را رضا نامیدند که او از خدا در آسمانش رضا بود و برای پیامبر و ائمه در زمین رضا بود و نیز گفته اند چون مخالف وموافق گرد آن حضرت بودند وی را رضا نامیدند. همچنین گفته اند چون مأمون بدان حضرت رضایت داد وی را رضا گفته اند.

تحمیل ولایتعهدی به امام رضا(علیه السلام)

پس از قتل امین اوضاع عراق و شام سخت آشفته بود و در میان بنی عباس فرد برجسته ای که مورد قبول و رضایت همگان باشد وجود نداشت. در یمن کوفه بصره بغداد و ایران عامه مردم از زمان منصور به بعد آن انتظاری را که از خلافت بنی عباس داشتند در نیافتند زیرا مردم تشنه عدل و داد و اسلام واقعی بودند از این رو چشمها و دلها نگران و منتظر خاندان علی (علیه السلام) بودند و امیدها و آرزوهای خود را به افراد برجسته و متقی این خاندان بسته بودند.

فضل و مأمون با مشاهده اوضاع نابسامان شهرهای مهم و شورش مردم (مانند قیام ابوالسرایا در کوفه و علوی دیگر در یمن) به این نکته پی برده بودند و می‌خواستند با انتخاب فرد برجسته و ممتازی از خاندان علی به ولیعهدی رضایت مردم را به خود جلب کنند و پایه‌های خلافت مأمون را مستحکم سازند به همین جهت مأمون در سال ۲۰۰ قمری بنا به گفته طبری رجا بن ابی الضحاک و فرناس خادم (در بعضی از روایات شیعی یاسر خادم) را به مدینه فرستاد تا علی بن موسی بن جعفر (علیه السلام) و محمد بن جعفر (عموی حضرت رضا"ع") را به خراسان ببرند.

در روایات شیعه آمده است که مأمون به حضرت رضا (علیه السلام) نوشت از راه بصره و اهواز و فارس به خراسان بروند نه از راه کوفه و قم و دلیل این امر را کثرت شیعیان در کوفه و قم ذکر کرده اند زیرا مأمون می‌ترسید شیعیان کوفه و قم به دور آن حضرت جمع شوند. این میید آن است که عامل فراخواندن حضرت رضا (علیه السلام) به خراسان عاملی سیاسی بوده است و مأمون می‌ترسیده که کثرت شیعیان در کوفه و قم سبب شود که آن حضرت را به خلافت بردارند و رشته کار بکلی از دست مأمون خارج شود.

حدیث سلسلة الذهب

مشهور است که به هنگام ورود حضرت رضا (علیه السلام) به نیشاپور طالبان علم و محدثان اطراف آن حضرت اجتمع کرده و از ایشان خواستند حدیثی برایشان نقل کنند.

حضرت حدیثی بطور مسلسل از آباء طاهرین خود رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و جبرییل از قول خداوند روایت کرد که « کلمه لا اله الا الله حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی» یعنی کلمه توحید با لا اله الا الله حصار و باروی مستحکم من است و هر که بدرون حصار من رفت از عذاب من در امان ماند.

این حدیث به جهت مسلسل بودن آن از ائمه اطهار (علیه السلام) تا حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) به سلسلة الذهب معروف شده است. و درباره اینکه چرا آن حضرت این حدیث را املا فرمود باید گفت که آن نوعی دعوت به وحدت کلمه و اتفاق بوده است زیرا اساس و مدخل آن این کلمه است که معتقدان به خود را از هرگونه تشویش و عذابی در امان می‌دارد و مسلمانان باید با توجه به آن در درون حصار و باروی اسلام از اختلاف کلمه بپرهیزند و مدافع آن حصن در برابر تهاجم خارجی باشند و از دشمنی و مخالفت بر سر مسائل فرعی دوری گزینند.

شرایط پذیرش ولایتعهدی از سوی امام رضا (علیه السلام)

امام رضا (علیه السلام) پس از نیشابور به طوس و از آنجا به سرخس و سپس به مرو که اقامتگاه مأمون بود رفت. به روایت عیون الاخبار الرضا مأمون نخست به آن حضرت پیشنهاد کرد که خود خلافت را قبول کند و چون آن حضرت امتناع کرد و در این باب صحبتهای زیادی میان ایشان رد و بدل شد و سرانجام پس از دو ماه اصرار و امتناع امام ولایتعهدی را پذیرفت به این شرط که از امر و نهی و حکم و قضا دور باشد و چیزی را تغییر ندهد.

علت مقاومت امام این بود که اوضاع را پیش بینی می‌کرد و بر او مسلم بود رجال دولت که عادت به لاابالی گری و درازدستی عهد هارون الرشید کرده اند زیر بار حق نخواهند رفت و او قادر به انجام قوانین الهی نخواهد بود.

مأمون پس از آنکه آن حضرت ولایتعهدی را پذیرفت امر کرد تا لباس سیاه که شعار عباسیان بود ترک شود و در باریان و فرماندهان و سپاهیان و بنی هاشم همه لباس سبز که شعار علویان بود بپوشند. خود نیز جامه سبز پوشید و نام امام را زینت بخش درهم و دینار کرد و مقرر داشت در همه بلاد اسلام بر منابر خطبه به نام امام خوانده شود و این به روایت طبری روز سه شنبه دوم رمضان سال ۲۰۱ قمری بود.

مناظره‌های امام

در آن زمان فرقه‌های مختلف گسترش یافته و سیالات بسیاری از دستگاه خلافت وجود داشت مأمون برای رفع ضعف دستگاه خلافت در این زمینه مناظره‌هایی با حضور امام هشتم تشکیل می‌داد.

نظر دیگری هم در مورد برگزاری این جلسات مناظره وجود دارد و آن اینکه حاکم عباسی قصد داشت فکر و ذهن مردم را به این نشستها معطوف و بی کفایتی و بی لیاقتی خود را پوشیده بدارد.

از طرف دیگر چون محبوبیت امام بی نهایت و رو به افزایش بود مأمون انتظار داشت امام به شایستگی در مناظرات ظاهر نشده و از شأن و مقام آن حضرت در میان مردم کاسته شود غافل از اینکه امام رضا فرزند بزرگانی چون امیرالمومنین علی(علیه السلام) و امام محمد باقر(علیه السلام) است.

از دیگر کارشکنیهای مأمون برای لطمه به محبوبیت و مقبولیت امام برهم زدن نماز عید فطر بود. مأمون در هر موقعیت و مناسبتی سعی می‌کرد اوضاع را به گونه ای پیش ببرد که لطمه ای به امام وارد کند اما همیشه امور برعکس انتظار او پیش می‌رفت و شرایط به نفع امام و به ضرر وی می‌شد.

در جریان نماز عید فطر مأمون که به بهانه کسالت اقامه نماز را به امام رضا(علیه السلام) واگذار کرده بود وقتی از خبر استقبال و ازدحام چشمگیر مردم مطلع شد پیش از آن که امام به مصلا برسد پیکی نزد امام فرستاد و از او خواست بیش از این به خاطر او متحمل زحمت نشود و اقامه نماز را به شخص دیگری واگذار کند.

امام رضا نیز بی آن که مخالفتی نشان دهد از همان راه بازگشت و مردم نیز چون مشاهده کردند حضرت نماز نخوانده مراجعت کرد آنها هم بی آن که نماز به جای آورند به خانه‌های خود بازگشتند.

شهادت

با وجود همه محدودیتهایی که برای امام گذاشته می‌شود و تلاشی که افراد مأمون می‌کنند تا ارتباط امام رضا(علیه السلام) با مردم کم و بواسطه برگزاری مناظره‌هایی نیز برای کم شدن از محبوبیت امام ناکام می‌مانند در نهایت تنها کاری که به ذهنشان می‌رسد به شهادت رساندن امام با زهر کین برای حفظ جایگاه خود است.


چه شعری بر سنگ مرقد امام نوشته شده است/ تاریخ سه سنگ مرقد بر مزار حضرت

تاکنون سه سنگ مرقد بر مزار حضرت رضا (علیه السلام) نصب شده که هر کدام ارزش تاریخی خود را دارند. در اینجا به اجمال تاریخچه این سنگ و مفصل از نوشته‌های سنگ کنونی می‌گوییم.

قدیمی‌ ترین سنگ مرقد امام رضا(علیه السلام) سنگ مرمری با ابعاد۴۰*۳۰ و قطر ۶ سانتی‌متر است که در اوایل قرن ششم بر مزار امام (علیه السلام) نصب شد. این سنگ از نفایس بسیار ارزشمند موزه آستان قدس رضوی است که از نظر تاریخی و نوع خط آن که کوفی شکسته است اهمیت فوق العاده‌ ای دارد. سه کتیبه در حاشیه سنگ و یک کتیبه در سطح محرابی شکل آن نقش بسته است.
دومین سنگ مرقد امام (علیه السلام) به‌ظاهر سنگی از جنس مونسار (مرمر سفید آهکی) است که به‌جای سنگ قبلی بر مزار امام (علیه السلام) جای داشته و آگاهی چندانی از چگونگی آن به دست نیامده است.
سومین سنگ مزار حضرت سنگی مرمر بسیار ممتاز از معدن توران پشت یزد است. این سنگ به رنگ سبز چمنی با ابعاد ۲۰/۲*۱۰/۱ و قطر یک متر و وزن ۳۶۰۰ کیلوگرم است که هم‌ زمان با تعویض و نصب ضریح پنجم در سال ۱۳۷۹ هـ.ق در حرم مطهر درون ضریح بر مرقد امام (علیه السلام) نصب شد.
سنگ پیشین مضجع شریف امام (علیه السلام) به لحاظ قدمت و آسیب دیدگی همزمان با تعویض و نصب ضریح جدید با حضور مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ ای (مدّ ظله العالی) تعویض و به‌جای آن سنگ جدید با محتوای الهام بخش هنری و آیات الهی بر مضجع نورانی امام (علیه السلام) نصب شد.
بر سطح این سنگ جدید علاوه بر کلمات مقدس و الهام بخش تاریخ ولادت و شهادت امام هشتم (علیه السلام) نقش بسته است.

متن کتیبه سطح سنگ جدید مرقد امام رضا (علیه السلام)

متن زیر بر سطح سنگ جدید مرقد امام رضا (علیه السلام) حک شده است:
«هذا هو المرقد الشریف للامام التقی النقی الصدیق الشهید وارث الانبیاء والمرسلین ثامن الائمه المعصومین من اهل بیت رسول رب العالمین حجه الله علی الخلق اجمعین سیدنا و مولانا ابی الحسن الرضا علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین.
ولد بالمدینه فی الحادی عشر من ذی القعده عام ۱۴۸ و استشهد بطوس فی آخر صفر سنه ۲۰۳ من الهجره النبویه و قد جدّد هذا المضجع المطهر عام ۱۴۱۸ هـ.ق »

ترجمه متن کتیبه:

«این مرقد شریف امام پرهیزگار پاک راستگو شهید و وارث پیامبران و فرستادگان پروردگار هشتمین فرد از امامان معصوم اهل بیت پیامبر خدای جهانیان حجت خدا بر تمام موجودات عالم آقا و مولای ما ابوالحسن رضا علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) که سلام و درود خداوند بر تمام آنان باد.
در روز ۱۱ ذی العقده سال ۱۴۸ هـ.ق در مدینه متولد و در آخر ماه صفر سال ۲۰۳ از هجرت پیامبر در شهر توس شهید شد و این مرقد مطهر در سال ۱۴۱۸ هـ.ق بازسازی شد. »

و نیز دو بیت زیر از اشعاری که حضرت به قصیده دعبل ملحق فرموده‌ اند بر آن حک شده:

و قبر بطوس یا لها من مصیبه * الحت علی الاحشاء بالزّفرات الی الحشر حتی یبعث الله قایماً * یفرّجُ عنا الغمّ و الکربات
(قبری در طوس است چه عجب مصیبتی است مصیبت آن با ناله ‌‌های دردناک آتش حسرت را تا روز قیامت در درون می‌‌افروزد تا اینکه خداوند قایمی را برانگیزد و اندوه و سختی‌‌ ها را از ما برطرف سازد.)

علاوه بر این آیاتی از کلام الله مجید نیز زینت ‌بخش سنگ شده است:
بالای سر مبارک: یا ایتها النفس المطمینه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی
پیش روی مبارک: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل بیت و یطهرکم تطهیراً
پشت سر مبارک: سلام علی آل یاسین انا کذالک نجزی المحسنین انه من عبادنا المیمنین
پایین پای مبارک: یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم

زیر خط ‌‌های کتیبه نوشته شده است:
سلام علی آل طه و یس * سلام علی آل خیر النبیین
سلام علی روضه حل فیها * امام یباهی به الملک و الدین

معنا و مفهوم مشهورترین القاب علی بن موسی الرضا(علیه السلام)

امام رضا(علیه السلام) دارای حداقل ۵۰ لقب اختصاصی است که در میان امامان معصوم بعد از حضرت علی(علیه السلام) در کثرت القاب رتبه ایشان دوم است. اغلب القاب ایشان شان و معنای جداگانه ای دارند که برخی از آنها را در جدول زیر می‌خوانید.

برخی از القاب امام رضا(علیه السلام) که مشهور هستند داستانشان جالب و خواندنی است. در اینجا تعدادی از این القاب و داستان انتساب آن ها را به امام هشتم(علیه السلام) می‌خوانیم.

 

لقب شان و معنای لقب ابالحسن کنیه لقبی است که با «اب» یا «ام» شروع می‌شود یعنی پدر فلانی ویا مادر فلانی. اعراب برای عرض احترام به یکدیگر با کنیه نام هم را صدا می‌کنند. معمولاً کنیه هر کسی را با استفاده از اسم فرزند بزرگ تر یا مشهورتر فرد می‌سازند ولی گاهی هم قبل از به دنیا آمدن فرزند وقتی می‌خواهند به یک نفر احترام بگذارند او را با کنیه صدا می‌زنند. درباره امام رضا(علیه السلام) هم همین اتفاق افتاده است. با اینکه امام (علیه السلام) خیلی دیر صاحب پسر شدند (امام محمد تقی (علیه السلام)) اما به امام ازهمان جوانی کنیه داده بودند. از آنجا هم که آن حضرت سومین فرد از آل علی (علیه السلام) بود که اسم علی داشت (بعد از امام اول وچهارم) کنیه جدشان - یعنی امام علی (علیه السلام) - را به ایشان دادند و آن حضرت را «ابوالحسن» صدا می‌زند. این کنیه را ظاهراً امام موسی کاظم(علیه السلام) برای حضرت انتخاب کرد. معمولاً درکتب شیعه از آن حضرت به عنوان ابوالحسن ثانی یاد می‌شود. ابوالحسن اول کنیه امام علی (علیه السلام) و ابوالحسن ثالث کنیه امام دهم حضرت علی بن محمد امام هادی (علیه السلام) است. ثامن ثامن الائمه یا ثامن الحجج درزمان امام موسی کاظم(علیه السلام) انحرافی درمسیر تشیع صورت گرفت وگروهی برادر بزرگ تر آن امام یعنی اسماعیل (پسر امام صادق (علیه السلام)) را امام هفتم خواندند. پس از آغاز امامت امام رضا(علیه السلام) درسال ۱۸۳ قمری پیروان ایشان تاکید فراوانی بر لقب «ثامن»یا هشتم داشتند تا آن اشتباه دیگر تکرار نشود.از نکات جالب تاریخ اینکه امام هشتم شیعیان معاصر مامون عباسی بود که هشتمین خلیفه عباسی به حساب می‌آید. ریوف این لقبی است که بعد از شهادت امام به آن حضرت داده شده ودلیلش شهرت ایشان به برآورده کردن حوایج زائران است. رضا معروف ترین لقب امام هشتم رضاست. این لقب را دشمن امام(علیه السلام) یعنی مامون به آن حضرت داده بود. چنان که طبری و دیگران می‌نویسند بعد از ولایتعهدی امام (علیه السلام) مامون دستور داد به نام آن حضرت سکه بزنند. روی این سکه ها که الان درموزه آستان قدس است. نوشته شده: «الامیر الرضا ولیعهد المسلمین علی بن موسی». مامون لقب رضا را از شعار «الرضا من آل محمد» گرفته بود. این شعاری است که اولین بار مختار درقیامش که به خونخواهی امام حسین (علیه السلام) بود در کوفه از آن استفاده کرد(سال ۷۶ق). این شعار یعنی «ما فقط به حکومت کسی از آل محمد راضی هستیم.» این شعار را بعدها داعیان عباسی (کسانی که برای قیام به نفع بنی عباس وعلیه بنی امیه دعوت می‌کردند مثل ابومسلم خراسانی) هم به کار بردند وحالا مامون می‌خواست وانمود بکند که اوست که این شعار و آرزوی قدیمی را تحقق بخشیده است. حدیثی هم از امام جواد(علیه السلام) در «عیون اخبار الرضا» هست که درجواب سوالی که می‌گوید چرا پدر شما را رضا نامیده اند فرموده اند: «زیرا مرضی (= مورد رضایت) خدا در آسمان ومرضی رسول خدا وائمه او درزمین بود». آن شخصی به سوالش اصرار می‌کند. می‌پرسد مگر باقی پدران شما مرضی خدا ورسول نبودند امام جواب می‌دهند: «چرا اما فقط پدرم بود که مرضی موافقان ومخالفان قرار گرفت.» بعدها مضمون این حدیث بیشتر مورد توجه قرار گرفت. سلطان اسم ولقب سلطان تا قرن دوم هجری اصلاً کاربرد نداشته است ودر زمان هارون الرشید برای اولین بار به وزیر معروفش جعفر برمکی سلطان لقب داده شد. این واژه ابتدا به معنای پادشاه نبود وبه معنای شخصی بود که تسلط برامور دارد. اولین سلطان هم جعفر وزیر بود که در دوره ای کنار خلیفه سلطان هم وجود داشت.بعد از سرکوبی برامکه اما تا مدت ها دیگر سلطانی وجود نداشت تا درزمان ولایتعهدی امام هشتم(علیه السلام) این لقب را دوباره به ایشان دادند. در دوره‌های بعدی هم این لقب برای ایشان باقی ماند وبه معنای غیر از پادشاه استفاده شد. وگونزالس کلاویخو سفیر اسپانیا که در قبل از عهد صفوی به ایران آمد (۸۰۶ق) درسفرنامه اش آورده است:«رسیدیم به شهر مشهد یعنی محل شهادت امام رضا (علیه السلام) که به نام سلطان خراسان مشهور است...» ضامن آهو بعد از «رضا» مشهورترین لقب امام هشتم «ضامن آهو» است وجالب اینکه درهیچ کدام از منابع کهن تاریخی داستان پناه آوردن آهو به امام رضا(علیه السلام) نیامده است. قدیمی ترین منبعی که چنین لقبی آورده این شهر آشوب (متوفای ۵۸۸ق) در«مناقب آل ابی طالب» است که در وصف آن حضرت - جایی که درجریان ذکر وقایع سفر امام (علیه السلام) به ایران به نیشابور می‌رسد- یک بیت شعر از شاعری به نام «ابن حماد» نقل می‌کند که به این شکل:«الذی لاذت به الظبیه والقوم جلوس / من ابوه المرتضی یزکو ویعلو و یروس» یعنی اوکسی است که آهوی ماده به او پناه آورد درحالی که گروهی نشسته بودند. او کسی است که پدرش علی مرتضی(علیه السلام) است وهمواره درحال تزکیه وتعالی وبالا رفتن است. این درحالی است که روایت پناه آوردن آهوی ماده دوقرن قبل از این کتاب برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است. طبرانی (متوفای ۳۶۰ق) در «المعجم الکبیر» وامام بیهقی (متوفای ۴۳۰ق) در«دلایل النبوه» نقل کرده اند که روزی پیامبر از کنار شکارچیانی می‌گذشت که آهویی شکار کرده بودند. آن آهو با حضرت سخن گفت. پیامبر به شکارچی ها فرمود که آهو را رها کنند تا برود به بچه‌هایش شیر بدهد و برگردد. شکارچی ها پرسیدند: «درقبال چه چیزی آن را آزاد کنیم» حضرت فرمودند: من ضامنم». رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نشست تا آهو رفت و برگشت. شکارچی ها هم آهو را به حضرت بخشیدند وآن حضرت آهو را آزاد فرمودند. درعوض شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱ق) درکتاب «عیون الاخبار الرضا» داستانی را نقل می‌کند از ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی (متوفای ۳۵۰ق). ابومنصور کسی است که به دستورش داستان‌های «شاهنامه» جمع شده بود وابتدا دقیقی وبعد فردوسی آن را به نظم کشیدند. ابومنصور طوسی تعریف می‌کند که در جوانی اش یک بار برای شکار می‌رود. آهویی گیرش می‌آید. او را دنبال می‌کند. آهو می‌رود ومی رود تا به مزار حضرت رضا(علیه السلام) می‌رسد به محض وارد شدن آهو به داخل ساختمان مزار سگ ابومنصور دست از تعقیب او بر می‌دارد. خود ابومنصور که سنی مذهب بوده داخل مزار هم می‌رود. اما به جز پشکل آهو چیزی پیدا نمی‌کند. ابومنصور می‌گوید از آن زمان معتقد به مزار امام رضا(علیه السلام) شده است ومدام به زیارت آن حضرت می‌رود. به نظر می‌رسد داستان ضامن آهو شدن امام رضا(علیه السلام) از ادغام این دو داستان با هم آمده باشد. عالم آل محمد ائمه معصومین ما (علیه السلام) همگی از علمای عصرخود بوده اند و قبل از امام رضا (علیه السلام) به امام باقر(علیه السلام) هم این لقب را داده بودند. با این حال شهرت امام رضا(علیه السلام) به برتری علمی برهمعصرانش از آنجا آمده است که مامون که خودش هم از دانشمندان بود و«اعلم بنی عباس» به حساب می‌آمد. دردوره ولایتعهدی مناظرات متعددی را بین امام رضا (علیه السلام) و علمای دیگر مذاهب ترتیب می‌داد. انگیزه مامون از این کار را بعضی مثل طبری (درتاریخ طبری) علاقه او به علم ودانش ذکر کرده اند وحاکم نیشابوری (درتاریخ نیشابور) می‌گوید که این کار را می‌کرد تا نقاط ضعف احتمالی امام رضا (علیه السلام) را برملا کند وبه جایگاه ایشان توهین کند. به هر حال هدف هرچه که بود نتیجه مناظرات اذعان همه به علم ودانش سرشار امام (علیه السلام) و دادن لقب «عالم آل محمد» به آن حضرت بود. غریب یا غریب الغربا ممکن است تصور شود لقب «غریب» برای امام هشتم (علیه السلام) به خاطر دوری آن حضرت از شهر پیامیر(صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی مدینه بوده است اما از بین امامان ما فقط دو امام بوده اند که به طور کامل درمدینه زندگی کرده اند امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام). باقی ائمه هرکدام به دلیلی از سرزمین خود دور و غریب می‌شوند که با این حساب این لقب نباید تنها به این دلیل باشد. به نظر می‌رسد که این لقب را خود امام و نزدیکان آن حضرت شایع کرده اند تا مانع از موفقیت اقدام سیاسی مامون که می‌خواست از ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) سوء استفاده بکند شوند. همچنان که امام رضا (علیه السلام) در وقت حرکت به سوی ایران از اهل بیتشان خواستند تا گریه و نوحه بکنند یا وقتی که دعبل خزاعی درمرو خدمت ایشان رسید وشعری را که در رثای شهادت امامان قبلی برای آن حضرت خواند حضرت به شعر او دوبیت اضافه کردند: «وقبر بطوس یالها من مصیبت / الحت علی الاحشا بالزفرات / الی الحشر حتی یبعث الله قایما/ یفرج عنا الغم والکربات» یعنی «وقبری در طوس است که مصیبتش غم را تا روز قیامت در دل ها می‌افروزد تا اینکه خداوند قایمی را برانگیزد واندوه را از دل ما برطرف کند.» دعبل پرسیده بود: « یابن رسول الله! من چنین قبری را نمی‌شناسم.» وحضرت جواب داده بود: « آن قبر من است.» دعبل هم قصیده اش را با دوبیت امام این طرف و آن طرف برای شیعیان می‌خواند. مرتضی این لقب به معنای مورد رضایت و پسندیده لقبی است که شیعیان دربرابر لقب «رضا» که مامون به آن حضرت داده بود برای ایشان به کار بردند. لقب مرتضی ازالقاب مشترک بین آن حضرت با سایر ائمه (علیه السلام) است. مراد از لقب مرتضی به تنهایی حضرت علی (علیه السلام) می‌باشد. در صلوات خاصه امام رضا(علیه السلام) هم این لقب بلافاصله بعد از لقب رضا آمده است:«اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی».

 

 


مقام رضوان چگونه حاصل می‌شود

علامه جوادی آملی: هیچ موجودی از هیچ موجود دیگری راضی نمی‌شود مگر به وساطت مقام امام هشتم هیچ انسانی به هیچ توفیقی دست نمی‌یابد و خوشحال نمی‌شود مگر به وساطت مقام رضوان رضا (سلام الله علیه) و هیچ نفس مطمینه ای به مقام راضی و مَرضی بار نمی‌یابد مگر به وساطت مقام امام رضا! او نه چون به مقام رضا رسیده است به این لقب ملقّب شده است! بلکه چون دیگران را به این مقام می‌رساند ملقّب به رضا شد.

ممکن است در بین آحاد امّت کسانی باشند که به مقام رضوان راه پیدا کنند چون پایان بخش سورة مبارکة فجر که فرمود: یا أیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَیِنَهُ ارْجِعِی إلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرضِیَّه (۱)مخصوص ائمه (علیه السلام) نیست شامل سایر انسانهای ملکوتی‌منش هم می‌شود. ممکن است در بین امّت کسانی باشند که دارای نفس مطمینه و نایل به مقام راضِیَهً مَرضِیَّهً بشوند امّا رضا نخواهند بود! آنها جزء امّت‌اند ولی امام رضا (علیه السلام) واسطه است که چنین افرادی در بین امّت به مقام راضِیَهً مَرضِیَّهً راه پیدا می‌کنند.

اهداف جزیی هم مشمول این اصل کلّی است. اگر کسی در کارهای جزیی موفق شد و راضی شد چه بداند چه نداند به برکت امام رضا(علیه السلام) است. اگر فرزندی کوشید رضای پدر و مادر را فراهم کرد چه بداند و چه نداند به وساطت مقام امام رضا(علیه السلام) است. و اگر عالم حوزوی یا اندیشور دانشگاهی به مقام علم و دانش بار یافت و بر کُرسی استادی تکیه زد و راضی شد چه بداند چه نداند به وساطت مقام ایشان است.

وجود مبارک امام هشتم (علیه السلام) وقتی وارد سرزمین مرو و خراسان شد آنروز مسیلة رسمی خراسان مسئله امامت‌ رهبری خلافت و مانند آن بود. عدّه ای بر این پندار باطل بودند که رهبر را باید مردم انتخاب بکنند! امامت انتخابی است و سقیفة بنی ساعده هم شاهد آنها بود. عباسیّه بر این پندار بودند‌ بنی العباس فکرشان این بود که رهبری انتخابی است!

وجود مبارک امام از آنها سیوال کرد: مسئله رسمی خراسان کنونی چیست عرض کردند: مسئله ولایت و رهبری است که عدّه ای باورشان این است که رهبر را مردم باید انتخاب بکنند. آنگاه وجود مبارک امام رضا (علیه السلام) طبق نقل مرحوم کُلینی (رض) فرمود: من امامت و رهبری را تشریح کنم تا معلوم بشود که امامت انتخابی نیست.

آنگاه مطلبی را فرمود که بخشی از آن معارف و مطالب به این مضمون در کافی ضبط شده است اَلإمامُ واحِدُ دَهرِهِ لا یُدانِیهِ اَحَدْ وَ هُوَ بِحِیثتُ النَّجمْ مِنْ یَدِ المُتَناوِلینْ إینَ العُقُولُ مِنْ هذا إینَ الاِختیارُ مِنْ هذا (۲) فرمود: امام آن انسان کاملی است که در عصر خود در روی زمین دوّمی ندارد. او مثل اعلای لیسَ کَمِثلِهِ شِیء است‌ او مظهر لیسَ کَمِثلِهِ شِیء است. مگر مظهر لیسَ کَمِثلِهِ شِیء همتا دارد وقتی همتا نداشت در دسترس فکر دیگری نیست که دیگری او را بشناسد!

از باب تشبیه معقول به محسوس چنین فرمود: همانطوری که ستاره‌های آسمان در دسترس بشر عادی نیست اوج مقام امامت و رهبری هم در دست بشر عادی نیست. همانطوری که با دست نمی‌شود ستارة آسمان را گرفت با فکر بشر عادی هم نمی‌شود خلیفة الله را و امام معصوم را شناخت! إینَ العُقُولُ مِنْ هذا إینَ الاِختیارُ مِنْ هذا کجا عقل مردم می‌تواند امام را بشناسد تا او را در سقیفه اختیار بکند انتخاب بکند! امام را جز امام آفرین احدی نمی‌شناسد‌ او می‌شناسد او می‌پروراند او نصب می‌کند و مانند آن. إینَ العُقُولُ مِنْ هذا و إینَ الاِختیارُ مِنْ هذا

 

/



ابنا