آیا می‌توان پذیرفت که امام حسین(علیه السلام) حضرت علی اصغر(علیه السلام) را برای طلب آب به میدان برد؟

پاسخ: مقدمه: 
ابن شهرآشوب و برخی دیگر از مورخان نام بزرگوارش را علی اصغر نوشته اند. و نام دیگرش عبدالله است که در بعضی کتب و عبارتها آورده شده از جمله؛ در زیارت ناحیه مقدّسه آمده است: « سلام بر عبدالله فرزند امام حسین (علیه السلام) طفل شیرخواری که نشان تیر قرار گرفت، و به خون آغشته شد، پدرش آن خون را به جانب آسمان پاشید، او در دامان پدر با تیر مذبوح گردید،خداوند تیرانداز به او (قاتلش) حرمله بن کاهل سدی را لعنت کند». (بحارالانوار، ج۴۵، ص۶۶)

مادر آن حضرت (علی اصغر)
هشام کلبی گوید:‌« رباب از بهترین و فاضل ترین زنان بود». 
و پدر رباب از اشراف واز خانواده بزرگ عرب بود، که نزد امام منزلتی بسزا و مکانتی لایق داشت. (قمقام زخّار: ۲/۶۵۴)
ابن اثیر نقل می‌کند؛ بعد از شهادت امام (علیه السلام)، رباب را همراه اسرا به شام بردند چون به مدینه برگشت، عدّه ای از اشراف قریش از او خواستگاری کردند،او قبول نکرد و فرمود:‌«‌ بعداز رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) پدر شوهری نگیرم». 
سبط ابن جوزی گوید:‌ رباب بعد از امام حسین (علیه السلام) یکسال زنده بود، زیر سقف نمی‌رفت و درآفتاب می‌ماند، سپس از غصّه فوت نمود. (فرسان الهیجاء/۲۷۰؛ نفس المهموم/۵۲۸)
امام نیز متقابلا این همسرشان را بسیار دوست می‌داشتند. 
درباره سوال شما باید گفت؛ 
اولا: این نکته که امام، علی اصغر را گرفته و برای دادن آب به نزدیک لشکر عمر سعد آورده باشد در منابع قدیمی نیامده است. (که در ادامه به آن خواهیم پرداخت).
ثانیا و به فرض وقوع چنین حادثه‌ای، اصل اتمام حجت امام حسین(علیه السلام) در میان لشگر دشمن و تکرار اتمام حجت بنابر شواهد بسیار قابل تأیید است و اصل شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) که نشان دهنده شدت قساوت دشمن و شدت مظلومیت امام حسین(علیه السلام) نیز قابل انکار نیست. هنر امام حسین(علیه السلام) همین بود که در این صحنه شدت قساوت دشمن را برای طول و عرض تاریخ به نمایش درآورد که به هیچ گونه در سینه ها و در صفحات تاریخ قابل محو نباشد. اما درباره چگونگی این واقعه چند نوع نقل قول هست که توجه شما را به مطالب زیر جلب می‌کنیم: دو نظر درباره چگونگی شهادت حضرت علی اصغر(علیه السلام) وجود دارد که البته نزدیک به هم بوده و اختلاف اندکی با یکدیگر دارند. 
قول اول: ابومخنف چگونگی شهادت طفل شیرخواره را چنین آورده است; هنگامی که امام حسین(علیه السلام) بر روی زمین نشست کودک شیرخواره اش را آوردند و امام آن را روی دامن خویش نشانده بود. ابومخنف او را چنین معرفی می‌کند: ((زعموا انه عبدالله بن الحسین)) یعنی گمان کردند او عبدالله بن حسین است. در ادامه روایتی از عقبه بن بشیر اسدی به نقل از امام باقر(علیه السلام) آورده که امام به عقبه فرمود: شما بنی اسد خونی از ما ریختید که حق ما بر شماست. پرسیدم آن چیست و چه گناهی است؟ امام فرمود: ((فرزند خردسال امام را نزد حضرت آوردند و امام آن را در دامن داشت که تیری از بنی اسد (حرمله بن کاهل اسدی) آمد و گلویش را درید. امام حسین (علیه السلام) دست خود را از خون گلوی طفل پر کرد و به آسمان پاشید سپس...)). این روایت، چگونگی شهادت آن طفل صغیر را بیان می‌کند.(نصوص من تاریخ ابی مخنف, ج ۱, ص ۴۸۷ 
ابن طاووس گزارشی دارد که می‌توان آن را مکمل گزارش قبلی دانست, و آن این است که; امام حسین (علیه السلام) وقتی که برای وداع و خداحافظی با زنان و کودکان به خیمه ها آمد, به حضرت زینب (سلام الله علیها) فرمود ((ناولینی ولدی الصغیر حتی اودعه)) حضرت فرمود طفل کوچکم را بیاورید تا با او وداع کنم, آن را در آغوش گرفت که ناگهان حرمله, وی را با تیری بکشت.... ابن طاووس در ادامه خبری از امام باقر(علیه السلام) دارد که فرمود: از آن خونی که امام به آسمان پاشید هیچ قطره ای به زمین باز نگشت.(اللهوف فی قتلی الطفوف, ص ۶۸.) در زیارت صادره از ناحیه مقدس امام زمان (عج) چنین آمده است: ((السلام علی عبدالله الرضیع, المرمی, الصریع, المتشحط دما, و المصعد بدمه الی السما, المذبوح بالسهم فی حجر ابیه,...))(مقرم, مقتل الحسین (علیه السلام), ص ۲۷۲.) 
قول دوم: در باره چگونگی شهادت علی اصغر(علیه السلام) گزارشی است که در ترجمه کتاب الفتوح ابن اعثم آمده است. (این قضیه در اصل کتاب الفتوح در, ج ۵, ص ۲۰۹ - ۲۱۰آمده است.) ناگفته نماند که این ترجمه‌ در قرن ششم انجام گرفته است و مترجم در برخی موارد، از خود اضافاتی به آن افزوده است از جمله مواردی که در آن گزارشی اضافه تر وجود دارد این مورد است که: امام طفل شیرخوار خود را... در پیش زین گرفته, میان هر دو صف آورد و آواز برآورد: ای قوم, اگر من به زعم شما گناهکارم, این طفل گناهی نکرده او را جرعه ای آب دهید. چون آواز حسین(علیه السلام) شنیدند, یکی از آن گروه تیری به سوی آن حضرت روان کرد. آن تیر بر گلوی آن طفل شیرخوار آمد و از آن سوی بر بازوی حسین (علیه السلام) رسید آن حضرت تیر را بیرون آورد و هم در آن ساعت, آن طفل جان داد.))(الفتوح, ترجمه, ص ۹۰۸.) سید بن طاووس نیز پس از نقل گزارشی که از ایشان یاد کردیم خبری شبیه به فتوح نقل می‌کند و در آغاز با استناد به دلیل عقلی این را ترجیح می‌دهد و این را صحیح تر می‌انگارد, و آن عبارت است از این که, حضرت زینب (سلام الله علیها) طفل را نزد امام آورد و عرض کرد این بچه تشنه لب است, برای او درخواست آب کن. امام کودک را بر روی دست گرفت و فریاد برآورد: «یا قوم قد قتلتم شیعتی و اهل بیتی, و قد بقی هذا الطفل یتلظی عطشا فاسقوه شرب من الماء؛ ای مردم پیروان و اهل بیتم را کشتید و تنها این کودک باقی مانده است که از تشنگی لبانش را بر هم می‌زند, او را با جرعه آبی سیراب کنید». در این بین که کلام امام تمام نشده بود تیری گلوی او را درید.(الملهوف علی قتلی الطفوف, ص ۱۶۹.) ابن طاووس این گزارش را معقولتر می‌داند و می‌گوید وداع و خداحافظی در آن شرایط و اوضاع که آتش جنگ شعله ور بود نامعقول است. باید به ایشان عرض کرد اتفاقا آن وداع خیلی هم معقول است و مقاتل دو تا سه وداع برای امام گزارش کرده اند و هیچ استبعادی ندارد, امام که کانون محبت است در یکی از این وداع‌ها کودکش را در آغوش گرفته باشد و از نظر عاطفی و رابطه محبت پدر و فرزندی توجیه پذیر است. از طرفی این درخواست حضرت زینب (سلام الله علیها), که خود شاهد ماجرای شهادت و تشنه کامی امام و اصحاب و عیال اوست, شاید جز داغ دل امام را تازه تر کردن چیزی نباشد و خوب می‌دانست که بستن آب برای آن بود که همین مصیبت ها بر اهل بیت تحمیل شود. در هر صورت درخواست آب برای کودک شیرخواره در منابع کهن گزارش نشده است و اگر هم اتفاق افتاده باشد, اشکالی ندارد و هیچ نشانه ضعف امام نیست، بلکه می‌توان گفت ویژگی امام(علیه السلام) آن است که در عرصه‌های مختلفِ عاطفه، عقلانیت و عرفان به خوبی حضور پیدا می‌کند. به طوری که نهایت محبت به خانواده را ابراز می‌کند و از سوی دیگر نهایت قساوت و سنگدلی دشمنان را در تاریخ به نمایش می‌گذارد و از نظر معرفتی و عرفانی آن چنان با خداوند مناجات می‌کند که مقام «فنا فی الله» را به ظهور می‌رساند. بنابراین اگر درخواست آب برای علی اصغر واقعیت داشته باشد، برای اتمام حجت و نشان دادن قساوت دشمنان در طول است. لذا اصل عطش در روز عاشورا و طلب آب را می‌توان پذیرفت اما با رعایت عزت و ابتکار عمل نه به طور ذلیلانه و انفعالی که شأن امام و اهل بیت(علیه السلام) و حتی مؤمنان متوسط از چنین ضعف و زبونی به دور است. شیخ عباس قمی در منتهی الامال چنین می‌نویسد: پس حضرت، بر در خیمه آمد و به جناب زینب(سلام الله علیها) فرمود: کودک صغیرم را به من سپارید تا او را وداع کنم. پس آن کودک معصوم را گرفت و صورت به نزدیک او برد تا او را ببوسد که حرمله بن کاهل اسدی لعین تیری انداخت و بر گلوی آن طفل رسید و او را شهید کرد.(منتهی الامال، ج ۱، ص ۷۱۴، چاپ هجرت(در هر صورت در شهادت طفل صغیر تردیدی نیست ولی در چگونگی شهادت، اختلاف نظر هست. 
برای مطالعه و کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید به این منابع نیز رجوع کنید:
۱. شیخ مفید، ارشاد، قم: مؤسسه آل البیت الاحیاء التراث، ج ۲، ص ۱۰۸.
۲. شیخ عباس قمی، نفس المهموم، قم: انتشارات بصیرتی، ص ۳۴۹.
۳. محمد سماوی، ابصار العین، قم: انتشارات بصیرتی، ص ۲۴. ۴. منتهی الامال، ج ۱، چاپ هجرت، ص ۷۱۴
 



برگرفته از پرسمان