پیامبر گرامی اسلام رحلت کرد و جسد مبارکش هنوز تغسیل و تکفین و تدفین نشده بود که گروهی در محلّی به نام سقیفه بنی ساعده جمع شدند وبرخلاف دستور قرآن و نص صریح رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)شخصی را به عنوان خلیفه مسلمانان برگزیدند. نتیجه این شد که اسلام عزیز از مسیر اصلی خود منحرف شود. این انحراف ادامه پیدا کرد ودر عصر زمامداری معاویة بن ابی سفیان به اوج رسید. در این عصر از عدالت و انصاف و ارزش‌های اسلامی خبری نبود. دون صفتان و معاندان و مخالفان اسلام همه پست‌های کلیدی را اشغال کردند. باوفاترین صحابه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)و یاران علی علیه السلام مورد ضرب و شتم و کتک قرار گرفتند.

در منابر و خطبه‌های نماز جمعه به دومین شخصیت عالم انسانی, امیرمؤمنان علی علیه السلام سبّ و لعن می‌نمودند.سنّت‌های رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)به دست فراموشی سپرده شد و یا عمداً آن را زیر پا می‌گذاشتند.بعد از مرگ معاویه پسرش یزید به عنوان امیرمؤمنان و خلیفه مسلمانان بر اریکه خلافت تکیه زد؛ کسی که پای بند چیزی جز شهوات و تمایلات حیوانی نیست و علنا شراب می‌خورد و با میمون ها بازی می‌کند و...

در چنین شرایطی امام حسین علیه السلام قیام نمود و این اهداف را دنبال نمود:

۱ـ زنده کردن اسلام.

۲ـ آگاه ساختن مسلمانان و افشای ماهیت امویان.

۳ـ احیای سنّت نبوی و سیره علوی.

۴ـ اصلاح جامعه و بیدار کردن امت.

۵ـ از بین بردن سلطه استبدادی بنی امیه.

۶ـ آزادسازی اراده ملّت از محکومیت سلطه و زور.

۷ـ حاکم ساختن حق و نیروبخشیدن به حق پرستان.

۸ـ تأمین قسط و عدل اجتماعی و اجرای قانون شرع.

۹ـ از بین بردن بدعت ها و کج روی ها.

۱۰ـ زنده کردن سنّت مهم فراموش شده امر به معروف و نهی از منکر. (۱)

اما چراامام حسین راه صلح امام حسن علیه السلام را نپیمود در این باره می‌گوییم: شرایط زمان حضرت امام حسن علیه السلام با شرایط زمان‏امام حسین علیه السلام بسیار متفاوت بود و ناچار اقتضای حرکت‏های متفاوتی داشت.

در زمان امام حسن علیه السلام مردم آمادگی روحی برای مبارزه‏ای سخت و طولانی با معاویه را نداشتند به دلیل:

الف) جنگ‏های قبلی (صفین- نهروان- جمل)

ب) حیله‏گری و تزویر معاویه و سست عنصری گروه بسیاری از مردم

ج) خطرات بیرونی که مجموع جامعه اسلامی آن زمان را تهدید می‏کرد و درگیری داخلی آنان را برای حمله به مسلمانان بر می‏انگیخت

د) حفظ خون شیعیان باقی مانده

ه) روشن کردن حیله‏گری‌های معاویه و شناساندن چهره واقعی معاویه به مردم نا آگاه و سطحی نگر.

اما در زمانی که امام حسین علیه السلام قیام نمود از یک سو حساسیت به وجود آمدن ناگهانی ارتداد کلان وجود نداشت از طرف دیگر انحراف دستگاه حکومت چند صد برابر شده بود. از نظر اجتماعی نیز شرایط بر اثر ظلم و بیدادگری حاکم، مردم را به ستوه آورده و نارضایتی عمومی بیداد می‏کرد. بنابراین یکی از شرایط پدید آوردن انقلاب فراهم آمده بود ولی شرط دیگر آن- که وجود روح حماسه و ایثارگری است- جز در تعداد معدودی فراهم نبود. بنابراین بر امام لازم بود که از همین مقدار استفاده کند و موقعیت را از دست ندهد و هر چند در چنان وضعیتی نمی‏توانست پیروزی نظامی به دست آورد ولی حرکتی پدید آورد که پایه نظام‏های ستمگر را برای همیشه لرزاند و روح خروش و حماسه را در کالبد مسلمانان و همه آزادی خواهان جهان دمید و آثار بسیار گران‏بهایی در تاریخ بشریت بر جای گذارد

درتوضیح بیان می‌داریم:

بعد از شهادت حضرت علی علیه السلام و انجام مراسم غسل و کفن و دفن, امام مجتبی روی منبر رفت بعد ازحمد و ثنای الهی و درود و صلوات بر جدّ بزرگوار خود حضرت خاتم الأنبیا و تمجید و تعریف از پدر مظلومش ومعرفی خود و خاندان رسالت, اعلان بیعت کرد و مردم هم با او بیعت نمودند.و از فردای آن روز عمال و حکّام خودرا در ولایات منصوب نمود. جاسوسی را که از طرف معاویه وارد کوفه شده بود, دستگیر کردند و گردن زدند و به ابن عباس،حاکم خود در بصره نوشت: جاسوس دیگری را که از طرف معاویه وارد بصره شده است, بگیر و گردن بزن. به دنبال آن نامه ای با لحن تند به معاویه نوشت که: جاسوس می‌فرستی و مکر و حیله ها می‌کنی؟! از قرار معلوم گویا قصد جنگ داری! اگر چنین است, من آماده ام.(۲)

معاویه, جواب نامه را نوشت و برای حضرت فرستاد. مکاتبه بین حضرت و معاویه ادامه داشت تا به حضرت خبر دادند معاویه لشگر فراوانی تجهیز نموده و به جانب عراق گسیل داشته است.

از طرفی با منافقان و خارجیان که داخل لشکر حضرت امام حسن بودند و از ترس حضرت علی علیه السلام اظهارمخالفت نداشتند, به وسیله جاسوسان خود تماس گرفت که: اگر حسن بن علی علیه السلام را بکشید, به هر کدام دویست هزار درهم خواهم داد و یکی از دخترانم را به ازدواج قاتل درخواهم آورد. (۳)

امام مجتبی پس از اطلاع, بالای منبر رفت و مردم را برای مقابله با معاویه ترغیب کرد. ابتدا با سردی مواجه شد, ولی بالأخره گروه زیادی را جمع کرد و از کوفه بیرون رفتند و در نخیله پس از تقسیم و گروه بندی لشکر, عده ای را برای مقابله با لشکر معاویه فرستاد, امّا طولی نکشید که خبر آوردند فلان فرمانده و فلانی به معاویه پیوسته و شیرازهء لشکر متزلزل شده است.

حتی به حضرت خبر دادند گروهی از فرماندهان به معاویه پیام دادند: در صورت تمایل, حسن بن علی را دست بسته تحویل شما خواهیم کرد. امام مجتبی علیه السلام ضمن خطبه ای خطاب به لشکریانش می‌فرماید: ویلکم! والله ان معاویةلایفی لاحدمنکم بما ضمنه فی قتلی، و انی اظن ان وضعت یدی فی یده فاسلمه لم یترکنی ادین بدین جدی...؛(۴)وای بر شما! سوگند به خدا معاویه وعده‌های خود به شما در رابطه با کشتن من عمل نمی‌کند و اگر من تسلیم او گردم باز هم اجازه نمی‌دهد بر اساس دین جدم رفتار نمایم.

این جا بود که حضرت احساس کرد جان خودش و پیروانش در خطر جدی قرارگرفته است. مهم ّتر از همه به خاطر چهره دروغینی که معاویه بین مردم پیدا کرده بود, اگر امام و یارانش شهید می‌شدند,خونشان هدر رفته و چندان اثری نداشت.

این بود که امام از راه ناچاری, دندان بر جگر گذاشت و برای حفظ اسلام و حفظ شیعیان و نشان دادن چهره واقعی معاویه, صلحنامه را امضاء نمود, (چنان که در جنگ تحمیلی ایران و عراق, امام خمینی مجبور شدند باصدام ترک مخاصمه کند و کاسه زهر را سر بکشند.)

در صلح نامه موادّی گنجانده شده بود که از جمله این بود که معاویه متعرض امام نگردد و به کتاب وسنّت رسول خداو سیره خلفای شایسته عمل کند و بعد از خود کسی را برای خلافت تعیین ننماید(۵) و شیعیان علی علیه السلام در شام و حجاز و عراق و یمن از شر او ایمن باشند.(۶) نیز حضرت امیرمؤمنان را در نماز و منابر سب نکنند(۷) و...روشن است عمل به این ها به ضرر معاویه تمام می‌شد اگر به آن ها عمل نکند, چهره واقعیش بین مردم آشکار خواهد شد، مردم می‌فهمند که معاویه پای بند هیچ اصلی از اصول اسلامی نیست.همان طور که پیش بینی می‌شد،چون امام مجتبی با معاویه بیعت کرد معاویه به هیچکدام از مطالبی که در صلحنامه آمده بود و آن ها را خود نوشته بود و برای امام مجتبی ارسال کرده بود،عمل نکرد و بدین وسیله چهره واقعی خود را برهمگان آشکار ساخت. (۸)

افزون براین معاویه قابل مقایسه با یزید پسرش نبود, زیرا:

اولاً: معاویه, پیامبررا درک کرده بود و از صحابی به شمار می‌آمد, برخلاف یزید؛

ثانیاً: عنوان کاتب الوحی را داشت. می‌گویند: یکی از نویسندگان وحی آسمانی معاویه بود؛

مهم تر از همه با این که فاسد و فاسق بود و رسول خدا و شریعتش را قبول نداشت, امّا می‌دانست اگر بخواهدحکومتش دوام داشته باشد, باید شیون اسلامی را در ظاهر رعایت کند. در این امر به حدّی متظاهر بود که بسیاری از مردم حتّی برخی از زاهدان لشکر امام علی علیه السلام مردد می‌شدند که آیا حق با علی است یا معاویه! او در عقل معاش و امور دنیایی و مکر و حیله سرآمد همگان بود.(۹)

دیگر آن که سال ها بود از طرف عمر و عثمان بر مردم شام حکم رانی می‌کرد و گروهی را با پول و ثروت, عده ای را با دادن پست و مقام و برخی را از طریق رعب و تهدید و بالاخره دستهء چهارم را با تزویر و تظاهر به اسلام وریاست ساکت کرده بود. کسی حرف نمی‌زد یا حق حرف زدن را نداشت. معاویه به گونه ای بر اوضاع مسلّط شده بود که می‌توانست هر کسی را بخواهد بکشد و آب از آب تکان نخورد. به همین خاطر, امام حسین بعد از امام مجتبی ده سال با معاویه زندگی کرد, که جز انتقاد از طریق نامه و صحبت کاری نکرد.

امّا یزید از هر جهت با معاویه فرق داشت. امام از فرصت بهترین استفاده را کرد و با شهادت خود, دودمان بنی امیه را برباد داد.

اما چرا قیام با یاران کم:

امام حسین در زمانی قرار گرفته بود که بدعت‌های زیادی در اسلام به وجود آمده بود, که می‌دانست اگر قیام نکند, چیزی از اسلام باقی نخواهد ماند. چنان که خود فرمود: وقتی زمام دار حکومت اسلامی افرادی مثل یزید با شد, باید فاتحهء آن را خواند.(۱۱) از طرفی می‌دانست که جد بزرگوارش فرمود:« آن جا که بدعت ها ظاهرگردد, بر عهده عالمان است که حقایق را بگویند, و اگر کتمان کنند, لعنت خدا بر آنان باد» (۱۲). بر این اساس باید قیام می‌کرد, هر چند با یاران اندک.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱- جواد محدثی, فرهنگ عاشورا, ص ۶۲ـ
۲-ارشاد مفید،ج۲،ص۵-۶.
۳-بحار،ج۴۲،ص۳۳.
۴-همان،ص۳۳.
۵-جمل من انساب الاشراف،ج۳،ص۲۸۷.
۶-اعلام الهدایة، الامام الحسن،ص ۱۴۷.
۷-تذکرةالخواص،ص۱۹۸.
۸-جمل من انساب الاشراف،ج۳،ص۲۹۴.
۹- حمدالله مستوفی،تاریخ برگزیده،ص ۲۶۰.
۱۰-همان،ص۲۶۰.
۱۱- مطهری, مجموعه آثار, ج ۱۷ ص ۱۳
۱۲- اصول کافی, ج ۱ ص ۵۴.

 

///



واحد پاسخ به سوالات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی