درباره‌ی وحدت اسلامی (قسمت اول) 

محمد سند 
در تاریخ ۲۴ ژوین ۲۰۰۱، برابر با سوم تیر ۱۳۸۰، شبکه‌ی تلویزیونی ANN در لندن، میزگردی درباره‌ی تقریب بین مذاهب اسلامی و وحدت مسلمانان ـ ‌با شرکت جمعی از متفکران ایرانی و لبنانی و مصری و بریتانیایی ـ تشکیل داد، که در واقع بازتاب نظریه‌های معاصر درباره‌ی این مسأله‌ی بسیار مهم بود. در این میزگرد، در مقابل نظریه‌ی روشنفکرمآبانه‌ی مجری برنامه، دکتر نبیل یاسین، که معتقد بود: «قد اصبح من الضروری الآن ان نتعرف علی ما یوحدنا و هو کثیر و ما یفرقنا و هو قلیل و یمکن علیه بقلیل من التحلی بالتسامح الاعتراف بأن الحقیقة لیست بید واحد فحسب...»، شیخ محمد عاشور، معاون رییس دانشگاه ازهر و رییس کمیته‌ی گفت‌وگو بین مذاهب اسلامی – که به صورت تلفنی با برنامه در تماس بود – نظریه‌ای کاملاً منطقی و متین ارائه داد که: «فکرة التقریب بین المذاهب الاسلامیة لاتعنی توحید المذاهب الاسلامیة و لاصرف ایّ مسلم مذهبه و صرف المسلم عن مذهبه تحت التقریب تضلیل فکرة التقریب... فان الاجتماع علی فکرة التقریب یجب ان یکون اساسه البحث و الاقناع و الاقتناع، حتی یمکن لسلاح العلم و الحجة محاربة الافکار الخرافیة... و ان یلتقی علماء المذاهب و یتبادلون المعارف و الدراسات لیعرف بعضهم بعضاً فی هدوء العالم المتثبت الذی لا همّ له الا ان یدری و یعرف و یقول فینتج.»

در راه تقریب بین مذاهب، توجه به چند نکته ضروری است:

۱. التزام و اقرار به «شهادتین» از منظر فقهی، لوازمی دارد، که در آنها فرقی بین مسلمانان نیست. همه‌ی مسلمانان، از هر مذهبی، مشمول این احکام خواهند بود. از جلمه‌ی آنهاست: احترام جانی و مالی و آبرویی مسلمان، جواز خوردن ذبیحه‌ی او، جواز ازدواج با او، جواز معامله با او، استیفای حقوق شهروندی مانند قصاص و شکایت به دادگاه و دفاع از او در مقابل کفار و نظایر اینها که در کتب فقهی شیعه و سنی مذکور است. این نواعی وحدت در لوازم قهری زندگی در جامعه‌ای مشترک است که مربوط به نشیه‌ی دنیایی انسان‌هاست.

۲. آیا این اشتراک در لوازم دنایی زندگی، اشتراک در آثار اخروی و نشیه‌ی آخرتی را هم به دنبال دارد؟ آیا اشتراک در مجموعه‌ای از احکام به معنای اشتراک در نجات اخروی است؟ به نظر می‌رسد که تفکیک بین این دو یکی از اصول مهم قرآنی است. قرآن کریم بین اسلام و ایمان فرق گذاشته است: «قالت الاعراب آمنا؛ قل لم تومنوا و لکن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم» (الحجرات، ۱۴).

آثار حیات دینی غیر از آثار حیات ایمانی است. اسلام که همان اقرار به «شهادتین» است، لوازمی دارد و ایمان لوازم دیگری. یکی احکام فقهی دنیایی را به دنبال دارد و دیگری نجات اخروی را. همچنین بنا به آیاتی از قرآن کریم، هدایت و نجات اخروی، شرایطی غیر از اسلام آوردن می‌خواهد: «و انی لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحاً ثم اهتدی» (طه، ۸۲)، که باز در آیه‌ی شریف، غفران الهی به توبه و ایمان و عمل صالح و هدایت مشروط شده است. نیز در آیه‌ی شریف «فلاوربک لایؤمنون حتی یحکّموک فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فی انفسهم حرجاً مما قضیت و یسلّموا تسلیماّ» (نساء، ۶۵)، از کسانی که حکومت و حاکمیت پیامبر و اطاعت قلبی از آن حضرت را نپذیرفته‌اند، ایمان را نفی کرده است.

همچنین در حدیث معروف نبوی که «تفترق امتی علی ثلاث و سبعین فرقة، واحدة فی الجنة و الباقی فی النار» ـ که بین فریقین به حدیث فرقه‌ی ناجیه معروف است و همه بر صحت آن اتفاق دارند – مسلمانان از جهت احکام اخروی به دو دسته تقسیم شده‌اند که یک دسته از آنان اهل نجات‌اند و دسته‌ی دیگر اهل دوزخ. در واقع همه‌ی مسلمانان از حیث حقوق شهروندی اسلامی یکسان‌اند، ولی از حیث حقوق آخرتی با یکدیگر فرق دارند. همه‌ی مذاهب اسلامی در اصل این تفکیک اتفاق دارند، گرچه در شرایط ایمان و نجات اخروی اختلافاتی دارند. پس تقسیم مسلمانان به «مومن» و «غیر مومن» ریشه در قرآن و سنت دارد؛ همان‌طور که تقسیم «غیرمومن» به «مستضعف» و «مرجو» و «منافق» و «جاحد و منکر» چنین وضعیتی را دارد، گرچه در تعریف این اقسام و شرایط آنها بین مذاهب اسلامی اختلاف وجود دارد.

۳. به مقتضای آیه‌ی شریف «ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن» (النحل، ۱۲۵) و «ادفع بالتی هی احسن السییة فاذا الذی بینک و بینه عداوة کأنه ولیّ حمیم» (فصلت، ۳۴)، اصل اخلاقی حاکم در برخورد اهل مذاهب با یکدیگر، مدارا و نرمی و عدم خشونت است. در حدیث نبوی نیز آمده است: «ما وضع اللین و الرفق علی شیء الاّ زانه و ما وضع اخرق و الحدّة علی شیء الّا شانه». در احادیث مستفیض از امامان معصوم ما نیز به مدارا با اهل مذاهب دیگر و عدم خشونت با آنان بسیار سفارش شده است: «ایاکم ان تعملوا عملاً یعیّرونا به، فان ولد السوء یعیّر والده بعمله، کونوا لمن انقطعتم الیه زیناً ولاتکونوا علیه شیناً، صلّوا فی عشایرهم و عودوا مرضاهم و اشهدوا جنایزهم و لایسبقونکم الی شیء من الخیر فأنتم اولی به منهم». 

البته واضح است که دعوت و جدال احسن و مدارا و نرمی در برخورد، هرگز به معنای عدول از مواضع ثابت و قطعی و دست برداشتن از حق و حقیقت نیست و قرآن کریم درباره‌ی این لغزش هشدار داده است که: «ودّوا لو تدهن فیدهنون» (قلم، ۹)، «و ان کادو لیفتنونک عن الذی اوحینا الیک لتفتری علینا غیره و اذاً لاتخذوک خلیلاً و لولا ان ثبتناک لقد کدت ترکن الیهم شییاً قلیلاً» (اسراء، ۷۳ـ۷۴)، «و ان کان کبر علیک اعراضهم» (انعام، ۳۵)، «فاصبر لحکم ربک و لاتطع منهم...» (انسان، ۲۴)، «واصبر علی ما یقولون واهجرهم هجراً جمیلاً» (مزمل، ۱۰)، «فاصبر انّ وعداللّه حق و لایستخفنک الذین لایوقنون» (غافر، ۷۷). البته در این خطابات قرآنی، مراد جدْی خود نبی‌اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نیست، زیرا آن وجود مقدس خالی از لغزش و گناه و اشتباه است، بلکه این آیات توصیه‌ای به همه‌ی مسلمانان است.

۴. برای آگاهی هرچه بیشتر فرقه‌ها و مذاهب اسلامی از مبانی یکدیگر و آشنایی با اصول مشترک و اختلافی، برپایی مجامع و همایش‌های علمی مشترک کاملاً ضروری است؛ بلکه امید آن می‌رود که دانشگاه دینی بزرگی با زیرمجموعه‌های فقه و کلام و تاریخ و تفسیر و حدیث تاسیس شود و در هر رشته استادان معتبر هر مذهب تدریس کنند تا اصول و مبانی هر مذهبی در یک بستر آرام علمی و با یک روند کاملاً منطقی برای سایران روشن و زمینه‌ی مقایسه فراه گردد. در این جهت، فعالیت‌های دیگری همچون مجلات علمی مشترک، پاسخ به پرسش‌ها و مجالس مشورتی، به از بین بردن فتنه‌های اجتماعی و خشونت‌های فرقه‌ای و ایجاد امنیت فرهنگی، و حتی سیاسی، و تشکیل سپر دفاعی مشترک در برابر دشمنان، کمک شایانی می‌کند. 

نگاه اهل هر مذهب به نقاط اشتراک باعث همکاری درون‌گروهی برای زیست در جامعه‌ی جهانی می‌شود و نگاه به نقاط اختلاف، در یک بستر علمی و تحقیقاتی، باعث جدیت و تلاش در بحث و پژوهش علمی برای رسیدن به حقیقت و تبیین آرا و نظریات دیگران می‌شود. پس نمی‌توان در پوشش شعار تمسک به ولایت اهل بیت علیهم‌السلام، آثار و لوازم فقهی اقرار به «شهادتین» را نفی کرد، همان‌طور که نمی‌توان زیر عنوان «وحدت اسلامی» و با شعار دور انداختن تعصب‌ها، از جهات اختلاف در اصول ایمانی و آثار و لوازم آن گذشت.

نفی تعصب به معنای عدول از حقایق نیست، بلکه به معنای پایه‌ریزی مبانی اعتقادی بر موازین علمی و کارشناسانه است ـ چه در ساحت پژوهش و تحقیق و چه در ساحت گفت‌وگو و بحث ـ تا در نتیجه‌ی این نظام فکری، سلوک اهل مذاهب با یکدیگر بر پایه‌ی مدارا و عدم خشونت شکل گیرد.

ضابطه‌ی بسیار مهم در وحدت اسلامی این است که نتیجه‌ی آن باید اتحاد و وحدت بر آن حقیقتی باشد که پس از بحث و بررسی کارشناسانه‌ی خبرگان امر کشف می‌شود. مراد و نتیجه‌ی وحدت، دست برداشتن از حقایق برای ایجاد وحدت تاکتیکی نیست، بلکه وحدت در مسیر حقیقت است. یکی از اولین گام‌ها در این مسیر، مسأله‌ی عصمت امامان اهل‌بیت علیهم‌السلام و عدالت صحابه‌ی پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم است؛ چرا که در بسیاری از مقاله‌ها و مصاحبه‌ها ادعا می‌شود که مدعای شیعه درباره‌ی ائمه‌ی اهل‌البیت علیهم‌السلام با مدعای اهل تسنن درباره‌ی صحابه در دو قطب کاملاً متضاد قرار دارند و با پافشاری بر این عقاید از دو طرف راه تقارب کاملاً بسته است. این بحث مربوط به بعد ایمانی مسلمانی است و لذا باید آن را مبتنی بر پایه‌های استوار علمی مطرح کنیم تا از تعصب و تقلید کورکورانه دوری گزینیم و راه وحدت بر محور حق و حقیقت را سدّ نکنیم. بسیار واضح است که بحث اصلی فریقین در زمینه‌ی عدالت صحابه مربوط به همه‌ی صحابه نیست، بلکه فقط منحصر به اصحاب سقیفه است. در این بحث، افراط و تفریط‌هایی وجود دارد که باید روشن گردد. برخی از این نظریه‌ها به تنازل از اعتقاد شیعه درباره‌ی ائمه‌ی اهل‌بیت علیهم‌السلام به سطح محبت و اکتفا به آن دعوت می‌کند، در برخی از آرا، حجیت قول اهل‌بیت علیهم‌السلام همچون حجیت قول صحابه و تابعان و سایر راویان حدیث دانسته شده است؛ نظریه‌ای دیگر فقط به امامت باطنی و معنوی اهل‌بیت علیهم‌السلام اشاره دارد و امامت ظاهری آنان را منکر است، چنان‌که متصوفه‌ی اهل سنت به چنین گمان رفته‌اند و زیدیه تنها به شایستگی علمی و عملی آن حضرات علیهم‌السلام برای امامت و حکومت قایی شده‌اند و هرگونه نصب الهی را در این زمینه منکرند؛ و برخی اظهار کرده‌اند که مذهب اهل‌بیت علیهم‌السلام هم مانند دیگر مذاهب اسلامی تنها یک قرایت از قرایت‌های گوناگون در اسلام و یک اجتهاد در مقابل اجتهادات سایر صحابه و امامان مذاهب دیگر و یک راه مستقیم همانند راه‌های مستقیم دیگر است و بالاخره این‌که اختلاف فریقین در این مسأله، اختلاف در فروع است نه در اصول. از طرف دیگر، برخی به کفر دنیوی همه‌ی پیروان مذاهب غیر امامی دعوت می‌کنند، به این دلیل که اینان همگی ناصبی‌اند و یا از این جهت که امامت اهل‌بیت علیهم‌السلام از اصول دین است و منکر آن، کافر محسوب می‌شود. از ناحیه‌ای دیگر، مطرح شده است که بحث در این زمینه جز تشدید فتنه‌ها و اظهار کینه‌های دیرین نتیجه‌ی دیگری ندارد و با توجه به این‌که بحث در عصمت اهل‌بیت علیهم‌السلام و عدالت صحابه یک بحث کاملاً تاریخی است که تاریخ مصرف آن گذشته است و در حال حاضر هیچ‌گونه فایده‌ی علمی برای دنیای اسلام ندارد، پس باید تمام این بحث‌ها را کنار گذاشت و قرایتی نو از دین ارائه کرد که در آن نه تقیدی به عصمت امامان اهل‌بیت علیهم‌السلام باشد و نه التزامی به عدالت صحابه. باید به فکر دردهای حاضر جامعه‌ی اسلامی و در اندیشه‌ی جبران عقب‌ماندگی‌ها و ضعف‌های مسلمانان در جوانب مختلف زندگی در این دهکده‌ی جهانی بود. بحث از حکومت و حاکمیت امامان یا صحابه در قرن‌ها پیش از این، چه ثمره‌ای دارد؟ در حالی‌که امروزه حکومت‌ها بر اساس دخالت مردم و انتخاب آن‌ها در فرآیند دمکراسی شکل می‌گیرد. 
این‌ها افراط و تفریط‌هایی است که هر محقق و جست‌وجوگری در این بحث به آن‌ها برخورد می‌کند. از منظر تاریخی هم، این بحث‌ها و نظریات به صفویه و درگیری آنان با عثمانی‌ها برنمی‌گردد؛ زیرا قبل از آن نیز همین اختلافات و درگیری‌ها وجود داشته است که نمونه‌ای از آن در تشیع اسماعیلی فاطمیان در مصر و تشیع زیدی در یمن و تشیع اعتقادی ـ نه در فروعات ـ و تشیع سیاسی در اشراف و سادات حاکم بر مکه و مدینه و ادارسه‌ی مغرب خود را نشان داده است. 

ادامه‌ی این مقاله را در قسمت بعد تقدیم خواهیم کرد.

 

/



تراث