آقای طباطبایی در بخشی از سخنانش، ضمن تجلیل از شریعت سنگلجی می‌گوید:

"....در آن روز گار جلسه ای پیدا شده بود در تهران که پرچم دار آن مرحوم شریعت سنگلجی بود اعلی الله مقامه بود عالم روحانی روشن فکر و تجدید نظر طلب بود دیده بود ضعف مسلمانان را، پراکندگی اینها را، غرق شدن اینها را در خرافات. به نظرش آمده بود که فقط مسلمانان باید برگردند به اصل، افکارشان را اصلاح کنند، تجدید نظر در عقایدشان کنند. این مرد بزرگ در خیابان فرهنگ دار التبلیغی باز کرده بود و مشغول درس بود.زمان رضا شاه پهلوی بود برای اینکه قدرت حرکت او را باز دارند چون دیگر علماء نمی‌توانستند با او دست و پنجه نرم کنند، زمان رضا شاه فیلسوفی را از هند آوردند که دارای نشان نوبل جهانی بود، از او دعوت کردند تا بیاید با شریعت سنگلجی بحث کند. این بحث را نوشتند و من آن را خوانده ام. راجع به سعادت حقیقی بشر، این دو نفر نشستند و صحبت کردند و فیلسوف هندی شکست خورد. به هر حال مرحوم شریعت سنگلجی داعیه اصلاح دینی داشت...."

چنانچه ملاحظه می‌فرمایید ایشان به گفتگوی شریعت سنگلجی و فیلسوف هندی، تاگور، اشاره کرده و سبب آن را ناکامی عالمان روحانی ایران در بحث با شریعت سنگلجی می‌داند. درباره این ادعا، نکاتی را یادآور می‌شویم:

۱- همانگونه که آقای طباطبایی هم گفته اند، بحث شریعت سنگلجی با تاگور درباره سعادت و شقاوت بشر بوده و روشن است که این موضوع به مباحث مورد اختلاف علمای ایران با شریعت سنگلجی، هیچ ربطی نداشته است. اساسا موضوع گفتگو نه خرافات به اصطلاح امثال طباطبایی بوده و نه اصلاحات دینی! با این توصیف، نمی‌توان علت بحث با تاگور را ناکامی عالمان روحانی شیعه در بحث با شریعت سنگلجی و یا عدم توانایی سایر علما در مباحثه با فیلسوف هندی دانست.

۲- یکی از معمرین که از نظر سن و سال، از آقای طباطبایی مسن تر اند و زمان شریعت سنگلجی را نیز درک کرده، اینچنین گزارش می‌دهند که: زمانی اطلاع داده شد تاگور می‌خواهد به ایران بیاید، قرار شد یکی از علمای دین با او بحث کند. این، شخصِ رضاشاه پهلوی بود که شریعت سنگلجی را انتخاب کرد تا با او بحث کند. بنابراین، این موضوع هیچ ربطی به ناکامی عالمان دینی در مناظره با شریعت سنگلجی و یا عدم توانایی دیگران نداشته است.

۳- گرچه ما در موضوع بحث تاگور با شریعت سنگلجی، موضع دفاع از نقش دین در سعادت بشر، را داریم اما نمی‌توان گفت که شریعت در آن جلسه پیروز شده است. این ادعا احتمالا ناشی از شدت علاقه آقای طباطبایی به شریعت سنگلجی می‌باشد. اگر به گزارش آن مناظره که به قلم یکی از علاقه مندان شریعت گزارش شده نگاه شود، می‌بینیم تاگور جلسه را با ادب تمام ترک می‌کند و گفتگو را نیمه کاره می‌گذارد. اگر این عمل نشانه پیروزی شریعت است، پس باید گفت آقای طباطبایی هم در چندین مناظره شکست خورده اند. خاطره ای را بازگو می‌کنیم. حدود سه سال پیش، ایشان در ماه رمضان، در جلسه ماهانه آقای رویین (دوست و شاگرد سابق آذربایجانی شان) دعوت شدند تا سخنرانی کنند. از قضا از شریعت سنگلجی نیز سخن گفتند و از او تجلیل کردند. در این میان یکی از حاضران، با استفاده از نرم‌افزار کامپیوتری نور، نشان داد که یکی از احادیثی که ایشان ادعا می‌کنند خبر واحد است، در بیش از صد سند نقل شده است!!! آقای طباطبایی بدون اینکه از اشتباه خود عذرخواهی کنند و پاسخ بدهند ازکنار مطلب می‌گذرند. در انتها و تقریبا مقارن افطار، یکی از جوانان حاضر در مجلس دست خود را بالا می‌برد تا از ایشان سؤالی بپرسد، که ناگهان ایشان ـ بدون آن که اصلا بدانند سؤال او چیست ـ با حالتی ناراحت و عصبانی از جای بلند شده، و در حالی که بر سر آن جوان ـ که بر سؤال خود اصرار داشت ـ فریاد می‌زدند، مجلس را به هم زده و رفتند! برخی حاضران مجلس ـ که با آن جوان نیز موافق نبودند ـ از این رفتار ایشان اصلا خوششان نیامد! اگر بلند شدن مؤدبانه تاگور، پیروزی شریعت سنگلجی است، خروج همراه با داد و فریاد ایشان نشانه پیروزی قطعی آن جوان است!

در پایان به آقای طباطبایی می‌گوییم: لِمَ تَقُولُونَ ما لاتَفعَلُون چگونه به گزارشهای تاریخی دیگران نقد می‌نویسید و خود در بیان تاریخ خیانت می‌ورزید؟!



وبلاگ قرآنیان